سردار شهید زین العابدین جمشیدی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار زین العابدین جمشیدی
شهید سردار سرافراز زین العابدین جمشیدی ملقب به رجب فرزند حسین در زمستان 1344 در سپیده دمی که زمین از برکت خدا سفیدپوش شده بود دیده به جهان گشود.
دوران طفولیت ایشان به گفته مادرشان نشانگر آینده ای پربرکت بود، چنانچه در زمان کودکی این شهید گرانقدر به نماز جماعت می رفتند و اقامه نماز می گفتند به طوریکه امام جماعت (مرحوم سید محمد حسن انفذ) علاقه وافری به ایشان داشتند. روزی در کوچه بازی می کردند امام جماعت ایشان را می دیدند و از دور مواظب بودند که نکند بازی ناشایستی که با شئونات اسلامی جور نباشد بکند و وقتیکه اطمینان حاصل کردند به نصیحت ایشان مشغول شدند.
مادر شهید می گویند: وقتی چند ساعت کار خیاطی داشتند ایشان کنار دستشان با مظلومیت می نشستند و هیچ نمی گفتند به طوریکه حتی لبهایش از تشنگی خشک می شد. اما در این حالت فقط با خودش چیزهایی می گفت و فقط خدا می داند که در چه عالمی بوده؟
دوران ابتدایی را که پشت سر گذاشت، اول راهنمایی را تمام نکرده بود که به خاطر علاقه ای که به کار داشت پیش استاد نجاری رفت.
در این زمانها بود که به علتی مریضی، شهید با پدر گرانقدرشان به زیارت امام هشتم مشرف شدند و به برکت این امام عزیز شفا پیدا کردند و بعد از بازگشت درنگ را جایز ندیدند و تصمیم گرفتند به جبهه های حق علیه باطل بروند. چون در آن زمان این شهید سن کمی داشتند پدر و مادر شهید نیز مانع رفتن ایشان به جبهه نشدند و می گفتند پسرمان را به برکت امام رضا باز یافتیم و مانع او نمی شویم.
تاریخ اعزام ایشان 13/5/61 بوده که بعد از دوران آموزشی با مسئولیت دژبانی و به عنوان پاسدار وظیفه به جبهه های جنوب اعزام شدند. که بعدها پاسدار رسمی شدند. شخصیت این شهید طوری بود که همیشه به چهره شان که می نگریستیم چهره ملکوتی همراه با تبسم و مهربانی و رضایت خاطر می دیدیم همین مسئله و مورد اطمینان بودن ایشان باعث شده بود که در زمانی که مسئولیت دژبانی را به عهده داشت فرماندهان ایشان را به عنوان پیک انتخاب کنند. بعد از مدتی به گفته دوستانشان به مسئولیت خود اعتراض می کند و می گوید کار شناسایی سخت تر است و من هم می خواهم عضو این گروه باشم و چون آنها قبول نمی کنند بنا را به ضعیف بودن چشمشان میگذارند و هر طوریکه بوده عضو گروه می شود.
در مدت 6 سالی که در جبهه بودند مرخصی های خود را درست نمی آمدند و اگر چند روزی می آمدند مرخصی ها را ناتمام کرده می رفتند و می گفتند این چند روز هم به خاطر صله رحم آمدم. حقوق های خود را که در جبهه دریافت می کردند برای خود بر نمی داشتند و به فقرا میدادند. به گفته دوستانشان بسیاری از موفقیت های جبهه را مدیون عبادتها و شب زنده داریهای شهیدانی چون جمشیدی می باشیم.
