شهید سید جلیل حسینی
بسم الله الرحمن الرحیم
در سال 1348 در خانواده ای از سادات در روستای کورکی فرزندی متولد شد که جلیل نام گرفت. هنوز چند سالی از عمر جلیل نگذشته بود که پدر خود را از دست داد. مادر جلیل با زحمت و مشکلات فراوان مسئولیت پرورش جلیل و سه فرزند دیگرش را عهده دار شد و به پرورش آنها پرداخت. جلیل هنگامی که شش ساله شد به دبستان رفت و دوران دبستان را با موفقیت به پایان رسانید. در روستا محلی برای ادامه تحصیل کلاسهای بالاتر از دبستان نبود و به این علت همراه با فقر مالی امکان ادامه تحصیل برای جلیل وجود نداشت و از طرفی او می بایست کار کند تا کمک خرجی برای خانواده خود باشد بنابراین او به همراه مادرش و برادر دیگرش که او هم کوچک بود و زندگی را به سختی می گذرانیدند.
روزها سپری شد و جنگ تحمیلی علیه کشور ما آغاز گردید. جلیل علیرغم سن کم یکبار به جبهه رفت و در سال 65 رسماً به عضویت سپاه در آمد. هنوز یکسالی از عضویت ایشان در سپاه نگذشته بود بدلیل رشادتهایی که در واحد مهندسی سپاه از خود نشان داد مجروح شد اما او دست از تلاش نکشید و چند روزی بعد دوباره راهی جبهه شد که سرانجام در تاریخ 26/11/66 در جبهه شلمچه شربت گوارای شهادت را نوش کرد و به سرای باقی شتافت.
---------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه شهید سید جلیل حسینی
هدف و انگیزه من از رفتن به جبهه این است که اول خدمت به اسلام و ترویج آن و بعد هم لبیک به ندای پیر جماران امام خمینی فرزند سیدالشهدا (ع) می باشد که حسین (ع) در هزار و چهارصد سال قبل چنین فرمودند: هل من ناصر ینصرنی، یعنی آیا کسی هست که مرا یاری کند و بار دیگر فرزند ایشان حضرت امام این سخن را تکرار کرده اند و من در آن زمان نبوده ام که به ندای حسین (ع) لبیک بگویم ولی در این زمان هستم و به ندای فرزند حسین (ع) یعنی امام خمینی لبیک گفتم و قدم در جبهه حق علیه باطل گذاشتم تا باشد که این جهادم مورد قبول خداوند عالم قرار گیرد هدف من خدمت به اسلام و در بین این راه اگر یک وقت شهادت هم نصیبم شد با آغوش باز به استقبالش می روم .
ادامه دارد.............