امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام... خوش آمدید....
زندگینامه نویسی صلواتی و سریع و عالی برای شهدای کشور ، افتخار ما در دنیا و آخرت است، اکثریت مطالبی که در این وبلاگ آمده محصول مصاحبه تلفنی یا حضوری با خانواده های معظم شهدا و ایثارگران است که نوشته شده و قبل از درج در سایت، به رؤیت و تأیید خودشان رسیده است. شما خانواده محترم شهید نیز اگر خواستار نوشتن زندگینامه برای شهید بزرگوارتان هستید بر ما منت گذارید و با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ (صادقی) تماس بگیرید تا در اسرع وقت با افتخار فرمانبری کنیم. ما وابسته به هیچ شخص و سازمانی نیستیم فقط به عشق شهدا و سید و‌ سالارشان حضرت اباعبدالله الحسین، رایگان و عاشقانه و با تمام وجود کار میکنیم و هیچ پاداش و مقامی نمیخواهیم جز شهادت و وصال شهدا....
نثار ارواح مطهر و منور تمام انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و اموات منسوب به صلوات فرستندگان، فاتحه مع الصلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
در ضمن، انتشار مطالب این سایت آزاد است و حتی بدون ذکر منبع پاداش الهی دارد. پس یاعلی...
-----------------------------------------------
برای دریافت صلواتی کتاب امام زادگان عشق و آثار انتشارات هدهد به سایت هدهد مراجعه فرمائید: www.hodhodiran. ir
-----------------------------------------------
ارادت

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۴
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

زندگینامه شهید داریوش علوی
شهید داریوش علوی فرزند مرحوم مصطفی و خانم بی بی جان زارع در سال ۱۳۴۵ در روستای رحمت آباد کُربال زرقان به دنیا آمد. او فرزند سوم از بین شش برادر بود. پدرش به کشاورزی اشتغال داشت، در شرکت راهسازی نیز کار می کرد.
شهید دوره تحصیلات و ابتدائی را با موفقیت در روستای زادگاهش پشت سر گذاشت و یکی از دانش آموزان فعال و مؤثر در تمام کلاسها بود. 
ورود ایشان به دوره راهنمائی مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی (ره) که نظام دو هزار پانصدساله شاهنشاهی را به زباله دان تاریخ ریخت، دست جهانخواران را از منابع اقتصادی ایران کوتاه کرد و نظام مقدس جمهوری اسلامی را بنیان گذاشت و از دیدگاه جهانیان، بزرگترین معجزه قرن بیستم نامیده شد.
پس از آن نیز دشمنان با تحمیل جنگی نابرابر در اول مهر ماه ۱۳۵۹ سعی در سرنگون کردن انقلاب و تجزیه ایران داشتند. صدام که رؤیای فتح یک هفته ای تهران را در سر می پروراند با مقاومت هشت سالهٔ جوانمردان ایرانی مواجه شد و ایثارگران و حماسه سازان ایران حتی نگذاشتند حتی یک وجب از خاک پاک ایران در تصرف دشمن بعثی متجاوز باقی بماند.
شهید داریوش علوی که یکی از عاشقان خالص امام و انقلاب و وطن و شهدا بود در دوره راهنمائی چندین بار تلاش کرد به جبهه اعزام شود ولی بخاطر سن کم موفق نشد،  پدرش نیز در همان زمان به عنوان بسیجی در جبهه بود که مسئولین از این بابت نیز با اعزام داریوش موافقت نمی کردند ولی بالاخره پس از طی مراحلی که داستانی مفصل دارد خودش را به سپاه خرامه رساند و در زمستان سال ۱۳۶۱ به مرکز آموزش باجگاه اعزام شد و چنین مقدر بود که به جبهه نرسیده ، در پادگان آموزشی در حین آموزش نظامی به شهادت برسد و به عاشورائیان زمان بپیوندد.
شهید داریوش علوی که در گلزار شهدای رحمت آباد دفن شده، یکی از اعضای فعال بسیج در مدرسه و مسجد امام جعفر صادق (ع) و پایگاه مقاومت شهید دستغیب رحمت آباد بود که در پانزده سالگی با هدف مقدس و متعالی دفاع از ناموس و دین و وطن به شهادت رسید و در گلزار شهدای رحمت آباد به خاک سپره شد.
زندگینامه و وصیت نامه ای که دانش آموز بسیجی شهید داریوش علوی برای خودش نوشته یکی از ناب ترین مدارک عشق و معرفت رزمندگان اسلام و از عالی ترین اسناد حقانیت انقلاب و دفاع مقدس محسوب می شود که باید سرلوحهٔ تمام دلسوزان و مدافعان وطن قرار گیرد.
پدر گرامی ایشان نیز در سال ۱۳۷۴ در حین کار از دنیا رفت و در آرامستان رحمت آباد در جوار شهدای گرانقدر دفن گردید.
روحشان شاد و یادشان گرامی
**************

وصیت نامه و زندگینامهٔ خودنوشتهٔ شهید بزرگوار داریوش علوی
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام یگانه مظهری که قدرت التفات در برابر حقایق و انعطاف پذیری در مقابل جبر و ستم را در بشر ذی شعور خود قرار داد.
اینجانب داریوش علوی فرزند مصطفی به شماره شناسنامه 16 در سال 1345 در روستای فقیرنشین رحمت آباد کربال در خانواده ای مذهبی بدنیا آمدم و در سن 6 سالگی شروع به درس خواندن کردم و با موفقیت دوران ابتدایی را سپری کردم و پس از آن با علاقه بسیار در مدرسه راهنمایی شهید کاشانی به تحصیلات خویش ادامه دادم که در آن موقع پدرم با زحمت فراوان هزینه تحصیل من و دیگر برادرانم را فراهم می ساخت که در این زمان به دلیل ظلم و ستم هایی که از طرف عمال رژیم پهلوی بر مردم اعمال می شد اوج اعتراضات نسبت به رژیم منفور ستم شاهی از طرف مردمی غیور و ستمدیده بالا گرفت و مردم درصدد براندازی آن رژیم و انتخاب حکومتی اسلامی که بر پایه عدل و عدالت استوار بود بر آمدند تا از این طریق حقوق از دست رفته خود را از چنگال ابرقدرتهایی توخالی وصول نمایند هنوز چند سالی از فنا شدن رژیم شاه نگذشته بود و مردم هنوز طعم آزادی و وحدت را نچشیده بودند که دولت عراق در صدد گرفتن بخشی از خاک میهن اسلامی برآمده بود و خبر ناگوار تصرف خرمشهر به گوش می رسید و خاطر مردم را پریشان می ساخت در این موقع من در سال دوم راهنمایی درس می خواندم تازه فهمیده بودم که چرا بعضی افراد  به جبهه می روند و به خاطر وطن پرستی خود خونشان را نثار می کنند و راه مظلوم حسین شهید را ادامه می دهند من هم به سهم خود وظیفه دانستم که برای یاری رساندن به دیگر برادران مسلمان گام مؤثری بردارم و از این رو خود را داوطلب جبهه نمودم و بدین طریق راه خویش را انتخاب نمودم.
 به این امید به جبهه حق علیه باطل اعزام می شوم تا اینکه بهر نحوی که باشد به سهم خود ضربه ای سنگین بر دهان صدام و صدامیان وارد آورم و با سلاحم قلب صدامیان را نشانه روم و با خون ناچیز خود درخت اسلام را که بوسیله خون علی اکبرهای زمان پربار شده پربارتر و نایب امام زمان (عج) خمینی بت شکن که بتهای زمان یعنی شاه و ملی گراها را یکی پس از دیگری شکسته و حالا هم نوبت نوکر حلقه بگوش آمریکا یعنی صدام جنایتکار رسید که رهبری امام امت و به یاری رزمندگان پر توان اسلام و پشتیبان خدا به زودی مانند دیگر عمال آمریکا سرنگون خواهد شد. از خواهران ایرانی می خواهم که زینب وار زندگی و از برادران ایرانی می خواهم که حسین وار زندگی کنند و قاطعانه امام را یاری کنند و از پدر و مادرم و برادرانم و خویشاوندان و دوستان می خواهم برای من گریه نکنند و هیچ ناراحت نباشند چرا که اگر شما ناراحت باشید دشمنان خوشحال می شوند و پیش خود گمان می کنند که داغی بزرگ برای پدران و مادران شهیدان وارد ساخته اند ما که از امام حسین بالاتر نیستیم که با هفتاد و دو تن از لشکریانش در برابر اینهمه نیروی کفار مقاومت کردند و آخر هم نتیجه پایداری صبر خود را دید و از پدر و مادر و خویشاوندانم تقاضا می کنم شبهای جمعه برایم فاتحه بخوانند.
نثار وجود مقدس و مطهر شهدا و اقوام مرحومشان صلوات و فاتحه

 

۱ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۴
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۴
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۴
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۴
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۴
هیئت خادم الشهدا

شهید محمدعلی زارع

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار محمدعلی زارع

شهید محمد علی زارع فرزند ابوالقاسم در تاریخ 1/2/1343 در روستای رحمت آباد کربال در یک خانواده کارگر و مذهبی دیده به جهان گشود و از همان دوران کودکی علاقه وافری به قرآن و مجالس دینی داشت. او  که دارای پنج برادر و دو خواهر بود از کودکی به کارگری و کشاورزی پرداخت تا در معیشت خانواده سهیم باشد و همزمان با کار به تحصیل نیز مشغول بود ولی تا دوم دبیرستان بیشتر نتوانست درس بخواند.  

شهید محمدعلی زارع بسیجی بوده تا دوم دبیرستان خوانده و هنگام شهادت، پسرش به نام عبدالرضا شش ماهه بوده و دخترش سه ساله که هر دو ازدواج کرده اند، عبدالرضا دفتر خدماتی در رحمت آباد دارد.  ​​​​​​

با شروع جنگ تحمیلی به فعالیتهای انقلابی و امدادی در گروه مقاومت پرداخت ولی کار در پشت جبهه او را راضی نمی کرد و علیرغم ممانعت خانواده به عنوان بسیجی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و پس از رشادتها و جانفشانی های زیاد نهایتاً در تاریخ 4/5/1365 در جزیره مجنون آسمانی شد و کاروان شهدای کربلا پیوست.

یکی از برادرانش نیز به نام ابراهیم که مدتی طلبه بوده به شهادت رسیده که مجرد بوده است.  

شهید محمد علی بیسیمچی بوده و در جزیره مجنون به فیض عظمای شهادت تائل شده ولی برادرش شیخ ابراهیم در شلمچه شهید شده است.  

خانم زمرد رعیت همسر گرامی شهید محمد علی زارع در مورد ایشان می گوید: محمد علی بسیار مؤمن و با تقوا بود، خیلی به انقلاب و امام خمینی علاقه داشت، انسان بسیار مهربان و متواضعی بود و به همه احترام می گذاشت، هنگام شهادت ایشان دو فرزند داشتم در 17 سالگی، وقتی هم که جبهه نبود پشت جبهه خدمت میکرد، جمع آوری کمکهای مردمی برای رزمندگان، گاهی هم آرد می آورد نان می پختیم برای جبهه، می گفت از این نانها نخورید مال بیت المال است، شهید ابراهیم هم بعد از محمدعلی درس طلبگی را رها کرد و به جبهه رفت.  

توضیحات عبدالرضا زارع فرزند شهید

شهید محمدعلی زارع فرزند میرزا ابوالقاسم زارع درتاریخ ۱۳۶۵/۰۵/۰۴ در جزیره مجنون عملیات کمین سنگر یک تیر بارچی بود و از گردان امام مهدی (عج) به فرمانده گردان اقای عباس پور ۱۹ فجر به شهادت رسید. شهید ۲ فرزند  دارد به نام عبدالرضا زارع و معصومه زارع موقع شهادت پدر شان معصومه ۲ ساله بود و عبدالرضا ۶ ماهه بود که حسرت دیدن پدر عزیزشان به دلشان ماند. و شهید داری ۲ خواهر و ۵ برادر بودند که بعد از شهادت محمدعلی و برادرش ابراهیم که وابستگی بسیاری نسبت به او داشت گفت که باید راه برادرم را ادامه داده و سنگر برادرم را خالی نگذارم و بر سر مزار برادرش رفت و در کنار قبر او برای خود با آهک جای خود را مشخص نمود و به برادرش گفت من میروم راهت را ادامه می دهم و به پیش تو می آیم و طولی نکشید که به جبهه رفت و به شهادت رسید و در کنار برادرش به خاک سپرده شد.  

سخنانی از همسر شهید : خبر شهادت محمدعلی

برادر محمدعلی ، ابراهیم که از طرف فرمانده فرستاده شده بود تا خبر شهادت را  بدهد و   عکس ها و مدارک شهید را به فرمانده برساند چون شهادت محمدعلی طوری بود که جنازه ایشان در زمین عراق افتاده بود و بعد از یک هفته به کمک همسنگرانش به سختی توانستن که شهید را به وطن خودش برگردانند مردم به ابراهیم میگفتن که تو موجی شده ای و موقعی که شهید محمدعلی را آوردن آنوقت مردم شهادت محمدعلی را باور کردند و اما همسر او که هنوز شهادتش را باور نداشت چون که واقعا به خاطر سوختن صورت و بدن شهید محمدعلی قابل تشخیص نبود و همیشه با خود فکر میکرد که همسرش اسیر شده و به خانه باز میگردد تا که یک شب شهید به خواب همسرش آمد و جنازه او در دست مردم بود و او را باخود میبردند و او در خواب که پریشان و ناراحت بود از آنها خواست جنازه را روی زمین بگزارند تا شهید را ببیند و وقتی نگاهش کرد شهید سالم و خال هایی را که در صورت و در پشت دستش داشت را نگاه کرد و آن شد که شهادت همسرش را باور کرد.  

وصیت نامه شهید محمد علی زارع

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام الله که آفریننده جهان هستی و به وجود آورنده جن و انس و به نام او که عارفان بر درگاهش رخسار به خاک می سایند و عاشقان به خاطر رسیدن به درگاهش اشک از دیده جاری می سازند و مجاهدان الهی برای رضای خاطرش در خون خویش می غلطتند. به نام بی  نیازی که آدم را به خاطر ارتکاب گناهش از بهشت بیرون رانده وحربن ریاحی را در واپسین لحظات زندگی به سوی جنت رهنمون می گردد  و عارفانی که با او عاشقانه راز و نیاز می کنند و مجاهدانی که به خاطر رضایش در خاک وخون غلطیدند گوی سبقت را ربوده و به سعادت رسیدند.

خواهش من از خواهران و مادران این است که اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید چون اگر برای من گریه کنند دشمن خوشحال می شود اما باید با شعار خود مشتی بر دهان امریکا و اسرائیل و صدام و یاران او بزنند  که خورد شوند.  

خداوندا تو خود می دانی که من از سن 5 سالگی مادر نداشتم و اگر شهید شدم مادر ندارم که برای من گریه کند، ای مادران و خواهران شما به جای مادر من وخواهر من هستید  و از برادران و پدرم می خواهم که شبهای جمعهه و شبهای چهارشنبه دعای کمیل و توسل را حتماً بخوانند.  شماها مسجد ها را باید پر کنید، چون مسجد سنگر است، نباید سنگرها را خالی بگذارید برادران و پدران و خواهران ومادران عزیز الان زمان امتحان امت است، مثل یاران امام حسین ( ع ) تا آخرین قطره خونی که داریم باید بایستیم  و تنها خواهشی که من دارم این است از خواهران و مادران که حجاب اسلامی را رعایت کنند و هم چنین از  تمامی برادران و خواهران می خواهم که جبهه ها را خالی نگذارند.  البته من خیلی کوچکتر از آنم که این صحبت ها را به قلم بیاورم این را می دانم که خودتان وظیفه خودتان را می دانید و هم چنین از دوستان بسیجی می خواهم که جبهه ها را خالی نگذارند و از برادران ایرانی می خواهم که پشت جبهه ها را خالی نگذارند و معتقد به سلسله مراتب باشید در مقابل کوچک ترین توطئه علیه انقلاب به امام عزیز  حسین زمان لبیک بگوئیم. من امیدوارم خداوند گناهان ما را آمرزیده باشد البته با دعای دوستان. و ما باید به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان  پاسخ مثبت دهیم و چون دفاع از میهن اسلامی  و جمهوری اسلامی جهاد در راه خداست و وظیفه خود دانستم که به جبهه حق علیه باطل بروم تا به یاری الله بتوانم صدام و صدامیان و منافقین و کومله و دمکرات را نابود کنم یا به شهادت برسم اگر لایق باشم یا پیروز شوم و همه با هم به کربلا  رفته و آقا امام حسین ( ع ) را زیارت کنیم و بعد از کربلا به قدس عزیز به امید آن روز انشاء الله.  

خداوندا تو خود می دانی که هدف ما در جنگ جزء اعتلای کلمه حق و انتقام از ستمگران چیزی نیست اگر با کشته شدن من این اسلام عزیز این قرآن کریم به جای خواهد ماند پس ای خمپاره ها و ای گلوله ها مرا دریابید که مرگ شرافتمندانه هزار بار از زندگی با ذلت ستوده تر است و تنها خواهشی که از برادرانی که در سپاه و گروه مقاومت دارم این است که اگر شهادت نصیب من شد در شب های جمعه فاتحه برایم بخوانند و بعد که مرا خاک کردند روضه امام حسین (ع) بالای سر من بخوانند و چون امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شد ما همه فدای تو ای امام حسین (ع) ما همه پیرو خط تو هستیم و جان ما هم فدای تو ای امام حسین و از برادران می خواهم که اگر من شهید شدم چنانچه مقدور باشد مرا در پایگاه حتما ًبه خاک بسپارید، خدا می داند که دلم گواهی نمی دهد که جای دیگر بروم البته اگر در پایگاه اشکال ندارد و اگر نشد که حتما نمی شود مرا پهلوی مزار برادر شهید فتحعلی زارع به خاک بسپارید، روضه حتماً بالای سر من بخوانید و از تمامی برادران و پدران و خواهران و مادران که اگر حقی بر گردن من دارد مرا حتماً حلال کنند.

و بر سر نماز همیشه امام عزیز را دعا کنند ان شاء الله که همیشه اسلام عزیز پیروز است و کفرنابود است. و همسر من اگر من شهید شدم زن باید شوهر کند هر وقت دلت می خواهد شوهر کن و بعد خانه ام را بنام فرزند کنید و باید یک کاری کنید که همسرم هم راضی باشد.

اینان که به خُلق و خوی اسماعیلند  -  در حادثه آبروی اسماعیلند

در گفتن لبیک به پیغمبر تیخ   - بی تاب تر از گلوی اسماعیلند

والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته

خدا حافظ مرا حلال کنید ، دعا به جان امام یادتان نرود ، خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار، والسلام - محمد علی زارع

.............................................

.

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۴
هیئت خادم الشهدا
۲ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۴
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۳
هیئت خادم الشهدا

هوالجمیل

شهید محمد رضا نوروزی فرزند مرحوم حاج محمدعلی در سال 1346 در خانواده ای متدین و مقید به دین و دیانت و اخلاق اسلامی به دنیا آمد و از همان کودکی تحت تربیت پدر و مادر، اصول تربیت اسلامی و زندگی شرافتمندانه را فرا گرفت. خانواده ایشان اگرچه اهل زرقان بودند ولی در شهر مرودشت زندگی میکردند و فرزندان آنها در مرودشت به تحصیل اشتغال داشتند. شهید نوروزی نیز دوران تحصیل را در مرودشت گذراند و در سال آخر هنرستان با عضویت بسیجی به جبهه های حق علیه باطل شتافت و در سال 1365 در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت رسید و در قطعه دوم گلزار شهدای زرقان دفن گردید.

شهید نوروزی بسیار با هوش، مؤمن و محجوب بود و روحیه ای کاملاً انقلابی  داشت و در اوقات فراغت به مطالعه کتابهای مذهبی مخصوصاً کتب شهید آیت اله دستغیب می پرداخت. این شهید بزرگوار با رشته های فنی مخصوصاً برق و الکترونیک علاقه بسیاری داشت و به همین دلیل یکی از هنرجویان با استعداد و خلاق هنرستان فنی مرودشت محسوب می شد و با توجه به علاقه و مهارتش در رشته برق با جهاد سازندگی مرودشت برای سیم کشی برق در روستاها و خانه های روستائی همکاری چشمگیر و رایگان داشت.

شهید نوروزی دهساله  بود که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی و با حضور حماسی و وحدت مردم به پیروزی رسید و این شهید بزرگوار علیرغم سن کم به همراه خانواده اش در راهپیمائی ها حضور داشتند و پس از پیروزی انقلاب به فعالیتهای انقلابی و مذهبی در مسجد جامع و امام علی (ع) مرودشت ادامه داد و با شروع جنگ تحمیلی به عضویت پایگاه مقاومت در آمد و در کنار تحصیل به حفاظت از انقلاب و حراست از دستاوردهای خون شهدا پرداخت و همیشه آرزوی حضور در جبهه داشت ولی بخاطر اینکه یکی از برادرانش به نام علی اکبر در جبهه مجروح و جانباز شده بود خانواده به شهید نوروزی که هنوز مدرسه را تمام نکرده بود اجازه حضور در جبهه نمیداد ولی به هر سختی بود خانواده را راضی کرد و به جمع رزمندگان اسلام و مدافعان وطن و ناموس ملی کشور پیوست.

لازم به ذکر است که شهید محمد رضا نوروزی فرزند چهارم خانواده بود و دو برادر و دو خواهر داشت که یک خواهر و یک برادرش که از خودش کوچکتر بود به رحمت ایزدی پیوستند. پدر ایشان نیز که یکی از کاسبان متدین مرودشت بود در سال 1371/7/3 از دنیا رفت و در قطعه والدین شهدا در گلزار شهدای نسیمی زرقان به خاک سپرده شد.

به گفته خواهر ایشان: شهید محمدرضا نوروزی در طول مدتی که در جبهه بود دو بار به مرخصی آمد، یکبار به مادرم گفت که یکی از دوستانم شهید شده و چون ما با هم بودیم من هم باید شهید می‌شدم، مادرم گفت من دائم برایت فلان دعا می خوانم (اسم دعا یادم نیست) برادرم گفت پس به همین خاطر بوده که شهادت نصیب من نشده یعنی از مادر می خواست که با دعا و مناجات و نذر و نیاز مانع شهادت او نشود. (نام آن شهید خداخواست بود که در گلزار شهدای مرودشت دفن است). 

یکی از دوستانش تعریف می‌کرد که هر بار نگهبانی ایشان تمام میشد بیسیم میزد که جای فرد بعدی هم نگهبانی میدهم تا استراحت کند ولی اکثر بچه ها به محض این که نگهبانی شان تمام میشد سریعاً بر میگشتند و نگهبان بعدی را سر پست می فرستادند.

در دورانی که هنوز اجازۀ جبهه رفتن پیدا نکرده بود شبانه روز با بسیج و سپاه و جهاد سازندگی و ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ همکاری داشت و در کنار درس خواندن برای جمع آوری کمکهای مردمی به روستاها می رفت و در چیدن محصولات باغبانی و کشاورزی به آنها کمک می کرد.

شهید نوروزی بسیار خالص بود و هر کاری را فقط با نیت قربة الی الله انجام میداد و در تمام امور فقط رضای خداوند را ملاک انجام کارهایش قرار میداد.

همرزم شهید آقای حسین زارع از روستای اکراد کربال زرقان درباره شهید محمد رضا نوروزی میگوید:

با شهید نوروزی از قبل از جبهه آشنا بودم و هر دو در پایگاه مقاومت مسجد جامع مرودشت فعالیت داشتیم. در اوائل سال 1365 با هم به پادگان آموزشی کازرون رفتیم و سپس به لشکر 19 فجر سپاه استان فارس پیوستیم و مدتی در مقر معاد مستقر بودیم. در آنجا به عضویت گردان امام علی (ع) درآمدیم و چند مرحله به فاو و فکه و ابو غُریب رفتیم و در عملیاتی که در ابو غُریب اجرا شد شرکت داشتیم که من آرپی جی زن بودم و شهید نوروزی تک تیرانداز بود.

شهید نوروزی فردی خاص بود و با بقیه تفاوت بسیار داشت. خیلی مخلص و مؤدب و مؤمن و کم حرف و متفکر و در عین حال خیلی پرکار و شجاع و با شهامت بود. با تمام همسنگران بسیار مهربان و با گذشت بود و یکی از رزمندگان نمونه لشکر 19 فجر بود و الگو به حساب میآمد.

در تاریخ 26/4/65 مأموریت ما تمام شد و اکثر بچه های باقیمانده گردان ما تسویه حساب گرفتند و به خانه برگشتند ولی شهید نوروزی مأموریت خود را تمدید کرد و در جبهه ماند که ما واقعاً به حال او غبطه خوردیم و به ارادۀ او آفرین گفتیم. بعد از این تاریخ دیگر او را ندیدم و بعدها فهمدیم که به بزرگترین آرزویش که  شهادت بود رسیده است.

هوالباقی

کتیبه مزار پدر شهید محمد رضا نوروزی

نیک مردی که در اینجا آرمیده شادروان

حاج محمدعلی نوروزی فرزند مرحوم حاج خلیل

پدر شهید محمد رضا نوروزی

وفات : 3 مهرماه 1371

ای پدر رفتی و داغ تو بُود بر دل ما

بی وجود تو چه ماتمکده شد منزل ما

تو چراغ دل امید عزیزان بودی

دست غدار اجل کرد نگون محفل ما

===================

کتیبه مزار شهید محمد رضا نوروزی

وَ مَن یَتَول االله و رسوله والذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون

و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یُرزقون

تربت پاک بسیجی

 شهید محمد رضا نوروزی

 فرزند آقای حاج محمدعلی متولد 5/12/1346

که در 26 مردادماه 1365 در جزیره مجنون

توسط کفار بعثی عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد

ما کشتۀ عشقیم و به دلدار رسیدیم

جان داده ولی دولت جاوید خریدیم

چون در سر ما عشق حسین ابن علی بود

آخر به وصال رخ محبوب رسیدیم

=====================

کتیبه مزار برادر کوچک شهید محمد رضا نوروزی

آرامگاه جوان ناکام علیرضا نوروزی

 فرزند مرحوم حاج محمدعلی

تولد 1356 بتاریخ 8/7/1372 به رحمت ایزدی پیوست

آنکه در محنت و اندوه و اَسف سوخت منم

آنکه درس غم و هجران به دل آموخت منم

آنکه پیوسته فلک طرح عزایش می ریخت

هر زمان جامه ماتم به تنش دوخت منم

آنکه از مرگ عزیزان بنالید منم

آنکه پیوسته غمی روی غم اندوخت منم

مادر علی جان ز جهان سیر شدم

بعد مرگ تو علی پیر و زمینگیر شدم

والسلام

با تشکر از خواهر گرامی شهید (خانواده محترم فریدون پور) و همرزم شهید آقای حسین زارع

نثار ارواح مطهر شهدای اسلام و ایران و شهرستان زرقان و بویژه شهید محمدرضا نوروزی و پدر و برادر و خواهر مرحومش فاتحه مع الصلوات

  ===========================

از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم.از اقوام و آشنایان و همرزمانش خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند.

 والسلام

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۱
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۱
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۱
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۱
هیئت خادم الشهدا

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

زندگی نامه شهید بزرگوار عباس شیعه فرزند مرحوم حاج محمدعلی

شهید عباس شیعه در پانزدهم مرداد 1345 هجری شمسی در محله دروازه قرآن شیراز در خانوادهای مذهبی و معتقد به اصول دینی و پر جمعیت دیده به جهان گشود. ایشان فرزند هشتم خانواده و در بین شش خواهر (چهار خواهر قبل و دو خواهر بعد از ایشان) بود و طبعاً برای خانواده بسیار عزیز و مورد توجه بود خصوصاً ابراز محبت مادر نسبت به ایشان کاملاً مشهود بود. وی از همان دوران کودکی تحت مراقبتهای حکمت آموز پدر و دلسوزانه مادر با احکام دین و شرع اسلام تربیت یافت.

ایشان با وجود اینکه چندمین فرزند خانواده بود ولی نظر تمامی اقوام و آشنایان را به خود جلب نمود و این از شور و حال و محبتی بود که در دلش نهفته بود.

وی پس از دوران کودکی و به اتمام رساندن دوره ابتدائی وارد دوره راهنمائی شد که این دوره از زندگی ایشان مصادف بود با شروع انقلاب و پیامد بعد از آن یعنی جنگ تحمیلی صدام علیه ایران.

در دوران انقلاب ایشان نوجوانی یازده ساله بود که همراه با خانواده مخصوصاً خواهران خود در تظاهرات انقلاب شرکت می کرد و از همان دوران کودکی و نوجوانی با اسلام و تلاش در راه اسلام آشنا شد.

ایشان همچنین در کلاس های عقیدتی سیاسی گروه مقاومت مسجد حجت ابن الحسن (عج) واقع در پشت کارخانه روغن نباتی شیراز و فعالیتهای هنری مدرسه خود (به نام.....) حضوری فعال و چشمگیر داشت و دفترچه ای داشت که تمام مطالب کلاس و نظرات و خاطراتش را در آن یادداشت می کرد.

در این احوال به خوبی مشاهده میشد که روحیه غیرت مدار و والای این شهید بزرگوار اجازه سکوت و بی تفاوت بودن در امور را به ایشان نمی داد.  آری او با سری پر از شور جوانی، احساس مسئولیت فراوان در قبال اسلام و انقلاب و وطن خود داشت.

دوران دبیرستان ایشان مصادف با جنگ تحمیلی شد. دو سال از جنگ می گذشت و ایشان در سال سوم دبیرستان بود که دیگر آرام و قرار نداشت و مرتب زمزمه ی رفتن به جبهه سر می داد ولی خانواده موافقت نمیکرد. بالاخره تلاش ها و اصرار  زیاد منجر به رضایت پدر و مادر با رفتن ایشان به جبهه در سن هفده سالگی شد و به منطقه آموزشی واقع در غرب کشور که مهاباد و بانه بود رفت. ایشان پس از طی مراحل بسیار سختی که در آن مناطق با وجود داشتن دو اقلیت مذهبی شیعه و سنی وجود داشت آماده رفتن به خط مقدم جبهه شد. حدود چهار ماه آنجا بود و دو بار به مرخصی آمد و پس از مدتی به همراه بچه های گردان فجر از تیپ المهدی راهی جبهه جنوب شد و تقریباً حدود یکسال به اتفاق پسر دائی ها و پسرخاله های خود به مبارزه با دشمن متجاوز بعثی پرداخت. قبل از شهادت عباس چند تن از  اقوام او و همرزمانش شهید شده بودند  که شهادت آنها عباس را برای ادامه مبارزه با دشمن مصمم تر کرد.

آن روزها هم سپری شد و او با ثبت خاطرات فراوان در مناطق عملیاتی خود را جهت رسیدن به قرب الهی آماده نمود تا اینکه سرانجام موعد مقرر فرا رسید و ایشان در تاریخ 25/12/1363 در منطقۀ شرق دجله در عملیات پر شکوه بدر با اصابت تیری به بالای گوش راستش و اهدای خون پاک خود در راه عشق به الله و ائمه اطهار (ع) شیعه بودن خود را به اثبات رسانید و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پس از شهادت ایشان جسد پاک و مطهرش به موطن اصلی اش (شهر زرقان) ارسال شد و بر روی دوش امت حزب الله و شهیدپرور در گلزر مطهر این شهر به خاک سپرده شد.

از خصوصیات بارز این شهید بزرگوار می توان تعصب و جدیت بسیار بالای ایشان در زمینه های مختلف دینی نام برد که بارها و بارها آنچنان از زبان خانوادۀ ایشان شنیده شد مسائل مختلفی همچون حجاب خواهران و ... را به خانواده گوشزد می‌نمود.

دو خاطره از خواهر ایشان:

یادم است اولین حدیتی که در کلاسهای عقیدتی مسجد و مدرسه آموخته بود این فرمایش حضرت علی بود که «اشجع الناس من غلب هوی» یعنی شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفس خود غلبه کند. عباس آنقدر این حدیث را تکرار کرد که من هم آن را حفظ کردم و در زندگی نشان داد به این حدیث معصوم عمل کرده و مثل بقیه شهدا با پا گذاشتن روی خواسته های دنیوی ثابت کردند که پیرو علی هستند و شجاعترین مردم محسوب می شوند.

خاطره دوم: یک شب جمعه

زمانی که برای بار سوم به جبهه جنوب اعزام شد قبل از رفتن روی قسمت پائین طاقچه ی قدیمی منزل با ماژیک آبی نوشته بود : مسافر کربلا. مدتها که ایشان جبهه بودند این نوشته را می دیدم و برای رزمندگان اسلام دعا می کردم. بعد از شهادتش یک شب جمعه به طور اتفاقی روبروی همان طاقچه در طبقه دوم منزلمان نماز می خواندم که ناگهان چشمم به عبارت «مسافر کربلا» افتاد و بسیار دلتنگ شدم، بعد از نماز بغضم ترکید و بسیار گریه کردم و چند باری با حالت گریه خطاب به عباس گفتم: نمی دانم بالاخره به کربلا رسیدی یا نه؟ همان شب در عالم رؤیا برادر شهیدم عباس را به همراه یکی دیگر از شهدای بسیجی محلمان به نام شهید اکبر محرابی که یکسال قبل تر شهید شده بود را در خواب دیدم که در کربلا مشغول زیارت امام حسین بودند.

سلام و درود خدا بر سرور وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و تمامی شهیدان.

جمله ای برگزیده از وصیت نامه شهید عباس شیعه : خداوند رحمت کند کسی را که اگر حقی دید یاری کرد و یا اگر ظلمی را دید مانع آن شد. خداوند رحمت نکند کسی را که حقی ببیند و آن را ضایع گرداند.....

روحش شاد و یادش گرامی 

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۰
هیئت خادم الشهدا

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار غلامحسین شعبانی

گر مرد رهی میان خون باید رفت -از پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به رَه در نِه و هیچ مپرس - خود راه بگویدت که چون باید رفت

سرباز شهید غلامحسین شعبانی فرزند محمد تقی در سوم خرداد ماه سال 1342 شمسی مصادف با هفتم محرم سال 1383 هجری قمری در خانواده ای مذهبی و مستضعف در محل حیدر زرقان متولد شد. سپس در دامان پر مهر پدر و مادر و تحت سرپرستی آنها به رشد و نمو رسید. او به اقتضای شرائط سنی تحصیلات ابتدایی را در یکی از دبستانها آغاز نمود که متأسفانه در طی این دوره در حالی که بیش از 9 سال نداشت از نعمت داشتن مادر محروم شد ولی ضایعه از دست دادن مادر او را دلسرد از ادامه راه نساخت، وی  دوران راهنمایی را در آموزشگاه دکتر شریعتی فعلی در زادگاه خود به اتمام رسانید و در دبیرستان شهید چمران به ادامه تحصیل مشغول گردید ولکن بعلت فقر مالی و ضعف اقتصادی با آنهمه علاقه ای که به فراگیری دروس مربوطه داشت در کلاس دوم نظری مجبور به ترک تحصیل و اشتغال بکار بنائی گردید و در این بخش از زندگی بود که برادر شعبانی لحظه ای سکون و گوشه نشینی را بر خود روا نداشت و همواره با کار و کوشش خستگی ناپذیر سعی در اداره مخارج روزمره خود و اهل خانواده داشت. ولی آیا کار و فعالیت جهت گذراندن دنیا می تواند روح ناآرام و امواج خروشان اندیشه چنین جوانان پاکی را تسلی ببخشد. مسلماً جواب منفی خواهد بود زیرا فقط عشق و علاقه بخدا و ایمان و جهاد و شهادت است که در دل چنین پاکباختاگان منزل گزیده است.

و بدنبال همین انگیزه بود که در تاریخ 15/11/61 به خدمت زیر پرچم در آمد و دوره آموزشی را در پادگان لویزان واقع در تهران سپری نمود و در ادامه خدمت به دهلران اعزام و در لشکر 21 حمزه مشغول بخدمت شد. پس از شرکت موفقیت آمیز در حمله والفجر 4 بالاخره در تاریخ 24/7/62 در شهر مریوان در حالی که رانندگی ماشین تانکر آبی را بعهده داشت مورد اصابت راکت ها رها شده از هواپیماهای بعثیون کافر عراق قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و بدنبال آن در تاریخ 5/8/62 پیکر مطهر این برادر شهید بر دوش امت حزب ا. . . تشییع و در گلزار شهدا شماره 2 زرقان بخاک سپرده شد.

در اینجا نکته ای را که بایستی خاطرنشان ساخت عشق و علاقه ای بود که از کودکی نسبت به انجام فرایض مذهبی در وی مشاهده می شد و از دیگر امتیازات او شرکت فعال در مراسم های مذهبی و حضور در دستجات سینه زنی و غیره بود.  همچنین او در ایام عمر کوتاه خود با الهاماتی که از مکتب انسان ساز اسلام برگرفته بود توانست از خود فردی بسیار متین و پرهیزگار بسازد. لذا فروتنی و برخوردهای لطیف او برای هر دوست و آشنایی جالب و با ارزش جلوه می نمود.

آری این یار صدیق در حالی که بیش از 20 بهار از عمر کوتاه و زودگذر خود را پشت سر نگذاشته بود و در دنیا جز ناکامی و محرومیت طعم یک ذره آسایش و رفاه را  نچشیده بود از بین ما پر کشید و بسوی دنیا ی ابدی پرواز کرد و رفت.       

اما راه و مرام و اخلاق و صفات پسندیده او درسی انسان ساز برای ما و آیندگان خواهد شد و یاد او همیشه در خاطره ها زنده و به ما درس ایمان و ایثار و جهاد و شهامت و شهادت می بخشد.  خون پاک چنین عزیزانی است که به ما می آموزد تا رهرو راهشان بوده و پاسدار انقلاب اسلامی‌مان باشیم.

بدین امید که بتوانیم با پیروی از دستورات مقدس اسلام و پیامبران و ائمه اطهار و پاسخ دادن به ندای «هل من ناصر» حسین بن علی (ع) و جانبداری از رهنمودهای بحق و آگاهانه رهبر بزرگمان خمینی بت شکن قادر گردیم پرچم توحید را بربلندترین قله جهان به اهتزاز درآورده و شاهد حکومت عدل جهانی حضرت مهدی (عج) باشیم. انشاء الله

روحش شاد و یادش گرامی

جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۰
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید عبدالامیر دریس

شهید عبدالامیر دریس فرزند هانی در سال ۱۳۴۵ در خانواده ای متدین در آبادان به دنیا آمد. او فرزند اول خانواده بود و خداوند چهار فرزند دیگر بعد از او به خانواده اعطا فرمود.
شهید دریس دوران دبستان را در آبادان پشت سر گذاشت و زمان ورودش به مدرسهٔ راهنمائی مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی(ره).
ایشان از آنجا که فرزند ارشد خانواده بود بخاطر مشکلات اقتصادی مجبور به کمک به پدرش بود به همین خاطر نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد و علیرغم سن کم مشغول به کارهای کارگری شد، همزمان در مجالس و مساجد به منظور حفظ و حراست از انقلاب شرکت می کرد.
هنوز یک سالی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که گروهکهای ملحد و منافق که نوکر جهانخواران بودند در مناطق مختلف ایران عزیز از جمله کردستان  آشوب به پا کردند و قصد جدا کردن کردستان از آغوش کشور داشتند. بعد از آن، رژیم بعث عراق با حمایت جهانخواران و نوکران داخلی اش در ابتدای مهرماه ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد و تمام شهرها و روستاهای غربی و جنوبی کشور را اِشغال و ویران و مردم مرزنشین را آواره کرد. شهید دریس و خانواده اش نیز یکی از هزاران خانواده ای بودند که تمام زندگی شان را رها کردند و از دیار خود آواره شدند. ایشان با توجه به علاقه و شناختی که از شیراز داشت پدر و مادر را راضی کرد که به شیراز مهاجرت کنند و به این طریق به همراه عدهٔ کثیری از جنگ زدگان جنگ تحمیلی به شیراز نقل مکان کردند و سپس در یکی از کمپهای مهاجرین جنگ تحمیلی نزدیک زرقان ساکن شدند. پس از اسکان خانواده در زرقان اگرچه برای شهید فرصت ادامه تحصیل فراهم شد ولی برای دفاع از خرمشهر و آبادان به منطقهٔ جنگی برگشت در حالیکه هنوز نوجوان بود.
بعد از آن به زرقان بازگشت و برای کمک به خانواده به کارگری پرداخت و پس از سامان دادن وضعیت خانواده و انتقال آنها از کمپ به داخل شهر زرقان، سرانجام برای خدمت سربازی به ارتش جمهوری اسلامی پیوست.
ابتدا دوره آموزشی را در کازرون گذراند و پس از آن مجدداً به منطقه جنگی اعزام شد و در نقاط مختلف به خدمت مقدس سربازی ادامه داد.
شهید دریس با توجه به اینکه شهر و دیار و زندگی و بسیاری از دوستان و آشنایانش را در جنگ تحمیلی و نابرابر و ناجوانمردانهٔ دشمن از دست داده بود با تمام وجود علیه بعثیون کافر می جنگید و به دفاع از ناموس و دین و وطن می پرداخت و از طرفی بخاطر سکونت خانواده اش در شهر زرقان به این شهر و مردم آن علاقه پیدا کرده بود و زرقان را شهر دوم خود می دانست و مرخصی ها را در زرقان و در کنار خانواده می گذراند و اگرچه خانواده قصد داشت برای او خانواده تشکیل دهد اما خودش ازدواج را به بعد از جنگ تحمیلی موکول می کرد.
شهید عبدالامیر دریس فردی بسیار خونگرم و مهربان و مقید به امور دینی بود، به سالار شهیدان و جلسات عاشورائی عشق می ورزید و بزرگترین افتخارش خدمتگزاری در مجالس سیدالشهداء بود.
این شهید بزرگوار نهایتاً در تاریخ ۱۳۶۵/۴/۱۵ در منطقهٔ جنگی مهران در سن بیست سالگی به فیض عظمای شهادت رسید و پیکر مطهرش به زرقان منتقل و در قطعهٔ دوم گلزار شهدای زرقان در کنار مزار شهید بزرگوار محمد حسن زمانی که یکی از خادمین صدیق مهاجرین جنگ تحمیلی بود به خاک سپرده شد.
لازم به ذکر است که بعد از پایان جنگ تحمیلی تمام جنگ زدگان به شهرهای خود بازگشتند ولی والدین محترم این شهید بزرگوار برای زیارت دائمی مزار شهید عزیزشان در زرقان ساکن شدند.
نثار ارواح مطهر تمام شهدا مخصوصاً شهید عبدالامیر دریس صلوات و فاتحه
روحش شاد و یادش گرامی

****************

از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم.

از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات و خاطرات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند.

 والسلام

نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه

بازگشت به صفحه اصلی سایت امام زادگان عشق

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

 

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۰
هیئت خادم الشهدا

مطلبی درباره مفقودین زرقان و شهدای گمنام درج خواهد شد انشاء الله

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۰
هیئت خادم الشهدا

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار الماس زارع

شهید الماس زارع / دیدار/ 14/10/1340 /فتوح آباد /4/8/1362/ سرباز ارتش /شرهانی / آرامستان روستای فتوح آباد

شهید الماس زارع در چهاردهم دیماه سال 1340 شمسی در خانواده ای مستضعف در یکی از روستاهای اطراف زرقان به نام فتوح آباد بدنیا آمد. پدرش کشاورزی فعال بود. الماس دوران کودکی را در روستای محل تولد سپری کرد و با رسیدن به سن شش سالگی به دبستان رفت.  

 پدر و مادرش اهل روستای فتوح آباد بودند. و هر دو بیسواد بودند پدرش در تاریخ 1379 فوت نمود ولی مادرش خانه دار است. دارای 7 خواهر و 3 برادر می باشند که ایشان فرزند پنجم و پسر دوم خانواده می باشند

 پس از پایان تحصیلات ابتدایی بعلت فقر مادی حاکم بر خانواده ناچار دست از تحصیل کشید. هنگامی که سیزده ساله شد برای یافتن کار به شیراز رفت و حدود یکسال در این شهر اقامت گزید. آنگاه به روستای خویش بازگشت و برای کمک به خانواده و امرار معاش شغل چوپانی را انتخاب نمود و مدت سه سال به این کار اشتغال داشت ولی دوباره راهی شیراز شد و به کار بنائی پرداخت. بعلت استعدادی که داشت زود در این رشته استاد شد و به خدمت یکی از شرکتهای ساختمانی در آمد. پس از مدتی به روستای خود بازگشت و ازدواج نمود و آنگاه با همسرش به شیراز بازگشت. با فرا رسیدن دوران سربازی و دریافت دفترچه اعزام همسرش را به ده بازگرداند و خود به تهران عزیمت کرد و دوره آموزشی را در پادگان تهران گذرانید و سپس جهت ادامه خدمت به لشکر 21 حمزه رهسپار گشت. آنگاه عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در شهرک شرهانی به دفاع از میهن اسلامی مشغول شد.

شهید الماس زارع در حدود 8 ماه به صورت مداوم در جبهه شرهانی و در قسمت توپخانه به کار تیربارچی مشغول بودند و در مهرماه سال 62 به مرخصی آمد و فرزند تازه متولد شده خویش را ملاقات کرد و پس از چند روزی که در کنار زن و فرزند خود بود و پس از وداع و در آغوش کشیدن نوزاد عزیز خویش به محل مأموریت خود بازگشت تا خود را برای ملاقات با معبود آماده کند. ایشان در عملیات والفجر 4 در تاریخ 4/8/1362 به علت اصابت ترکش به سر به شهادت رسیدند و در تاریخ 10/8/1362 در گلزار شهدای روستای فتوح آباد به خاک سپرده شدند. ایشان در روستا فرد مشهور و زبانزد خاص و عام بودند و از نظر به تمام مردم روستا کمک کردند چه از نظری فکری و روحی و کاری. . . همیشه آماده به خدمت بودند و در سال 1361 ازدواج نموده اند و ثمره آن یک فرزند دختر در تاریخ 18/6/1362 می باشد.  

...........................

 

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۵۹
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار بهروز براتی

شهیدبهروز براتی نام پدرحسین شماره شناسنامه194 تاریخ تولد20/10/1346 محل تولد فارس-شهرستان زرقان میزان تحصیلات پنجم ابتدایی مسئولیت در جبهه رزمنده ، تاریخ شهادت4/3/1367 یگان اعزامی سپاه محل دفن فارس ، زرقان ، روستای محمودآباد کربال

شهید براتی در یکی از روستاهای بخش زرقان به نام دهمیدان در یک خانواده مؤمن و مذهبی پا به عرصه وجود نهاد. دوران کودکی را سپری کرد و پا به محیط دبستان گذاشت و توانست دوره دبستان را با موفقیت به پایان برساند. اما بدلیل نبودن مدرسه راهنمایی در روستا تحصیل را رها کرد و به شغل کشاورزی مشغول شد. اخلاق و رفتار نیکویی داشت. عشق و علاقه او به نظام باعث شد که یکسال زودتر از موعد مقرر به خدمت سربازی برود. همیشه خانواده و دوستان را تسلی می داد و می گفت نگران من نباشید من خوب هستم در آخرین مرخصی اش تمام وقت درباره شهادت و شهید شدن چند تن از دوستانش سخن می گفت.  

در نامه ای که در تاریخ 3/3/67 نوشته بود بیان کرده بود که من به شلمچه رفتم و نگران من نباشید. در تاریخ 3/4/67 در یک پاتک دشمن مفقودالاثر گردید و مدت سه سال و هشت ماه مفقود بود تا اینکه به خواست خداوند و از روی وسائل وی شناسایی شد و پس از انتقال به پشت خط در روستای محمود آباد زرقان به خاک سپرده شد.  

 

دست نوشته شهید بهروز براتی

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم برادر مهربانم و بهتر از جانم جناب آقای قدرت الله براتی سلام علیکم. پس از عرض سلام و سلامتی شما را از درگاه ایزد متعال خواهان و خواستارم و امیدوارم که حالتان همیشه مثل گل های بهاری شاد و خندان بوده باشد و برادرم اگر بخواهی از حال برادرت با خبر شوی الحمدالله حالم خوب است و هیچ گونه ناراحتی ندارم به جز دوری از شما. برادرم نامه های ات که به دست ایرج و الله داده بودی به دستم رسید. و زیارت ؟؟؟ برادرم این روزها چه کار می کنید و من بعد از ظهر به معاد برای مهمات می روم و ؟؟ ؟به شلمچه بروم اگر نامه دیر رسید ناراحت من نباشید و من دیروز با الله داد و ایرج به پیش ؟؟؟ پول برای من نفرستید من حقوقم را گرفتم 2000 تومان طلبکار شدم گرفتم ؟؟؟ پدر و مادرم را سلام می رسانم. برادرانم جواد ، بهمن ، مهدی را سلام می رسانم. ؟؟؟ عمویم را سلام می رسانم. تمام اقوام و خویشان را سلام می رسانم. به جای من مهدی و زهرا را دیده بوسی کنید

شهید بهروز براتیشهید بهروز براتیشهید بهروز براتیشهید بهروز براتی

0 0

شهید بهروز براتی

 

نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه

جستجوی اسامی شهدا در سایت امام زادگان عشق

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

۰ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۵۹
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا
۱ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

بسم رب الشهداء والصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار محمدعلی جعفری فرزند عوض

 شهید محمد علی جعفری فرزند عوض در سال ۱۳۴۶ در یک خانواده متوسط و مذهبی در شهر لپوئی دیده به جهان گشود، پدرش کارگر بود و کارهای کشاورزی، دامداری انجام میداد، شهید جعفری که فرزند چهارم از بین ۴ خواهر و ۶ برادر بود از کودکی با کار و تلاش و کسب روزی حلال آشنا شد.  

در سال ۵۷ که سال پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بود شهید جعفری یازده ساله بود و در کلاس چهارم ابتدائی درس می خواند. شهید در این دوره علیرغم سن کم در مجالس انقلابی و مذهبی در مسجد و مدرسه شرکت می کرد.  

ورود ایشان به دوره راهنمائی همزمان بود با تهاجم گسترده رژیم متجاوز بعث عراق و حامیان غربی و عربی او به ایران اسلامی با هدف سرنگونی رژیم نوپای جمهوری اسلامی، گروهکهای ضد انقلاب و خود فروخته و دست نشانده صدام نیز در نقاط مختلف کشور مخصوصاً در کردستان مشغول توطئه و جنایت و وطن فروشی بودند و شهید بی تابانه برای مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی لحظه شماری می کرد.  

ایشان پس از اتمام دوران تحصیل ابتدائی (در مدرسه شهید رجائی) و دوره راهنمائی (در مدرسه ولیعصر لپوئی) وارد کار بنائی شد و فعالیتهای مذهبی و انقلابی خود را در مخصوصاً در مسجد جامع و پایگاه مقاومت ادامه داد.  

شهید محمد علی جعفری در سال ۱۳۶۴ برای نبرد با دشمنان داخلی و خارجی به رزمندگان اسلام پیوست و ابتدا وارد پادگان آموزشی حضرت احمد ابن موسی (ع) شد، سپس به کردستان اعزام شدند و حدود بیست ماه در مناطق مختلف غرب کشور به دفاع از میهن اسلامی و ناموس و دین و انقلاب پرداخت و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۶/۵/۱۸ در حالیکه سر گروه گشت و تأمین جاده و در حال ایجاد امنیت برای مردم غیر نظامی و‌ روستائیان و رزمندگان در منطقه سردشت بود به همراه دوست و همشهری خود شهید محمد باقر جعفری که بیسیمچی بود و همرزمان دیگرش مورد حمله گروهک جنایتکار و بیرحم و خود فروخته کومله قرار گرفتند و  به شهادت رسیدند. پیکر مطهر این شهیدان گرانقدر در تاریخ ۱۳۶۶/۵/۲۵ در زرقان و لپوئی تشییع شد و در گلزار شهدای لپوئی در جوار شهیدان دیگر و پسر عمویش شهید محمد علی جعفری (فرزند حسین که چند ماه قبل به شهادت رسیده بود) به خاک سپرده شد.  

لازم به ذکر است که دائی گرامی ایشان، شهید عباسعلی جعفری نیز چند ماه بعد در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه خُرمال به شهادت رسید و در گلزار شهدای لپویی به اقوام آسمانی اش پیوست.  
مادر گرامی شهید، مرحومه فاطمه جعفری نیز در سال ۱۳۸۷ و پدر بزرگوار شهید مرحوم عوض جعفری نیز در سال ۱۳۹۲ به رحمت ایزدی پیوستند و در جوار شهدای شهر ولایتمدار  و شهیدپرور لپوئی دفن شدند.  

پیام خانواده شهید جعفری نیز این است که برای حفظ ایران عزیز، طبق وصیت شهدا و مخصوصاً شهید بزرگوار این خانواده تداوم راه شهدا، اطاعت از رهبری و صبر و بصیرت انقلابی باید سرلوحه تمام مردم و مسئولین قرار گیرد که اگر بخاطر امدادهای الهی و اقتدار رهبری و جانفشانی رزمندگان و ایثارگران نبود کشور ما بارها توسط جهانخواران مورد حمله قرار گرفته بود و صد پاره شده بود، و امیدوارند که معضل گرانی های افسارگسیخته و مشکلات اقتصادی نیز حل گردد و مردم در سایه امنیتی که با خون پاک هزاران شهید و جانباز و آزاده به دست آمده در صلح و رفاه و آرامش باشند. انشاءالله
با درود بیکران به ارواح مطهر تمام شهدا و نابودی استکبار جهانی و خائنین به مردم و نظام جمهوری اسلامی، روح شهدا شاد و یادشان گرامی

وصیت نامه شهید محمد علی جعفری فرزند عوض/ مورخه 19/12/65

جان فشانی ها به خاک پای یارم آرزوست - وه که یک جان دارم و در دل هزارم آرزوست

چون در میدان نبرد بودم لازم دانستم چند کلمه ای به عنوان وصیت بنویسم آن چه در سطرهای زیر است متن وصیت نامه ی این جانب سرباز تکاور محمد علی جعفری می باشد. این جانب محمد علی جعفری معتقد به یگانگی وحدانیت خداوند و رسالت پیامبران از آدم تا خاتم و امامان از حضرت علی ابن ابیطالب تا حضرت مهدی علیه السلام و دنیای پس از مرگ به عنوان حیات جاوید و اصل ولایت فقیه که استمرار امامت می باشد هستم و امام خمینی را فقیه و مرجع تقلید و رهبر خود می دانم و افتخار می کنم که از پیروان این امام عزیز می باشم و من عاشقانه به سوی جبهه ی حق رفتم زیرا بدنم طاقت سوختن در آتش جهنم را ندارد چرا که شیعه ی دلباخته و پیرو سرور شهیدان حضرت امام حسین (ع) هستم که فرمود (انی لا أری الموت الا السعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما). بدرستی که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و تلخی و ناگواری نمی بینم.  

لذا به همه ی بستگان و دوستان و مردم توصیه می کنم اگر می خواهید پیش شهدا در قیامت روسفید باشید حسین زمان را یاری کنید و مردانه به سوی جبهه های حق علیه باطل هجوم برید و شر کفر جهانی را از سر ایران بر طرف سازید و با حضور فعال در صحنه ی انقلاب اسلامی سربازان اسلام ادامه دهنده ی راه من و امثال من باشید و نگذارید سلاح شهیدان اسلام بر زمین بماند.  والسلام.  

اگر همسنگران روزی به سنگر - به تیر تیز دشمن کشته گشتم

به پیش چشمتان چون مرغ بسمل - اگر با خاک و خون آغشته گشتم

مبادا بر پی‌ام ماتم بگیرید - ز دیده اشک خونینی بریزید

که شاید کف زنان تا حمله ی گور - سرود سرخ دامادی بخونید

چو گردیدم نهان در سینه ی خاک - بیفروزید شمعی بر مزارم

که جای مادر روشن ضمیرم - بریزد اشک روشن در کنارم

ای که بر وصیت تازه جوان می نگری - هیچ داری ز دل مادر زارم خبری

نوجوان بودم و امید بسی داشتمی - حیف و صد حیف ندیدم ز جوانی ثمری

..............

  جعفری ، شهید محمد علی - مهرعلی فرزند یعقوبعلی

 جعفری ، شهید محمد علی فرزند عوض

  جعفری ، شهید محمدعلی فرزند حسین

==============================================

بازگشت به صفحه اصلی سایت امام زادگان عشق

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

==============

۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار محمد مهدی محمدی

شهید دوم خانواده، محمّد مهدی محمدّی، تاریخ تولد : شهریور 1348 نام پدر  : محمد علی (حاج احمد)  تحصیلات: دوم دبیرستان ، تاریخ شهادت : 14/1/1367 محل شهادت : خُرمال عراق، عملیات : بیت المقدس 6

شهید محمد مهدی محمدی در شهریورماه سال 1348 در یک خانواده مومن و مذهبی دیده به جهان گشود. در سن 6 سالگی به دبستان رفته و شروع به تحصیل نمود و در سن 12 سالگی با شهادت برادر بزرگوارش شهید محمد محمدی رو به رو شد پس از آن خیلی علاقه داشت به جبهه برود ولی به علت سن و سال کم پذیرش نمی شد تا اینکه سال 1365 به جبهه غرب اعزام گردید و در مرکز صدا و سیمای شهرستان مهاباد به پاسداری از خاک وطن اسلامی و مبارزه با دشمن پرداخت، بعد از آمدنش دوباره پس از چندی بار دیگر به جبهه رفتند و در عملیات کربلای پنج شرکت کردند که در این عملیات مجروح شیمیایی شدند، با وجود اینکه مجروح بود دست از مبارزه و جبهه بر نداشت. بار دیگر برای آخرین بار در تاریخ 8/1/1367 به جبهه ی سید صادق اعزام شدند تا اینکه در تاریخ 14/1/1367 در عملیات بیت المقدس 6 در 18 سالگی از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله ی دشمن قرار گرفتند و در حالی که هم سن برادرش بود به آرزوی خود، یعنی لقاء الله و دیدار شهیدان کل تاریخ  و دیدن برادر بزرگترش، شهید محمد محمدی دست یافت.  

پدر شهید : واقعا روح شهادت طلبی در او موج می زد، یک روز به من گفت بابا جان می دانی اگر پدر دو شهید شوی چقدر ارزش و مقام پیدا می کنی و چقدر برای تو افتخار است.  

پدر شهید : بعد از شهادت محمد، مهدی را بسیار دوست داشتم به مانند دو رفیق برای هم بودیم و حتی لحظه ای نمی توانستم دوری او را تحمل کنم، یک روز داشتند تکلیف مدرسه اش را انجام می دادند، گفتند که می خواهم به جبهه بروم. با او مخالفت کردم. گفتم فعلا درست را بخوان. ایشان گفتند پس اجازه بدهید که تعطیلات به جبهه بروم و من فکر کردم که تعطیلات تابستان را می گوید سپس قبول کردم. در هنگام عید نوروز بود که به او گفتم که وسایلی برایم بخرد و ظهر همان روز که به خانه آمدند دیدم که همان  وسایل را خریده و مهدی در خانه نیستند. در همین موقع یکی از دوستانش به در منزل ما آمد و گفت  که مهدی  به جبهه رفته است آیا  وسایلش را نیز  برده است یا نه؟ با شنیدن این خبر، همراه با مادرش خود را برای دیدنش و خداحافظی به محل اعزام رساندیم. دیگر دیر شده بود آنها را به جبهه اعزام کرده بودند و دیگر او را ندیدیم.  

مادر شهید: مهدی را چنان دوست داشتم که فکر نمی کردم بعد از شهادتش زنده بمانم و خدا صبر عظیمی به من داد.

هر صبح که می خواستم مهدی را از خواب بیدار کنم همیشه به آرامی دست بر سر او می کشیدم و او را نوازش می کردم. اصلا طاقت دوری او را نداشتم، همیشه وقتی که صدایش را هنگام ورود به خانه می شنیدم به استقبال او می رفتم.

مادر شهید : یک روز سر سفره نهار به شوخی کمی از سفره را پاره کرد و وقتی دلیل را از او خواستار شدم، به من گفت که می خواهم وقتی که شهید شدم هر وقت که پای سفره مینشینید یاد من هم باشید.  

همرزم شهید: در عملیات کربلای 5 مهدی مجروح شیمیایی شدند و هنگامی که او را به بیمارستان بردند ایشان پیوسته اصرار می کردند که می خواهم به جبهه بروم و مرا به خانه نفرستید.  

همرزم شهید: مهدی را در جبهه با لباس نو و چهره ای نورانی دیدم گفتم مهدی چه خبر است ؟ انگار بوی شهادت می دهی. مهدی نگاهی به من کرد و خندید.  

شعر زیر از دفتر خاطرات شهید  محمد مهدی محمدی نوشته شده است.  

دوست دارم شمع باشم گوشه ای تنها بسوزم _ بر  سر بالینت امشب از غم فردا بسوزم

دوست دارم ماه باشم تا سحر بیدار باشم _ تا  چو مشعل بر سر امت در این صحرا بسوزم

دوست دارم ژاله باشم من به خاک پایت افتم _ تو چو گل شاداب باشی و من از گرما بسوزم

روحش شاد و یادش گرامی

وصیت نامه شهید محمد مهدی محمدی

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی

اینجانب محمد مهدی محمدی متولد شهریور ماه سال 1348 به امید شهادت عازم جبهه های حق علیه باطل می شوم. شهادت سرآغاز بندگی است. نترسم از مرگی که خود زندگی است. خدا را شکر می کنم که سالهای عمرم را در فرارسیدن یوم الله قرار داد. اکنون یوم الله دیگری است که پیرو یوم الله حسین (ع) می باشد.  همان یوم اللهی که در سال هزار و سیصد و. . . سال پیش از این حسین در میدان شهادت در آن روز ندای هل من ناصر ینصرنی را سر داد.  اینکه ما می گوییم حسین جان اگر در آن فضای داغ و خونین کسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیک نگفت، ما پیروانت در فضای گرم و خونین ایران زمین دست مردانگی مشت کرده و به ندای غریبی و تنهائیت لبیک می گویم.  

بیشتر از این سر شما را درد نمی آورم، در آخرپدر، مادر، برادران و خواهران و دوستان گرامی اگر هر بدی از من سرزده است مرا ببخشید. والسلام

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۱
هیئت خادم الشهدا

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب الشهداء والصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار محمد علی جعفری

شهید محمد علی جعفری فرزند یعقوبعلی در سال ۱۳۳۸ در خانواده ای متدین در شهر لپوئی پا به عرصه وجود نهاد و زندگی را دامان پر مهر خانواده ای نجیب و زحمتکش آغاز کرد.  

پدرش دباغ بود و با دوختن مشکه و دولچه ‌نیازهای عشایر و اهالی و روستاهای اطراف را بر آورده می کرد و شهید که فرزند اول خانواده (از بین دو خواهر و دو برادر) بود به هر طریقی تلاش می کرد به پدر در تولید و فروش و نگهداری محصولاتش  کمک نماید.  

شهید محمدعلی جعفری که خانواده و اقوام و مردم او را با نام مهرعلی می شناختند دوران تحصیلات ابتدائی را در زادگاهش به پایان رساند ولی بخاطر عدم وجود مدرسه راهنمائی در لپویی، ادامه تحصیل را به آینده موکول کرد. در آن دوران دانش آموزانی که مایل به ادامه تحصیل بودند باید به یکی از شهرهای اطراف مهاجرت می کردند و یا هر روز صبح به شهر زرقان می رفتند و عصر بر می گشتند که اینکار برای اکثریت دانش آموزان غیر ممکن بود و اکثر  آنها بعد از دوره ابتدائی ترک تحصیل می کردند. شهید نیز اینگونه بود ولی کسب ادب و معرفت و احکام دین و اخلاقیات را در مراسم مذهبی و پای منابر و در مساجد و تکایا آموخت تا آنجا که از نظر اهالی یکی از بارزترین پرورش یافتگان مکتب اسلام در آن روزگار محسوب می شد و ارادتش به اهلبیت زبانزد همگان بود، به بیان ساده تر شهید محمدعلی جعفری تجسم و تندیس «مهرِ علی» بود و سعی داشت در دنیا و آخرت از مصادیق این نام زیبا و مقدس باشد، مردم نیز مهر و عشق علی و اهلبیت علیهم السلام را در وجود او جلوه گر و مُتبلور می دیدند.  

این شهید بزرگوار دوران سربازی را قبل از انقلاب در تهران و شیراز گذراند و همزمان با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی، به زادگاهش برگشت و برای دفاع از امام و آرمانهای شهدا و نشر اعتقادات مذهبی، مسجد را سنگر خود قرار داد. او در همین دوران ازدواج کرد و اولین فرزندش در سال ۵۹ به دنیا آمد،  مدتی نیز به عنوان نامه رسان در اداره پست به مردم خدمت کرد و همزمان در مسجد اباالفضل (ع) لپوئی به خدمت می پرداخت و نقش مهمی در برپائی نماز و مراسم و اعیاد مذهبی بویژه عزاداری های محرم و صفر داشت تا جائیکه بعد از شهادتش او را با عنوان خاص«شهید عاشورائی» می شناختند و می شناسند هرچند تمام شهدا  عاشورائی بوده و هستند.  
پس از شروع جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه ایران اسلامی و جنایات وحشیانه صدام که می خواست در عرض یک هفته ایران اسلامی را به تصرف خود در آورَد شهید مهرعلی جعفری نیز همگام با دلاوران و دریادلان ایران عزیز برای دفاع از وطن و ناموس مردم به حماسه سازان جان برکف  میهن پیوست و رؤیای شیرین یک هفته ای صدام و اربابانش را تبدیل به یک کابوس سیاه و خونین هشت ساله کرد.

شهید سه بار از طریق سپاه زرقان به جبهه های نبرد حق علیه باطل در مناطق مختلف اعزام شد و به نبرد با متجاوزین بعثی پرداخت، بار اول و دوم در کردستان و غرب کشور با مزدوران داخلی دشمن که قصد جداسازی کردستان عزیز از ایران داشتند جنگید و بار سوم در حالیکه پسر سومش چندماه بیشتر نداشت به خوزستان اعزام شد و در عملیات پیروزمندانه والفجر ۸ و فتح فاو که چشم جهانیان را خیره کرد و اربابان صدام را با التماس و تقاضای مذاکره با ایران واداشت، شرکت کرد و در تاریخ ۱۳۶۴/۱۲/۳۰ با نثار جان خویش، نام زیبا و با مسمای «مهرعلی» را به امضای مولایش علی ابن ابیطالب (ع) و سالار شهیدان رساند و در سِلک عاشورائیان تاریخ جاودانه شد.  

لازم به ذکر است که یعقوبعلی پدر بزرگوار این شهید گرامی در سال ۱۳۸۰ دیده از جهان فرو بست و در آرامستان شهر لپوئی در جوار شهدا به خاک سپرده شد.  

روحشان شاد و یادشان گرامی

وصیت نامه شهید محمد علی (مهرعلی) جعفری

سپاس خاص خدای پست کننده ( گردنکشان) بالا برنده دوستان اولیاء خود و زیان رسان به مستضعفین عذاب و بلا- سودمند، بخشنده فراخ زحمت آنکه ستایشش والا و نامهایشان راست درست است آنکه بنا دیدنیها و آنچه بر دلها خطور کند و آگاه است آن خدای بزرگی که مرگ را از روی عدالت در میان خلق خود برقرار کرد زندگی حیات را از روی فضل احسان بر ایشان انعام فرمود.  

گواهی دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست که شریک نداری و گواهی دهم که محمد(ص) بنده رسول او است و علی (ع) 11 فرزندانش و نائبان فرزندش، مهدی (عج) که در این زمان آیت الله موسوی الخمینی است. شکی نیست که به دستور رهبر کبیرمان وظیفه شرعی خود می دانم که به جمع برادران و مجاهدان راه حق به پیوندم.  

از تمام برادران دینی بدانید که هرچه از خداوند دستور داده که از ان دوری کنید آن را حرام فرموده. این دستور دلیل بر حرمت آن است از اثار رسول خدا و سنت روشی او پیروی کنید. از هوای نقش و آراء خود پیروی نکنید که گمراه شوید زیرا گمراه ترین مردم در پیشگاه خدا آنکسی است که از هوای نفس رأی خود بدون رهنمای رسولان خدا پیروی کند.  

اما پدر و مادر گرامی از شما تشکر می کنم که در سرما و گرما و بی خوابی ها مرا پرورش دادید. از خدای یکتا خواستارم که وجود مبارک شما را حفظ نماید و در آخرت روسفید شوید امید است که در مرگ من شیون نکنید چون خود انتخاب نمودم با صبر استقامت خود مشت محکمی است به دهان یاوه گویان و کوردلان گمراه.  

تقاضا  می شود که کودکانم را با تربیتی شایسته بزرگ نمائید که اهل تقوا و پرهیزکار باشند و ادامه دهنده راهم. چون چیزی در این دنیا جز جانی ناقابل برای اسلام که آن را هم فدای اسلام قرآن نموده ام از نظر مادی هم آنچه هست در تربیت بچه ها صرف شود اما به دوستان و اقوام و کسانی که با من معاشرت داشتند. تقاضای این حقیر مرا که جز بخشش و عفو نیست بپذیرید و مرا حلال کنید.  

در پایان سلام به تمام خانواده شهداء که فرزندان و پدران و برادرانشان راه را به ما نشان دادند.  

من الله توفیق 24/10/62 

=========================

  جعفری ، شهید محمد علی - مهرعلی فرزند یعقوبعلی

 جعفری ، شهید محمد علی فرزند عوض

  جعفری ، شهید محمدعلی فرزند حسین

==============================================

بازگشت به صفحه اصلی سایت امام زادگان عشق

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

==============

 

۲ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۱
هیئت خادم الشهدا
۱ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۱
هیئت خادم الشهدا

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار مراد نوجوان

شهید مراد نوجوان فرزند فلامرز در دهم مرداد ماه سال 1336 در روستای رحمت آباد کربال دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را در روستا سپری کرد و هنگامی که به سن دبستان رسید دبستان را در رحمت آباد شروع کرد و پس از اتمام دوران دبستان چون مسئولیت خانواده خود را بعهده داشت نتوانست ادامه تحصیل بدهد و به کار مشغول شد. وی فردی مؤمن، انقلابی و مؤدب بود که رفتار نیکویش زبانزد خاص و عام بود تا اینکه به شیراز رفت و به کار بنائی مشغول شد و کم کم در حرفه بنائی صاحب تبحر شد، سپس به رانندگی رو آورد. با شروع انقلاب اسلامی او دیگر مسافرت و رانندگی را کنار گذاشت و برای به ثمر رسیدن پیروزی انقلاب اسلامی شبها را در مساجد بود و به نگهبانی مشغول بود، خستکی را نمی فهمید، خواب نداشت و علاقه شدیدی به انقلاب داشت و به خاطر همین علاقه به بسیج عشایری ملحق شد و دورانی را در آنجا گذرانید و به سپاه عشایری رفت و پاسدار وظیفه گردید و پس از طی یک دوره فشرده به جبهه رفت و پس از 30 روز که در جبهه آبادان دلیرانه جنگید در عملیات شکستن حصر آبادان در تاریخ 9/7/1360 به شرف بزرگ شهادت نائل گردید.

روحش شاد و یادش گرامی 

 

 

وصیت نامه شهید مراد نوجوان

بسم الله الرحمن الرحیم

در هر کار متکی به الله باشید تا الله یارتان باشد که متکی به خدا بودن  خداپرستی است. گوش به دستورات این حسین زمان، روح خدا بسپارید چون فرمان امام از دستورات قرآن مجید سرچشمه می گیرد. پس، از این دستورات سرپیچی نکنید که هرکس سرپیچی کند منافق است. تمام سعی و کوشش شما باید در راه پشتیبانی از روحانیت باشد. چون روحانیت پل ارتباطی بین الله و مسلمین است.  

هرکس که علیه روحانیت شایعه سازی کند او را محکم بکوبید و فرصتی برای شایعه سازی به او ندهید، هرچند به قیمت جان و مالتان تمام شود.  

جوانان مسلمان و انقلابی مسئولند تا این انقلاب را که با پیروزی حق علیه باطل آغاز شد تا ظهور حضرت حجت ابن حسن العسکری (عج) ادامه دهند.  

سخنی با خانواده ام:

اگر من به شهادت برسم، شهادتم برای شما سعادت و افتخار است، و شهادت یکی از محبوبترین و بهترین نعماتی است که خدا به من و شما می دهد، در این لحظات آخر می خواهم که مرا ببخشید و از خدا بخواهید که مرا در جمع شهدای صدر اسلام قبول کند.  

مادر: این امانت را که مدت 23 سال نگهداری کردی و پرورش داده ای باید به خدا بازپس دهی. از خدا می خواهم که به من این توفیق را بدهد که با کشته شدن در نبرد حق علیه باطل بتوانم خدمت کوچکی کنم.  

والسلام -  مراد نوجوان

=================================================

نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه

جستجوی اسامی شهدا در سایت امام زادگان عشق

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۳
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۳
هیئت خادم الشهدا

 

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار بهرام جعفری

شهید بهرام جعفری فرزند علی عسکر در سال 1343 در خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر لپوئی دیده به جهان گشود و از همان کودکی اخلاق و افکار و رفتارش نشان می داد که به سرنوشت صالحین و شهدا و اولیای خداوند علاقمند و دلبسته است. بهرام فرزند دوم خانواده بود و خداوند سه برادر و سه خواهر نیز به آنها اعطا کرد. پدرش کارگر بود و برادران همگی برای امرار معاش خانواده فعالیت داشتند.

 او در سن 6 سالگی وارد دبستان شد و با موفقیت و علاقه و پشتکار تا پایان دوره راهنمائی پیش رفت. او علاوه بر فعالیت در مدرسه و مسجد جامع به شغل جوشکاری نیز روی آورد و در اوقات فراغت و ایام تعطیل به این کار نیز اشتغال داشت.

شهید بهرام جعفری از همان دوران کودکی و نوجوانی علاقه به طبیعت و ورزشهای طبیعی مثل کوهنوردی و شنا داشت و در مواقع تعطیل و بیکاری به این ورزشها نیز می پرداخت.

شهید در سن پانزده سالگی بود که انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه 1357 به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید و طومار ستمگران را در هم پیچید و دست جهانخواران را از منابع اقتصادی ایران قطع کرد به همین خاطر دشمنان داخلی و خارجی با کمک بسیاری از کشورهای غربی و عربی در مهرماه 1359 به کشور ما حمله کردند و مرزهای جنوب و غرب کشور را مورد تاخت و تاز وحشیانه قرار دادند و هزاران هموطن مرزنشین ما را آواره کردند. صدام در این تهاجم که آن را قادسیه نامید می خواست به گمان خودش ایرانی ها را مسلمان کند و به همین خاطر با کمک اربابان خارجی اش و نوکران داخلی اش قصد داشت در یک هفته ایران را به تصرف خود در آورد ولی وجود شیرمردان دریادل و حماسه سازی مثل شهید بهرام جعفری باعث شد که رؤیای تصرف یک هفته ای ایران تبدیل به یک کابوس سیاه و خونین هشت ساله برای دشمن شود و رزمندگان دلاور وطن نگذارند حتی یک وجب از خاک پاک و خونین ایران در تصرف دشمن باقی بماند و حتی منجر به اعدام فرعون بغداد شود.

شهید بهرام جعفری شدیداً عاشق امام خمینی بود و یکی از اولین بسیجیانی بود که به فرمان امام راحل لبیک گفت و درس و کار و زندگی را رها کرد و علیرغم سن کم به رزمندگان اسلام پیوست و اگرچه حضورش بزرگترین حماسه بود ولی در جبهه های مختلف جنوب نیز حماسه آفرینی کرد و نهایتاً در سال 1361 در کربلای شلمچه پروانه وار در آتش عشق دین و ناموس و وطن سوخت و (همانطور که طبق وصیت نامه اش، خودش پیش بینی کرده بود و از خدا خواسته بود) حتی خاکسترش نیز به وطن بازنگشت اما یاد و نامش همیشه در دل جوانمردان ایران زمین و آزادگان تاریخ زنده است و مردم قدردان و حق شناس میهن اسلامی ما آزادی و امنیت و آسایش خود را مدیون خون پاک شهدای گمنام و مظلومی مثل شهید بهرام جعفری می دانند و یادشان را در هر حالت و وضعیت گرامی می دارند.

مرحوم علی عسکر جعفری پدر بزرگوار شهید بهرام جعفری در سال 1399 از دنیا رفت و در جوار گلزار مطهر شهدای لپوئی به خاک سپرده شد.

روحشان شاد و یادشان گرامی

وصیت نامه شهید بهرام جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود بر رهبر کبیر انقلاب امام خمینی این بت شکن قرن و نایب بر حق امام زمان و با سلام بر شهیدان گلگون کفن از کربلای حسین تا کربلاهای ایران که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند و به امید اینکه خداوند توفیقی عنایت فرماید که بتوانیم راه سرخ و گلگون شهیدان که همان راه امام حسین است ادامه دهیم وصیت خویش را آغاز می کنم.

ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد، و مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.  

و ای مادران، مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل 72 شهید را کرد. همه مثل خاندان «وهب» جوانان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید، زیرا مادر «وهب» فرمود: پسری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم.

و حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل ثابت نگهدارید و در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید، اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند.

و سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگوئید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد، با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامیکه همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا در آید.  والسلام

===============================

از شهید بزرگوار بهرام جعفری اطلاعات و خاطرات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم عکس و اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

نثار وجود مقدس و مطهر شهدا و اموات منسوب به این شهید گرامی ، صلوات و فاتحه

بازگشت به صفحه اصلی سایت امام زادگان عشق

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۳
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار خلیل جمشیدی

شهید خلیل جمشیدی فرزند الیاس در تاریخ نوزدهم خرداد یکهزار و سیصد چهل و پنج در خانواده ای متدین در روستای محمود آباد کربال دیده به جهان گشود و در دامان پر مهر و عطوفت مادری مهربان و فداکار پرورش یافت. پدرش مغازه دار روستا و مادرش خانه دار بود و شهید از بین هفت برادر فرزند پنجم خانواده بود و خانواده و اقوام و دوستان علاقه خاصی به او داشتند.  

شهید جمشیدی دوران ابتدائی را در مدرسه شهید محمد باقر ابراهیمی با موفقیت پشت سر گذاشت و در دوران مدرسه یکی از دانش آموزان فعال و با نشاط مدرسه بود.

همزمان با اتمام دوران ابتدائی ایشان، انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و جانفشانی مردم به پیروزی رسید و شهید علیرغم سن کم در فعالیتهای انقلابی و مذهبی شرکت داشت.  

پس از شروع جنگ تحمیلی و تهاجم گسترده متجاوزین بعثی و نوکران داخلی و خارجی آنها و خرابکاری سر سپردگان دشمن در شهرها و مخصوصاً در کردستان، شهید به عضویت گروه مقاومت در آمد و شبانه روز به حراست  از ارزشهای انقلاب و آرمانهای امام خمینی و شهدا پرداخت، در ضمن با توجه به سختی زندگی پس از دوران ابتدایی با توجه به استعداد خوبی که داشت و نبود مدرسه راهنمایی در روستا درس را رها و به شغل کشاورزی مشغول شد.  

شهید بزرگوار خلیل جمشیدی همیشه نگران آینده انقلاب و خونهای مطهر شهدا بود و حفاظت خالصانه از آن را وظیفه همگان بویژه مسئولین و مدیران مملکت داشت چنانکه در وصیت نامه خود پس از سفارش اکید به حجاب، مدیریت انقلابی و جهادی را به تمام صاحب منصبان کشور گوشزد میکند و به عنوان یک وصیت ماندگار و راهبردی می گوید:

و اما پیشنهادی دارم به دولت مردان، این خدمتگزاران به اسلام، نمی دانم این سخن من به گوش شما می رسد یا نه. اما همینطور که یک سرباز اسلام می تواند برای رعایت عدالت اسلامی پیشنهادی به دولت اسلامی می کند از برکت انقلاب اسلامی و رهبری حسین زمان می باشد. دولت مردان عزیز همیشه سرچشمه های آبشان زلال است اما همین آب زلال اگر کنترل نشود و یا به شاخه های فرعی می رود و سوء استفاده کنندگان گل آلودش می کنند و یا در گودالی جمع و گندیده می شود. شما برای اینکه این آب چشمه را گل آلود نکنند و یا گندیده نشود باید طوری کنترل کنید که اولاً سرچشمه «انقلاب» گل آلود نشود ثانیا که این گلهای پرپر روح خدا «شهیدان» آب گل آلود خرابشان نکند.

این شهید گرانقدر در تاریخ ۶۵/۳/۲۰ به خدمت سربازی اعزام  و در لشکر ۸۴ خرم آباد  به خدمت مشغول شد و نهایتاً در منطقه میمک در تاریخ ۶۶/۵/۲۴ به فیض عظمای شهادت که آرزوی دیرینش بود رسید و در گلزار شهدای زادگاهش محمود آباد جاودانه شد.  

شهادت ایشان بخاطر بمباران توسط هواپیماهای دشمن بعد از عملیات بود که ترکش به پهلوهای شهید اصابت کرده بود که یادآور علاقه و ارادت این شهید گرامی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود.  

لازم به ذکر است که پدر بزرگوار ایشان در سال هفتاد و یک  به رحمت ایزدی پیوست و مادرش مرحومه بی بی جان زارعی در سال نود و پنج با داغ فرزند شهیدش از دنیا رفت و هر دو در آرامستان محمود آباد کنار فرزند شهیدشان آسمانی شدند.  

روحشان شاد و یادشان گرامی

 

 

 

 

وصیت نامه شهید بزرگوار خلیل جمشیدی:

سلام گرم و خالصانه ام را نثار آینه های درهم شکسته ای می کنم که نور روح خدا را به کشورهای ظلمت زده شرق و غرب جهان انعکاس داده اند، آینه های درهم شکسته ای که از هر تکه آن آینه تابناکتری ساخته می شود. آینه هائی که مسلمین در خواب رفته جهان را به بیداری می کشاند. «حجاب اسلامی نگهداری کننده خون شهدا» خواهران و مادران، ما با خون سرخ خود دیواری جلو چشم دشمنان ساخته ایم که هرگز چشن ناپاکشان بشما دوخته نشود.  

اکنون حفظ این دیوار خونین با رهبریت پیامبرگونه امام عزیزمان و با حجاب اسلامی شما پابرجا می ماند. و اما پیشنهادی دارم به دولت مردان، این خدمتگزاران به اسلام، نمی دانم این سخن من به گوش شما می رسد یا نه. اما همینطور که یک سرباز اسلام می تواند برای رعایت عدالت اسلامی پیشنهادی به دولت اسلامی می کند از برکت انقلاب اسلامی و رهبری حسین زمان می باشد. دولت مردان عزیز همیشه سرچشمه های آبشان زلال است اما همین آب زلال اگر کنترل نشود و یا به شاخه های فرعی می رود و سوء استفاده کنندگان گل آلودش می کنند و یا در گودالی جمع و گندیده می شود. شما برای اینکه این آب چشمه را گل آلود نکنند و یا گندیده نشود باید طوری کنترل کنید که اولاً سرچشمه «انقلاب» گل آلود نشود ثانیا که این گلهای پرپر روح خدا «شهیدان» آب گل آلود خرابشان نکند.  

خدا را سپاس می گویم که من را در زمانی زندگانی داد که از رهبریت امامی برخوردار بودم که آیندگان می گویند ای کاش ما هم آن زمان در کربلای ایران بودیم و در کنار فرزند فاطمه شمشیر می زدیم همینطور که حالا خودمان می گوییم ای کاش در سرزمین کربلا بودیم و در رکاب حسین (ع) شمشیر می زدیم.  هم اکنون فرزندان حسین برای زمینه سازی حکومت بقیه ا. . . اعظم با کافران در حال نبردند پس وقت را غنیمت بشمارید که فردا دیر است.  

در آخر از پدر، مادر و برادرانم می خواهم که بعد از من یار امام باشند و امام را لحظه ای تنها نگذارند و سختیها را که به جان و دل پذیرا شده اید با صبر تحمل کنید تا در قیامت شرمنده خانواده های شهدا نباشید. پدر و مادر از اینکه برای من زحمتهایی متحمل شدید مرا ببخشید. از جمیع دوستان عزیز حلالیت می طلبم. امام را دعا کنید.  

نثار ارواح مطهر شهدا و والدین گرامی شان، صلوات و فاتحه

جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

شهید خلیل جمشیدی  شهید خلیل جمشیدی شهید خلیل جمشیدی

 

شهید خلیل جمشیدی

 

 

۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۳
هیئت خادم الشهدا

 

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار حیدر زارع

شهید: حیدر زارع، نام پدر: محمد نبی، عضویت: بسیج، تاریخ و محل تولد: ۱۳۰۷- روستای مهریان، تاریخ و محل شهادت: ۲۲/۵/۱۳۶۵ جزیره مجنون، آرامگاه: گلزار شهدای رحمت آباد

شهید به معنای حاضر، ناظر، گواه، و گواهی دهنده، خبر دهنده راستین و امین، آگاه و نیز به معنی محسوس و مشهود، کسی که همه چشم ها به او است. نمونه، الگو و سرمشق است.

بسیجی شهید حیدر زارع در سال ۱۳۰۷ در روستای رحمت آباد کربال متولد شد و زندگی با برکت خود را در کانون مهر و محبت خانواده و در کنار پدر و مادرش آغاز کرد. بر خلاف دیگر هم سن و سالانش که در اوایل کودکی راهی مدرسه یا مکتب می شدند، حیدر به علت مشکلات خانواده نتوانست بهره ای از علومی که در مکتب و مدارس آن زمان داده می شد، ببرد. مانند خیلی از کودکان که مشکلات اقتصادی آنها را اجبارا ًبه کار مشغول می کرد، ایشان نیز به کار در مزرعه و کارگری روی آورد. در ایام جوانی در مغازه بقالی مشغول به کار شد، با شروع جنگ تحمیلی او نیز احساس وظیفه کرد و بیش از پنج بار به جبهه رفت تا دین خود را  به سرزمین و مملکت خود ادا کرده باشد، آخرین اعزامش اوایل تابستان سال ۱۳۶۵ بود. آخرین سفر، آخرین حضور و آخرین وداع..... پس از مدتی در میعادگاه های شهدای عزیز، جزیره مجنون حضور پیداکرد، او با تدارک توشه آخرت در روز ۲۲/۵/۶۵  ندای لبیک یا الله را سرود و هنگام برگشتن از خط مقدم به همراه تعدادی از همرزمانش مورد اصابت گلوله توپ ۱۳۵ قرار گرفت و به سوی معشوق ازلی پرواز کرد و به شهادت رسید.  روحش شاد و یادش گرامی باد

 

خصوصیات شهید حیدر زارع:

شهید حیدر زارع انسانی مومن، فردی مبارز و اسوه ای نمونه در اخلاق و ادب برای همه اهل خانواده و بخصوص فرزندان خود بوده و هست. به صله رحم اهمیت زیادی می داد، در ماههای محرم همیشه علمدار بود و به اهل بیت علاقه خاصی داشت.  

پیام خانواده شهید:

مردم باید بدانند که هرچه دارند از شهدا دارند. ای مردم! نگذارید انقلاب به دست نااهلان بیفتد.  

وصیت نامه شهید حیدر زارع فرزند محمدنبی

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام او که عرشش به قطره های اشک یتیمان به لرزه در آید و به یاد آنکه عشقش قلب عاشقان بیفزاید. بنام ا. . . و بیاد مهدی عزیز و یاد حسین شهید و شهدای کربلا و کربلاهای ایران.  

خداوند می فرماید هرگاه هرچه از شما بگیرم یا مثل آن یا بهتر از آن را به شما می دهیم و همچنین این گرفتن ها و دادن ها برای امتحان شماست مرگ و موتها انسان را تحت تأثیر قرار می دهد که آری بسیار و بسیار باید به فکر رفتن بود تا بحال هرچه بفکر مرگ بودیم اکنون باید آن را در لحظات عمر خود ضرب کنیم و بسیار بیاد مرگ خود باشیم و حبیب ابن مظاهر گونه در راه خدا قدم برداریم. اینجانب حیدر زارع فرزند نبی اهل روستای رحمت آباد کربال از امت حزب ا. . . میخواهم که حداقل شبهای چهارشنبه و جمعه دعای کمیل و توسل بیاد من و شهدای دیگر برگزار نمائید و همچنین از امت شهیدپرور روستای رحمت آباد و حومه می خواهم نگذارند پیر جماران تنها باشد و مشت محکمی در دهان صدام و منافقین داخلی بزنید و جبهه ها را خالی نگذارید و از کمکهای پشت جبهه دریغ نورزید و همیشه دعای خیرتان برای امام و رزمندگان اسلام باشد.

از امت حزب ا. . . که زحمت می کشند و در هوای گرم در تشییع جنازه من شرکت می کنند تشکر می کنم و انشاا. . . که همگی شما را سرور شهیدان حسین ابن علی اجر دهد.  

روحش شاد و یادش گرامی

از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۳
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۳
هیئت خادم الشهدا

 بسم رب الشهداء و الصدیقین

  زندگینامه شهید بزرگوار محمد عبودی

http://bayanbox.ir/view/4408227159712195306/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C.pngشهید محمد عبودی فرزند چراغعلی،  متولد: سال ۱۳۴۲ روستای حاج آباد کامفیروز، عضو بسیج و مسئول گروه مقاومت، شهادت ۱۳۶۵/۲/۱۴ فکه، کربلای ۵، آرامگاه: روستای گلدشت علیا  

شهید محمد عبودی در سال ۱۳۴۲ در روستای حاجی آباد کامفیروز دیده به جهان گشود. دوران شیرین کودکی را در محیط گرم و صمیمی خانواده ای مذهبی سپری نمود و تقریبا در همین دوران بود که خانواده ایشان به روستای گلدشت علیا که زادگاه اجدادی آنها محسوب می شد مهاجرت کردند.

آقامحمد دوران تحصیلات ابتدایی را در همین روستا با موفقیت سپری نمود و سپس جهت ادامه تحصیل به شهرستان زرقان عزیمت نمود. سال اول راهنمایی را در مدرسه قاآنی طی نموده و پس از آن سال دوم را در مدرسه پرتو شیراز گذراند، اما بعد از مدتی به علت دوری از خانواده و مشکلات اقتصادی قادر به ادامه تحصیل نشد و جهت کمک به امرار معاش خانواده به روستا برگشت و در کنار پدر و برادران خود به حرفه شریف کشاورزی روی آورد.

در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی و قیام شکوهمند مردم مسلمان ایران بر علیه رژیم پهلوی، ایشان نیز به فعالیتهای انقلابی پرداخت و با حضور در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد رژیم شاهنشاهی، نهضت اسلامی را یاری می داد.

مدتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به سفارشات دین مبین اسلام و تاکید رسول اکرم(ص) در مورد تشکیل خانواده، ایشان ازدواج نمودند که ثمره این ازدواج دو فرزند دختر و پسر می باشد که انشالله در آینده راه ارزشمند پدر را ادامه خواهند داد.

بعد از ازدواج ایشان به خدمت سربازی رفت، اما به دلیل داشتن بیماری پس از ۸ ماه معاف شد. از آنجایی که دلش برای انقلاب اسلامی می تپید و دوست داشت به جمهوری اسلامی که ثمره خون پاک هزاران شهید گلگون پیکر است خدمت کند، لذا به عضویت گروه مقاومت محل درآمد و چندی بعد به عنوان مسئول این گروه فعالیت های خود را شدت بخشید.

شهید عبودی که خود از طبقه محروم جامعه بود به خوبی به ماهیت انقلاب اسلامی پی برده و تنها راه نجات همه محرومین و مستضعفین از چنگال مستکبران جهانخوار را تکیه بر اسلام عزیز و یاری انقلاب اسلامی می دانست لذا تا آنجا که در توان داشت به پاسداری از آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی می پرداخت و در همین راستا از سال ۱۳۶۳ چندین بار به خطه گلگون کردستان عزیمت نمود و هربار به مدت چند ماه به مصاف با دشمنان سرسپرده جمهوری اسلامی پرداخت.

این شهید بزرگوار از اخلاق و خصوصیات ویژه ای برخوردار بود و با مردم و اهالی روستا با اخلاقی خوب و اسلامی برخورد می کرد و حتی در نزد بستگان و آشنایان زبانزد همه بود.

آقا محمد یکسال قبل از شهادت به علت داشتن بیماری در یکی از بیمارستانهای شیراز بستری شد و خداوند جان او را از مرگ حتمی رهانید، زیرا او از منتخبین فیض شهادت بود که شهادت را از خدا خواسته بود و برای مردان خدا به مرگ طبیعی جان سپردن سنگین و دشوار است، چنان که حضرت علی(ع) نیز در یکی از خطبه های نهج البلاغه در این مورد چنین می فرمایند: سوگند به آن که جان فرزند ابوطالب در دست اوست اگر هزار شمشیر بر سرم فرود آید، از اینکه در بستر جان بسپارم آسان تر است. آری شهید عبودی نیز از پیروان علی(ع) بود، که مرگ به جز در راه خدا را برای خود ننگ می شمارند و به هر صورت این عاشق دلسوخته در اوایل اردیبهشت سال ۶۵ مجدداً به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و مدتی را در نبرد با مزدوران بعثی به سر برد، تا اینکه سرانجام در تاریخ 14/2/1365 رزمندگان قوای پیروزمند اسلام در جبهه های شرهانی عملیاتی نفوذی را بر علیه دشمن بعثی انجام دادند که این شهید گرانقدر در این عملیات حضور داشت و پس از ایثارگریهای فراوان و انهدام چندین تانک و سنگر نفرات دشمن بر اثر اصابت گلوله مزدوران به فیض عظمای شهادت نائل شد و روح پاک و مطهرش به ملکوت اعلی پیوست و پیکر خونینش در منطقه عملیاتی به جای ماند تا خوشامدگوی رزمندگان ظفرمندی باشد که به زیارت سالار شهیدان نائل می شوند و نائب الزیاره این شهید گرانقدر و بقیه شهدا باشند.

در تاریخ 23/2/1365 امت شهیدپرور طی مراسم باشکوهی در روستای گلدشت علیا از مقام این شهید بزرگوار تجلیل به عمل آوردند و نام پاکش در دفتر یاران مفقود الجسدش ثبت شد.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش مستدام باد

بیانات همسر شهید:

چهار سال من با ایشان زندگی کردم و جز خوبی چیزی ندیدم. زندگی ساده و بی آلایشی داشتیم، چهارماه بعد از ازدواج آقامحمد به سربازی رفت. بعد از معافیت، ایشان بیشتر وقت خود را در گروه مقاومت و بسیج می گذراند و از موقعی که تصمیم به جبهه رفتن گرفت چون دو فرزند کوچک داشتم، خیلی ناراحت شدم، حتی مادرش هم از رفتن ایشان ناراحت بود و برای منصرف شدنش به ایشان می گفت  شیرم را حلالت نمیکنم ولی ایشان خیلی مصمم بود و سعی میکرد که ما را راضی کند و بالاخره موفق شد حلالیت مادر و رضایت من را بگیرد تا اینکه قبل از عید نوروز سال 63 عازم جبهه شد. شب قبل از رفتن ایشان مقداری حنا به دست و پایش بستم گفتم این حنای حضرت علی اکبر است انشالله که صحیح و سالم بر میگردی ولی در جواب گفت این دفعه به دلم افتاده که بار آخر است.

 فردای آن روز مقداری پول هم به من هم به مادرش داد و با خوشحالی بچه ها را بوسید و خداحافظی کرد و رفت، هیچوقت آن نگاه و لبخند آخر که در انتهای کوچه روی صورتش نقش بست را فراموش نمی کنم، و حرف اول و آخر اینکه به شهیدم افتخار میکنم.

لازم به ذکر است که شهید محمد عبودی پنج برادر و سه خواهر داشت و خودش پسر آخر خانواده بود. پدر گرامی اش مرحوم چراغعلی عبودی در سال 1362 از دنیا رفت و مادر گرانقدرش مرحومه طلعت شبانی در سال 1391 با داغ فرزند رشید و شهیدش دیده از جهان فرو بست و هر دو در آرامستان روستای گلدشت علیا آسمانی شدند. روحشان شاد و یادشان گرامی

 

 

 

 

 

 

۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۳
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار محمد حسن کشاورز

شهید محمد حسن کشاورز  فرزند مرحوم حسین و مرحومه رحیمه نوروزی در سال 6/2/1342 در خانواده ای مستضعف در بندامیر دیده به جهان گشود وی تا پایان سال پنجم ابتدایی را در زادگاه خویش به سر برد سپس به علت فقر مالی خانواده همراه ایشان به شیراز مهاجرت نموده و به شغل خیاطی اشتغال یافت. به این ترتیب روزها را به کار خیاطی مشغول بود و پس از فراغت از کار به مدرسه می رفت. تحصیل شبانه را تا کلاس سوم دبیرستان ادامه داد قبل از اینکه نتیجه سال تحصیلی اعلام شود از آنجا که روح بلندش را تحمل ماندن در پشت جبهه نبود از طریق بسیج به سوی جبهه های نبرد علیه مزدوران بعثی صهیونیستی عراق شتافت تا در کنار سایر رزمندگان اسلام مجاهده مقدس خود را با کفر جهانی به انجام برساند.

ابتدا دوره آموزشی را در شهر اهواز گذراند پس از طی دوره مذکور به تنگ چزابه اعزام گردید. ایشان مقارن با حملات شدید صدامیان مزدور برای تسلط یافتن بر منطقه در منطقه بود و صدام شخصاً برای رهبری عملیات بعثیون متجاوز در چزابه حضور داشت که خوشبختانه به لطف خداوند شکست خورد و ناموفق به بغداد مراجعت کرد. شکست صدام در تنگ چزابه پس از لطف و عنایت الهی مدیون استقامت و پایمردی دلیران با ایمان بلندهمتی بوده که بعضا بیست و چهار ساعت گرسنگی و تشنگی را به خاطر از دست ندادن چزابه تحمل نمودند تا نیروی پشتیبانی رسید و دشمن را به طور کامل دفع نمود. شهید کشاورز پس از گرفتن پایان دوره ماموریتش از آنجا که دیگر با جبهه های نبرد خو گرفته و تنهایی برادران رزمنده در جبهه ها برایش قابل تحمل نبود مجددا به جبهه رفت و این بار به بانه اعزام گردید. سه ماه را در منطقه کردستان با ضدانقلابیون به مبارزه پرداخت و پس از پایان گرفتن مدت ماموریتش باز گشت. چندی را به کارآموزی جوشکاری پرداخت و در همین اثنا تلاش می کرد به عضویت سپاه پاسداران در آید... او دوره آموزش را در پادگان شهید آیت اله دستغیب کازرون گذراند و پس از یک مرخصی کوتاه فوراً از طریق مقر صاحب الزمان (سپاه شیراز) برای یک دوره ماموریت 6 ماهه به بانه اعزام گردید و بدین ترتیب سومین مأموریت جنگی خویش را آغاز کرد. از خصوصیات بارز اخلاقی شهید کشاورز رفتار پسندیده و متانت ایشان در برخورد با خانواده و دیگران بود، او از مدافعان و پشتیبانان سرسخت انقلاب اسلامی و از علاقه مندان به امام امت بود. شهید کشاورز در تاریخ 15خرداد 1363 در حالیکه در میتینگی که به منظور گرامیداشت خاطره سالروز قیام تاریخی 15خرداد ماه1342در شهر بانه برگزار گردیده بود بر اثر اصابت ترکش بمبهای استکبار جهانی که در آن روز توسط هواپیماهای مزدوران بعثی بر سر مردم بی گناه و بی دفاع بانه فرو ریختند مجروح گردید و پس از چند ساعت علی رغم تلاش برادران جهت انتقال ایشان به بیمارستان و مداوا در حالی که به هلی کوپتر منتقل گردیده بود پس از نوشیدن جرعه ای آب و ادای شهادتین به لقا الله پیوست. پیکر مطهر شهید محمدحسن کشاورز در تاریخ 24/3/63 پس از برگزاری مراسم باشکوهی تشییع و در میان بدرقه امت حزب الله در بندامیر روستای زادگاهش به خاک سپرده شد. اوج معرفت و معنویت این شهید بزرگوار در وصیت نامه کوتاه او مشهود است.

وصیت نامه شهید محمدحسن کشاورز:

خدایا برای بهشت به این جهاد مقدس نمی رویم بلکه می رویم تا فرمان تو را اجرا کرده باشیم و با نثار خون خود دین تو را یاری کنیم.  پدر و مادر مرا ببخشید پدر و مادر، بفکر من نباشید بلکه به فکر اسلام و انقلاب باشید. ما امانت هستیم امانت خدا و به سوی او می رویم. شهادت هجرت است و ما هم هجرت می کنیم بسوی الله. . . .  

لازم به ذکر است که شهید محمد حسن کشاورز پسر دائی پاسدار شهید عبدالواحد نصیرپور است. روحشان شاد و یادشان گرامی

پیام خانواده شهید: جبهه ها را خالی نگذارید تا لحظه ای که پوزه استکبار جهانی را به خاک بمالید به امید پیروزی اسلام و سلامتی رهبر کبیر انقلاب، جنگ جنگ تا پیروزی

 

لازم به ذکر است که شهید محمد حسن کشاورز پسر دائی شهید عبدالواحد نصیرپور است. روحشان شاد و یادشان گرامی

سه خاطره از برادر مسلم بانشی، همرزم شهید محمد حسن کشاورز

با تشکر از یادگار دفاع مقدس، دوست گرامی، حاج مسلم بانشی، بخاطر خاطره ها و عکسها و توضیحات...

ایستاده از راست : مسلم بانشی۲-احسان......از یاسوج۳-صفدر همتی ، سال ۱۳۶۲ بانه... نشسته از راست: ۱-شهید محمدحسن کشاورز ۲-قدمعلی محمودی از مرودشت، سال ۱۳۶۲ بانه، کردستان

از راست:  ۱-شهیدمحمدحسن کشاورز ۲-سید اسد موسوی از یاسوج۳-شهیدمحمدفرخی از اباده۴-اسدالله پرانداخته از برازجان۵-صفدر همتی از خرامه .....سال ۱۳۶۲ کردستان بانه

۱ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۲
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۲
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۱
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۱
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۰
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۸
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۷
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۶
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۴
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۴
هیئت خادم الشهدا
۱ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۲
هیئت خادم الشهدا

 

  1. ا لله دادی ، شهید فرهاد
  2. ابراهیمی ، شهید سیدمحمدمهدی
  3. ابراهیمی ، شهید محمد باقر
  4. ابوالحسن پور ، شهید مختار
  5. اتابکی ، شهید جهانبخش
  6. احمدی اکرادی ، شهید منوچهر
  7. ارسطونژاد  ، شهید زریر
  8. آزادی ، شهید سرلشکرغلامرضا
  9. استخری ، شهید جعفر
  10. اسدپور ، شهید سید علاء الدین
  11. اسکندری ، شهید صفر
  12. اسلامی منش، شهید حسین
  13. اسلامی نژاد، شهید محمد کاظم
  14. اسماعیلی ، شهید فلامرز
  15. اصلاحی، شهید اسماعیل
  16. آل طه، شهید محمد رضا
  17. امیدواری ، شهید شاه حسین
  18. امیری  ، شهید احد
  19. امیری ، شهید عبدالخالق
  20. امیری ، شهید نامدار
  21. امینی ، شهید عین الله (علی)
  22. ایزدپور، شهید محمد حسین
  23. ایزدپور،  شهید محمد جعفر
  24. ایلی، شهید حسن
  25. بازوبندی ، شهید مهراب
  26. باصری، شهید ناصر
  27. بانشی ، شهید ذبیح الله
  28. بخشنده،  شهید محمود
  29. بذرافشان، شهید علی اصغر
  30. بذرافکن ، شهید محمد تقی جعفر
  31. براتی ، شهید بهروز
  32. بذرگر دیندارلو، شهید مهرداد
  33. بنی پری ، شهید حسین
  34. بنی پری، شهید غلامرضا
  35. بهارلو  ، شهید سید محمود
  36. بوستانی ، شهید علی
  37. بوستانی، شهید غلامرضا (بهرام)
  38. بویر احمدی ، شهید علی شیر
  39. پارسائی نیا ، شهید فرج الله
  40. پاک نیت ، شهید اسماعیل
  41. پاک نیت ، شهید محمد
  42. پایداری، شهید شهروز رضا
  43. پردو ، شهید حمید
  44. پردو ، شهید رضا
  45. پسندیده، شهید محمد کاظم
  46. پور ابراهیم ، شهیدعبدالرسول
  47. پور صنیع - نامجو ، شهید یداله
  48. پورمند ، شهید جلال
  49. تأویلی، شهید حسن
  50. تحویلدار ، شهید محمد رضا
  51. تمیزی،  شهید محمد جواد
  52. جاوید، شهید محمد رضا
  53. جعفری  ، شهید قاسم علی
  54. جعفری ، شهید بهرام
  55. جعفری ، شهید حمید رضا
  56. جعفری ، شهید سیدمهدی
  57. جعفری ، شهید عباسعلی
  58. جعفری ، شهید عبدالرضا
  59. جعفری ، شهید علی اصغر
  60. جعفری ، شهید فرج الله
  61. جعفری، شهید قدرت الله
  62. جعفری ، شهید محمد باقر
  63. جعفری،شهیدمحمدعلی-مهرعلی فرزندیعقوبعلی
  64. جعفری ، شهید محمد علی فرزند عوض
  65. جعفری ، شهید محمدعلی فرزند حسین
  66. جعفری ، شهید وحید
  67. جمال الدینی، شهید شهرام
  68. جمشیدی ، شهید خلیل
  69. جمشیدی نیا، شهید محمد رضا
  70. جمشیدی،  شهید زین العابدین
  71. چراغی ، شهید حسن
  72. حاتم زاده، شهید محمد هاشم
  73. حاجی زمانی، شهید اسماعیل
  74. حاجی زمانی، شهید عباس
  75. حاجی زمانی، شهید محمد رضا
  76. حبیبی ، شهید علیرضا
  77. حسینی ، شهید سید ابوالفضل
  78.  حسینی ، شهید سید جلیل
  79. حسینی مزیدی، شهید سیدحسین
  80. حسینی مزیدی، شهید سیدعباس
  81. حمزه زرقانی، شهید امان اله
  82. حمزوی، شهید غلامرضا
  83. حمزوی ، شهید محمد حسن
  84. حمیدی ، شهید فضل الله
  85. خادم بیت ، شهید خلیل
  86. خالص حقیقی، شهید حسین
  87. خالص حقیقی، شهید محمد
  88. خالص حقیقی، شهید محمد علی
  89. خداشناس ، شهید شعبان
  90. خدامی، شهید محمد تقی
  91. خدامی،  شهید عبدالاحد
  92. خُردل ، شهید محمد حسین
  93. خسروی ، شهید شمشاد
  94. خلیفه، شهید حشمت اله
  95. خلیفه ، شهید عبدالخالق
  96. خلیفه ، شهید علی مؤمن
  97. خیراتی،  شهید منصور
  98. درخشان ، شهید فرود
  99. درویش حقیقی، شهید عبدالرضا
  100. دریس، شهید عبدالامیر
  101. رحمتی ، شهید حسن علی
  102. رحیمی، شهید حسین
  103. رحیمی  ، شهید عبدالحسین
  104. رحیمی ، شهید محمود
  105. رضا زاده، شهید ناصر
  106. رضایی ، شهید صمد
  107. رضائی ، شهید محمد رضا
  108. رعیت ، شهید سیروس
  109. رمضانپور،  شهید شعبانعلی
  110. رنجبر، شهید عبدالرضا
  111. رنجکش ، شهید سید هادی
  112. روحانی پور، شهید محمد رضا
  113. روستا ، شهید اکبر فرزند احمد
  114.  روستا ، شهید علی اکبر فرزند سردار
  115. روستا ، شهید کردی
  116. روستا، شهید رضاقلی
  117. زارع  ، شهید ابراهیم فرزند قاسمعلی
  118. کشاورز ، شهید سید صفدر 
  119. زارع  ، شهید علی
  120. زارع ، شهید رضا فرزند علی
  121.   زارع  ، شهید محمد علی
  122. زارع ،  شهید صادق علی
  123. زارع ، شهید اسماعیل
  124. زارع ، شهید الماس
  125. زارع ، شهید حیدر
  126. زارع ، شهید رجب علی
  127. زارع ، شهید شیخ ابراهیم فرزند ابوالقاسم
  128. زارع ، شهید فغانعلی
  129. زارع ، شهید لطف الله
  130.  زارع ، شهید لطفعلی
  131.  زارع ، شهید محمود
  132. زارع ، شهید محمد زمان
  133. زارع ، شهید مهراب 
  134.  زارع ، شهید ولی
  135. زارعی  ، شهید فرهاد
  136. زارعی ، شهید احمدقلی
  137.  زارعی ، شهید حسین
  138.  زارعی ، هیبت الله
  139. زارعی ،  شهید سعید (ناصر)
  140.  زارعی ،  شهید غلامرضا فرزند علی
  141. زارع ، شهید غلامرضا فرزند علی مراد
  142. زارعی ،   شهید عبدالرضا - سعید
  143. زراعت پیشه ،  شهید سید علی رضا
  144. زرقانی ،  شهید سید علی اکبر
  145. زمانی ،  شهید محمد حسن
  146. ساجدی منش ، شهید سید حسین 
  147. سبحانی ، شهید غلام حسین
  148. ستوده، شهید عبدالرسول
  149. سلطانی زاده ، شهید جاوید
  150. سلیمانی ،  شهید حسن
  151. سلیمانی ، شهید غلامعلی
  152. سیف، شهید اصغر
  153. شعبانی نژاد، شهید محمد جواد
  154. شعبانی نژاد،  شهید عباس
  155. شعبانی، شهید غلامحسین
  156. شفیعی ، شهید عبدالواحد
  157. شکرگزار  ، شهید ابوالحسن
  158. شکرگزار  ، شهید اصغر
  159. شکری ، شهید سیدکرامت الله
  160. شکری زاده ، شهید علی
  161. شهبازی ، شهید حسین
  162. شیعه ، شهید سعید
  163. شیعه، شهید عباس
  164. شیعه، شهید محمد حسین
  165. صادقی زاده ، شهید حجت الله
  166. صادقی، شهید غلامعلی
  167. صادقی، شهید محمد حسن (ابوالفضل)
  168. صادقی،  شهید محسن
  169. صادقی،  شهید محمد رضا
  170. صادقیان،  شهید علی اکبر
  171.  عارفی سرشت، شهید عباد الله
  172. عبودی، شهید آیت الله
  173. عبودی ، شهید محمد
  174. عربی، شهید احمد
  175. عسکری  ، شهید قربانعلی
  176. عسکری  ، شهید کوچک علی
  177. عسکری، شهید ابوالفضل
  178. عضدی ، شهید عبدالرسول
  179. علمدارلو ، شهید محسن مهدی
  180. علوی، شهید داریوش
  181. علیشاهی،  شهید احمدعلی
  182. علیشاهی،  شهید علی اکبر
  183. عمیدی پور،  شهیده فاطمه
  184. غفاری پور، شهید عبدالرضا
  185. فتوح آباد ، شهید جمشید
  186. فتوح آبادی ، شهید گرجی
  187. فتوح آبادی ، شهید محمد
  188. فتوحی، شهید نیاز
  189. فخار یزدی، شهید محمد رحیم
  190. فرج پور، شهید خدایار
  191. فرزدقی ، شهید محمد خلیل
  192. فرزدقی ، شهید محمد ابراهیم
  193. فرهادی ، شهید رضاعلی
  194. فهیمی ، شهید احمد
  195. فهیمی ، شهید دکتر حاج حسین
  196. فهیمی ، شهید محمود
  197. فولادی، شهید کرامت الله
  198. قاسمی، شهید ناصر
  199. قائدشرف ، شهید حمید
  200. قائدشرف ، شهید غلامرضا
  201. کاظمی، شهید مهدی
  202. کاویانی، شهید محمد جواد
  203. کاویانی، شهید نظام الدین
  204. کریمیان، شهید محمد جعفر
  205. کشاورز، شهید سید صفدر
  206. کشاورز  ، شهید محمد حسن
  207. کلان ، شهید علی اصغر
  208.  کورکی ، شهید سید جواد
  209. کوشش ، شهید اسماعیل
  210. کوشکی، شهید محمود
  211. کوهکن، شهید صمد
  212. کوهکن، شهید عباس
  213. کوهکن، شهید علی
  214. کیخائی، شهید حبیب رضا
  215. کیمیائی، شهید حمید
  216. شهید سعید گلبیدی
  217. گلمحمدی ،شهید محمد جواد
  218. گلمحمدی، شهید عباس
  219. گنجی پور ، شهید صمد
  220. گیلری ، شهید محمد
  221. محمدی ، شهید اکبر
  222. محمدی ، شهید غلامعلی
  223. محمدی ، شهید محمد ، حاج بهزاد
  224. محمدی ، شهید محمد ، حاج عباس
  225. محمدی ، شهید محمد ، حاج محمد علی
  226. محمدّی ، شهید محمّد تقی
  227. محمدی ، شهید محمد علی
  228. محمدی ، شهید محمد مهدی، حاج محمدعلی
  229. محمدی ، شهید مقصود
  230. محمدی ، شهید نوذر
  231. محمدی ، شهید سید اصغر
  232. محمدی ، شهید سید جواد
  233. مرادی ، شهید بهار
  234. مرادی ، شهید محمد
  235. مرادی، شهید غلامعلی
  236. مرادی، شهید هدایت
  237. معدلی، شهیده زهرا و فرزندش شهید کیوان دریس
  238. معدلی، شهید محمد رضا
  239. معدلی ، شهید محمود
  240. معدلی، شهید مسعود
  241. مقدم، شهید عبدالله
  242. مقدم، شهید علی اکبر
  243. ملاشفیع،  شهید حیدرعلی
  244.  مؤذنی، شهید اسماعیل
  245. نادری، شهید محمد تقی
  246. ناصری، شهید علیرضا
  247. نام آور ، شهید سعدی
  248. نبی زاده ، شهید سید عنایت الله
  249. نبی زاده ، شهید سید محمد
  250. نتیجه بر،  شهید علیرضا
  251. نجاتی، شهید مراد
  252. نجف پور، شهید علیرضا
  253. نصیرپور ، شهید کمال
  254. نصیرپور ، شهید واحد
  255. نظری ، شهید خداداد
  256. نعمت الهی ، شهید قاسم
  257. نعمتی ، شهید فرامرز
  258. نوجوان ، شهید مراد
  259. نوروزی ، شهید محمد رضا
  260. هادی ،  شهید محمد
  261. هاشمی ، شهید صدرالله
  262. هاشمی اصل ،  شهید سید رحمان
  263. همتی ، شهید سیاوش (محمود)
  264. یوسفی، شهید بهرام
  1. 263  شهید قدرت الله عبودی - مدافع حرم از روستای شیخ عبود بیضا

والسلام

از خانواده های معظم شهدا و مخاطبین و خوانندگان گرامی خواهشمندیم هرگونه اطلاعاتی درباره هر کدام از این شهدای گرانقدر دارند با شماره 09176112253 (صادقی) تماس بگیرند و نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شهدا را ارسال فرمایند.

اسامی و اطلاعات فردی 255 شهید گرانقدر بخش زرقان فارس بر اساس تاریخ شهادت

بازگشت به صفحه اصلی

جستجو در اسامی مقدس شهدای زرقان

ارتباطات و ارسال پیام برای مدیر سایت

والسلام - ارادتمند و ملتمس دعا – محمدحسین صادقی

 

 

 

 

 

 

۲ نظر ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۰۳:۵۹
هیئت خادم الشهدا