وصیت نامه شهید زین العابدین جمشیدی
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوندی که به همه حالت ما بندگان آگاه است و زنده کردن و مردن ما در دست اوست و آفریننده زمین و آسمان و هرچه در بین آنها می باشد و به هر چیز قادر است و با سلام بر مهدی موعود (عج) و بر نائبش امام خمینی رهبر عزیزمان که تحت امر آن جناب هستیم و جانمان فدای ایشان است که هر امری دارد از طرف آقا امام زمان (عج) است و پیش از آنهم از طرف خدای بزرگ است که به این رهبر عزیز می رسد و درود و سلام بر یاران امام که برای انقلاب و اسلام خدمت می کنند و درود و سلام بر ملت شهید پرور ایران که از اول انقلاب تا حال که در حال جنگ بسر می بریم هرکسی در سنگر خودش با مشکلاتی که داشته است به رهبری امام امت در برابر همه ابرقدرتها ایستاده اند و حال باید بدانند که دشمنان ما می خواهند این انقلاب اسلامی را که خدا نصیب ما کرده است بگیرند، اما شما ملت عزیز همانطور که ایستاده اید باز هم محکمتر بایستید و این حکومت اسلامی را به صاحب اصلی اش امام زمان (عج) داده و این را هم بدانید که دشمن میخواهد هر طور که هست با خسارات جانی و مالی ما را به یک صلح ننگ آور وا دارد اما کور خوانده است و شما ملت ایران باید مقاوم باشید و از هرگونه خسارتی نهراسید، هدف ما زنده ماندن اسلام است اگر تمام ما ایرانیها جان و مال از دستمان برود باید بایستیم تا نابودی تمامی کفر و ظلم و زنده ماندن اسلام و شما باید روز عاشورا را بیاد داشته باشید که امام حسین (ع) با تمام اصحابش شهید شدند و بچه های خردسال و زنان اسیر شدند اما خدای بزرگ اسلام را بر ما زنده گذاشت، پس ما باید اول پیرو راه امام بوده و هرجا و هر مکانی و در هر شغلی که هستیم سنگر خودمان را گرم نگه داریم و در هرجا که اسلام نیاز به ما داشته باشد چه با جان و چه با مال باید اسلام را یاری کنیم.
از کسانی که با من حقیر آشنایی داشته اند چه در جبهه و چه در شهر اگر از من خلافی دیده اند مرا ببخشند و پیام من به خانواده عزیزم این است که اگر من لیاقت شهادت را یافتم مرا حلال کنید مخصوصاً مادر عزیزم که من هر موقع به یاد زحمات ایشان می افتم به دنبال آن مسائل آخرت بیادم می آید و بدنم می لرزد و حال از شما پدر و مادر عزیز و خانوادهام می خواهم که گرچه تلافی زحمات شما را نکردم مرا حلال کنید و همچنین اقوام و همسایه و دوستان و آشنایان از ایشان هم حلالیت بطلبید و از شما می خواهم که در شهادت من ناراحت نباشید که دشمنان قوی می شوند سعی کنید که در آن موقع شما مادر و خواهرانم و دیگر خواهران با حجاب کامل خود و با تربیت فرزندان خود مشت محکمی به دشمنان اسلام بزنید و همچنین شما پدر و برادرانم و دیگر برادران با کار و کوشش خود بخصوص شما پدر عزیز که در کارخانه کار میکنی باز هم با شورای کارخانه بیشتر از طریق این سنگر اقتصادی جواب دشمنان اسلام را بدهید و در آخر از شما می خواهم برایم هیچگاه مجلس پرخرج نگیرید.
شهید جمشیدی در عملیات خیبر – طلاییه – کربلای 4-کربلای 5-والفجر 8- بیت المقدس 7- والفجر 10- و احتمالا قدس3 شرکت داشتند.
ویژگی های اخلاقی شهید
ویژگی اخلاقی شهید زین العابدین این گونه بود که زیاد حرف نمی زدند بلند و با صدای قهقهه نمی خندیدند زمانی که عصبانی یا ناراحت می شدند داد نمی زدند فقط از چهره شان کمی می شد فهمید که از چیزی ناراحت است. همیشه ساکت، متبسم، آرام و با طمأنینه بود. هیچ وقت دوست نداشت کسی از کارهایشان و خدماتی که در جبهه می کند خبر دار شود و یا از او فیلمبرداری و یا از او تعریف کنند. به سوره واقعه علاقه زیادی داشت شب ها آنقدر این سوره را می خواند که خوابش ببرد. نمازهایش را اول وقت می خواند و به گفته دوستانش بسیاری از موفقیت های جبهه را مدیون عبادت ها و شب زنده داری های شهیدانی چون جمشیدی می باشیم.
از زمان اعزام تا شهادت (حدود 6 سال) اکثرا در جبهه بود مرخصی را به قول خودش فقط به خاطر صله رحم آن هم چند روزی می آمد و یا اگر کاری ضروری داشتند به مرخصی می آمدند که هر وقت هم به مرخصی می آمد روزه بود. حقوق هایش را می گرفت به اندازه کرایه برای خودش بر می داشت بقیه را برای کمک به ایتام یا جبهه به امام جمعه شیراز (آیت الله دستغیب) می داد. بچه ها را زیاد دوست می داشت.
هم رزمانش می گویند که می دیدیم همیشه همان لباس های کهنه را می پوشد هر چه اصرار می کردیم که پیراهن نویی بپوش قبول نمی کرد. یک روز می خواستیم آن پیراهن کهنه را به زور از تنش بیرون بیاوریم که از بس کهنه شده بود آستینش از بازو پاره شد و با همان لباس عکسی از او گرفتیم.
خاطره دیگری که همرزمانش تعریف می کنند این است که همیشه هرچه به ایشان اصرار میکردیم که بایستند تا ما پشت سرشان نماز بخوانیم قبول نمی کردند و موقع نماز همیشه دم در یا آخر سنگر می ایستاد اما شب آخر قبل از شهادت خودش به ما گفت بچه ها بیایید من می خواهم نماز بخوانم هر کس می خواهد پشت سر من نماز بخوانند بیاید که من امشب کار دارم و می خواهم بروم. شهید جمشیدی با توجه به خصوصیات بارز نظامی اخلاقی که داشتند در ابتدا به عنوان پیک لشکر مشغول به فعالیت شدند و پس از آن و با توجه به اینکه وی رشادت های فراوانی از خود نشان داد به عضویت اطلاعات و عملیات لشکر 19 فجر در آمد. در تاریخ 27/12/66 در عملیات والفجر 10 در حالی که فرماندهی یکی از گروه های شناسایی را به عهده داشت در منطقه خُرمال ندای سرورشان را لبیک گفتند و به دیدار حق شتافتند.
آخرین باری که به مرخصی آمدند چهره ای نورانی و اندامی رشید داشت این را هم آشنایان میگفتند و زمانی که می خواستند به جبهه بروند باران شدیدی می بارید و هنگام رفتن مثل این بود که می خواهد از قفس آزاد شود خیلی زود رفت. زمانی که شهید شدند پلاکشان در گردنشان نبود و حدود یک ماه به عنوان شهدای گمنام در سردخانه باختران بودند که خانواده شان خود از شهادتش باخبر شده بودند و پس از جستجوی فراوان جسد ایشان را در سردخانه باختران پیدا و شناسایی کردند.
در جمع بچه های اطلاعات و عملیات 2 نفر از آن ها به نام های رمضان و شعبان بودند که رابطه بسیار گرمی با شهید جمشیدی داشتند به همین خاطر بچه های اطلاعات و عملیات نام شهید جمشیدی را رجب گذاشتند و می گفتند رمضان و شعبان بدون رجب نمی شود و سرانجام هر سه آن ها به شهادت رسیدند.
شهید زین العابدین از اعضای اطلاعات و عملیات لشکر 19 فجر بود با توجه به اینکه نیروهای اطلاعات و عملیات می بایست قبل از عملیات جهت شناسایی مواضع دشمن اقدام نماید و گاهی هم پیش می آمد که در خاک عراق نفوذ نماید و اعضای این گروه نیز می بایست شجاعت و جسارت خاصی جهت انجام مأموریت داشته باشند، شهید عزیز نیز فردی شجاع و دلیر بود و در شناسایی ها قبل از عملیات ها نقش مهمی ایفا می نمود. وقتی از فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 19 فجر درباره شهید زین العابدین جمشیدی سوال کردیم آهی کشید و با ناراحتی گفت او فردی کم حرف، پر کار و اهل تضرع و راز و نیاز بود. و گفت شهید جمشیدی یکی از گمنام ترین بچه های اطلاعات و عملیات لشکر بود.
فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر 19 فجر نقل می کند که قبل از عملیات کربلای 8 شهید جمشیدی ساعت ها در سنگر بدون وقفه در دوربین نگاه می کرد که پس از اتمام کار چشمانش دیگر نمی دید و چندین روز بینایی خود را از دست داده بود و بعد گفت: شهید جمشیدی را کسی نمی شناسد و نمی تواند او را معرفی کند چون که خود شهید دوست داشت همیشه گمنام باشد.
بیا در خدا خویش را گم کنیم
به رسم شهیدان تکلم کنیم
بیا اولین شرط را تن دهیم
بیا تن به از خود گذشتن دهیم
جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان
از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام