شهید محمد رضا جاوید
بسم رب الشهداء والصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار محمد رضا جاوید
شهید محمد رضا جاوید (اکرم) فرزند علی اکبر، تولد 1345 زرقان، تحصیلات : ابتدائی، عضویت: بسیجی، عضو گردان فجر لشکر المهدی، شهادت : 20/1/1366 شلمچه، آرامگاه: زرقان
شهید محمدرضا جاوید هر موقع به مرخصی می آمد دلش آرام نبود و عجله اش برای رفتن زیاد بود حتی بعضی وقتها دوستانش به او می گفتند مگر دیگر نمی خواهی تسویه حساب کنی و بیائی اگر سهمیه ای هم باشد تو دیگر سهمیه خودت رفته ای و به وظیفه خودت عمل کرده ای بیا به فکر زندگی باش او در جواب می گفت تا این جنگ یکسره نشود زندگی بر ما لذت بخش نیست او می گفت امروز به نظر من بر همه واجب است که حتیالامکان به جبهه بیاید و هرکس بتواند و نیاید خیانت کرده است و فردای قیامت باید در برابر شهدا و خدا جوابگو باشد و جبهه هم سهمیه ای نیست که شما می گویید سهمیه خود را رفته ای جهاد در راه خدا سهمیه ای نیست.
شهید جاوید در عملیات کربلای 4 شرکت داشت و در این عملیات آرپی جی زن بود و مردانه با بعثیون کفر می جنگید و در عملیات کربلای 5 هم شرکت داشت که در این عملیات نیمه های شب مجروح شده بود و ترکش خمپاره به پای چپش اصابت کرد که همان شب یکی از دوستانش او را تا پشت خط مقدم آورده بود و بقیه راه را خودش به سختی آمده بود. خوشبختانه ترکش تا نزدیک استخوان پایش رفته بود ولی به استخوانش اثر نکرده بود تا صبح زود او را با آمبولانس به بیمارستان اهواز منتقل کرده بودند و بعد او را به یکی از بیمارستانهای شیراز اعزام کرده و چند روزی در بیمارستان شیراز بستری بود خانواده اش از او اطلاعی نداشتند و بعد از اطلاع به خانواده اش آنها به عیادتش رفتند و خلاصه ترکش از پایش بیرون آوردند و او را مرخص کردند و استراحت در منزل دادند و او در حال استراحت باز هم عجله اش برای رفتن به جبهه زیاد بود و می گفت خدا کند هرچه زودتر پایم بهبود پیدا کند. او می گفت ما باید تا آخرین نفسمان ادامه دهنده راه شهداء باشیم و جای آنها را خالی نگذاریم. خلاصه بعد از مدتی هنوز پایش کاملا خوب نشده بود دوباره به جبهه رفت. جبهه خیلی روی اخلاق و کردار او اثر گذاشته بود و حسابی عوض شده بود. بعد از مدتی دوباره به مرخصی آمد اول عید سال 66 بود این بار می گفت که ما می خواهیم در یک عملیات شرکت کنیم و برگشتمان دیگر با خداست و هرچه قسمت باشد همان است، ده روز در زرقان ماند روز 11/1/66 بود که از خانواده خداحافظی کرد و رفت مثل اینکه تا رسیده بودند عملیات شروع شده بود. عملیات کربلای 8 بود، او در این عملیات بعد از نبردهای سنگین با دشمنان به همراه تعدادی از همشهریان به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزویش رسید.
شهید محمدرضا در وصیتنامه خودش نوشته بود آنهائی که با این حکومت مخالفت می کنند و نه خود به جبهه می آیند و از آمدن دیگران هم جلوگیری می کنند باید فردای قیامت جوابگو باشند اگر بعد از من کسی از آمدن برادرانم به جبهه جلوگیری کند مطمئن باشد که فردای قیامت جلوش را می گیریم و اگر کسی به دروغ اینجا و آنجا نشست و گفت که پسر علی اکبر جان خود را الکی از دست داد باز هم جلوش را می گیریم و از شما پدر و مادر و خواهرانم میخواهم که هرجا کسی حرف بی جائی زد جوابش را بدهند، امیدوار به خدا هستم که این خدمت کوچک و ناچیز را از من قبول فرمایید.
او در وصیتنامه خود نوشته بود اگر شهادت نصیبم نشد باز هم دست از جبهه نخواهم کشید چون اول اینکه اگر از جبهه آمدم فردا باید جلو رفقای شهید جوابگو باشم دوم اینکه با چه روئی به صورت پدران شهید نگاه کنم؟ به خدا قسم هرگاه در صورت آنها می کنم خجالت میکشم و یک نصیحت هم به پدر و مادر کرده که پدر و مادر عزیزم شما همیشه خدا را شکر کنید که همچنین فرزندی داشتید و به خدا هدیه کردید فرزند مال شما نبود خدا خودش داده و خودش هم گرفته، این یک امانت بود و شما امانت نگهدار بودید، شما هم باید یک خانواده الگو باشید.
جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان
از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام