بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار عباس حاجی زمانی

شهید عباس حاجی زمانی فرزند حسین در سال 1342 متولد شد و در دامان مادری مهربان و پدری دلسوز و زحمتکش و با تقوا پرورش یافت و تحصیلات خود را تا اول راهنمایی ادامه داد.  در این زمان پدر بزرگوارشان مریض شدند و ایشان از ادامه تحصیل منصرف شده و به یاری پدر و خانواده برخاست.  

شهید دوران جوانی و نوجوانی را همزمان با مبارزات مردم برای پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کردند.  ایشان فعالیتهایی داشتند از جمله اینکه به پخش اعلامیه و برگزاری جلسات مشغول بودند و اینکه در روز مواد منفجره می ساختند و در شب همراه با شهید جواد گل محمدی با موتور در کوچه ها پخش می کردند. ایشان بسیار خوش اخلاق و مهربان بودند و در برخورد با مسائل بسیار منطقی عمل می نمودند. از قدرت تجزیه وتحلیل بالایی برخوردار بودند و آگاهی زیادی از انقلاب و رهبری و روحانیت داشتند که باعث تعجب همه بود.  

با پیروزی انقلاب اسلامی یکی از نیروهای فعال سپاه شدند به طوری که خانه را کامل رها کرده و در سپاه فعالیت می کردند. ایشان همچنین یکی از نیروهای فعال کمیته امداد بود که نیمه شبها با اقتدا به مولایش علی(ع) کیسه های آرد را بر دوش می گذاشتند و به خانه نیازمندان می رساندند.  

هم زمان با آغاز جنگ به عنوان یک نیروی بسیجی جهت فراگیری بهتر فنون نظامی راهی پادگان آموزشی شد و در اولین گام جهت کمک به رزمندگان اسلام راهی منطقه سر پل ذهاب در غرب کشور گردید.  

بعد از انجام ماموریت به محل سکونت خود بازگشتند که این زمان مصادف با جریان خوانین عشایر فارس در منطقه فیروزآباد بود. عباس دومین ماموریت خود رابا موفقیت پشت سرگذاشت.  

در این زمان به صورت پاسدار افتخاری به خدمت سپاه پاسداران درآمد و برای سومین مرحله به منطقه ی غرب کشور و مناطق کردستان اعزام گردید تا کردستان نیز حضور دستهای پر توان عباس را احساس کند و زمین کردستان نیز بر گامهای استوار و پر صلابتش بوسه زند.  

بعد از جبهه کردستان عباس با برادرش رضا و سایر همرزمانش در گردان تازه تاسیس فجر از تیپ 33 المهدی حماسه هایی آفریدند که همیشه جاوید خواهد ماند.  

در عملیات والفجر 2 عباس شاهد عروج خونین برادر بزرگوارش رضا و تعدادی از دوستانش بود. بعد از آن در عملیات فتح المبین شرکت نمود. سپس در عملیات پدافندی منطقه غرب در خط پدافندی شهید صدر شرکت نمود. مجددا در غرب کشور و در خط پدافندی قلقله مشغول فعالیت شدند. بعد از عملیات خیبر جهت حراست در خط پدافندی طلائیه با سمت آرپی جی زن ولی در اصل هدایت کننده نیروها به فعالیت خود ادامه داد. بعد از آن راهی اصفهان شد و سپس در خط پدافندی حضور یافت.  

در عملیات افتخار آفرین بدر که در منطقه هورالعظیم در کنار رودخانه دجله انجام شد تعدادی از بچه های زرقان از جمله محمد جواد گل محمدی و هاشم حاتم زاده و عباس شیعه و کربلایی محمد تقی خدامی و سید علی اکبر زرقانی و محمد جواد شعبانی به درجه رفیع شهادت نائل شدند. در این عملیات فرمانده گردان برادر جلیل اسلامی نیز به شهادت رسیدند و عباس از ناحیه دست و پا مجروح شد اما حاضر نشد که در بیمارستان بستری شود و به خانه برگشت.  

در عملیات والفجر 8 که در منطقه فاو تدارک دیده شده بود عباس شعبانی نژاد فرمانده دسته به شهادت رسید و عباس به سمت فرمانده دسته منصوب گردید. در انهدام خط اول فاو شرکت نمود و در مرحله دوم پس از انجام ماموریت به شدت شیمیایی شد. در این عملیات برادران محمد رضا آل طه و غلامعلی مرادی به شهادت نائل شدند. در عملیات کربلای 4 سردار رشید اسلام شهید مسلم رستم زاده که فرماندهی گروهان یکم از گردان فجر را بر عهده داشتند شهید شدند و غم فراق مسلم موجب رنجش عباس بود. بعد از عملیات کربلای 4 منطقه شلمچه شاهد حضور پرشور عباس در 3 مرحله از عملیات کربلای 5 می باشد که در مرحله سوم عملیات عباس شاهد عروج روح بلند فرمانده دلاور گردان فجرسردار رشید اسلام مرتضی جاویدی و جانشین با وفایش سردار رشید اسلام محمدرضا بدیهی می باشد.  

در سومین مرحله از عملیات کربلای 5 بود که عباس به مسولیت فرماندهی گروهان مسلم از گردان فجر نائل آمد و سرانجام در سحرگاه 19/1/66 حدود ساعت 5 صبح در عملیات کربلای 8 روح بزرگ عباس از کربلای شلمچه به پرواز درآمد و فرمانده دلاور گروهان مسلم به آرزوی دیرینه خویش نائل شد.  

روحش شاد و راهش پر رهرو

خبر شهادت عباس از زبان مادرش:

شب شهادت عباس حالت عجیبی داشتم. صبح آن روز یکی از خواهران به من گفت: خداوند حاجتت را روا کرده است. گفتم من حاجتی جز پیروزی در جنگ ندارم و او به من گفت : دیشب خواب دیدم با جمعی در مقابل زینبیه ایستاده اید، چند تا اسب سوار آمدند یکی از اسبها 2 سوار داشت که همگی نقاب داشتند. یکی از سوارها گفت: خداحافظ من رفتم و شما هرچه خواستید به او برسید و از او بپرسید کجا؟ جوابی نشنیدید. در همانجا کمرم لرزید فهمیدم عباس شهید شده است. حالت عجیبی داشتم آن شب، شب میلاد امام زمان (عج) بود. آرام و قرار نداشتم تا صبح با خواهر آزادی بیدار بودیم اما نمی توانستیم به کسی حرفی بزنیم.  

صبح روز بعد به شیراز رفیتم، اسامی شهدا را به ما دادند. 8 نفر بودند گفتم بقیه اسامی را هم بدهید. مسئول بنیاد جواب داد، خواهر آن چیزی که شما منتظرش هستید به من اعلام نشده است. وقتی برگشتم پدرش از من سوال کرد گفت: ازعباس چه خبر و من گفتم خبری ندارم. پدرشان گفت: ساعتی دیگر که صدای بلندگو بلند شد همه چیز مشخص می شود. شب در مسجد جامع جلو سقاخانه یکی از برادرها آمد و گفت: خواهر چرا شهدا تشییع نمی شوند مسعود زنگ زده و گفته جنازه عباس هم تحویل داده شده است. گفتم شکر خدا که مسعود سالم است. گفت خواهر تحمل شهادت عباس را داری، تحمل شهادت مسعود را نداری؟ گفتم من تحمل شهادت عباس را دارم اما شاید خواهرم تحمل شهادت مسعود را نداشته باشد.  

جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام