شهید محمد تقی بذرافکن - جعفر
بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار محمد جعفر بذرافکن ( تقی)
شهید محمد جعفر بذرافکن فرزند ابراهیم در سال 1347 در شهر زرقان و در خانواده ای مذهبی متولد شد. از همان کودکی به اهلبیت علیهم السلام ارادت خاصی داشت و همیشه در مراسم مذهبی حضور فعالانه ای داشت. محمد جعفر فرزند کوچک خانواده و مورد علاقه برادران و خواهر خود بود. تحصیلات را تا کلاس پنجم ابتدائی ادامه داد و چون پدر بزرگوار خود را از دست داد در کنار برادرش به شغل کشاورزی مشغول شد.
در اسفند 1366 پسردائی ایشان سید علی اکبر زرقانی در عملیات بدر به درجه رفیع شهادت نائل شد ایشان دیگر تاب و تحمل نداشت و می خواست به جبهه برود. در تیر ماه 1364 بعد از گذراندن دوران آموزشی به جبهه اعزام شد و به علت سن کم به کارهای امدادگری مشغول شد و پس از سه ماه خدمت در لشکر 19 فجر به تیپ 33 المهدی منتقل شد و گردان فجر در کنار همشهریان خود به خدمت ادامه داد، در عملیات کربلای 4 غواص بود، در عملیات والفجر 8 مجروح شد و یکی از انگشتان دست خود را از دست داد و در عملیات کربلای 5 بر اثر ترکش از ناحیه سر مجروح شد و با وجود درد زیاد باز هم به جبهه رفت.
از خاطرات شهید : دریکی از مرخصی های چند روزه که به زرقان آمده بود به سه برادر خود می گوید از کوچکی شما حکم پدر مرا داشتید و برای من زحمات زیادی کشیده اید ولی من یک نصیحت به شما دارم که هیچ وقت نماز اول وقت خود را فراموش نکنید که فردای قیامت شما را شفاعت نمی کنم. در گردان فجر در مسابقه حفظ سوره بقره شرکت کرد و به همراه فرد دیگری از گردان فجر موفق به حفظ سوره شدند که از طرف رئیس جمهور وقت ساعت مچی به رسم یادبود هدیه گرفتند. ایشان همیشه در سر آرزوی شهادت داشت و همیشه به همرزمان خود می گفت نباید روزی که جنگ تمام شده باشد مرا جزو مردگان عادی دفن کنند و شرمنده همرزمان شهیدم باشم. در سال 1366 در خط پدآفندی شلمچه مشغول دفاع در سنگر کمین به همراه همرزم خود شهید محمد رضا رضائی (حجت) در تاریخ 20/8/1366 به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و در گلزار شهدای زرقان آرمیدند.
روحشان شاد و یادشان گرامی
بسم الله الرحمن الرحیم
دست های من را از تابوت بیرون بگذارید تا دنیا پرستان بدانند که من با دست خالی از دنیا میروم. من کم کم احساس میکنم که میتوانم شاهد زیبای شهادت را در آغوش خود بگیرم و تا ابد از خود جدا نکنم و این شهادت من برای خدمت به اسلام و مسلمین است و بزودی نصیب من خواهم شد ولی آیا کشته شدن مرا می توان شهادت نامید؟ خدایا ناامید نیستم و در خود به هیچ وجه لیاقت شهادت را نمی بینم ولی می دانم که تو توبه پذیر هستی و تو می توانی شهادت هم نصیب من گردانی. بعد از حمله صدام به ایران که قصد نابودی اسلام و انقلاب داشت من برآن شدم که با حضور خود در جبهه، دین خود را به اسلام ادا کنم و من بر حسب این وظیفه راهی جبهه می شوم تا در جبهه باشم و به منافقین و ضد انقلاب بفهمانم که مردم حزب الله هیچ وقت جبهه را خالی نمی کنند و تا آخرین قطره خون میجنگم و مشت محکم به دهان یاوه گویان شرق و غرب میزنند. و اما تذکراتی چند از من حقیر و کوچک و بنده ضعیف خدا. همواره از انقلاب پشتیبانی کنید و از هیچ گونه کمک دریغ نکنید. با حضور خود در صحنه، از امام پشتیبانی کنید و او را تنها نگذارید. راه شهیدان را ادامه دهید و نگذارید خون آنان هدر برود.
از مادر و خواهر و برادرانم می خواهم که زینب وار و علی وار زندگی کنند و در برابر مصیبت ها صبر پیشه کنند و از مردم زرقان می خواهم که اگر از من بدی دیده اند مرا ببخشند.
و السلام - جعفر بذرافکن - 4/12/62
نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه
جستجوی اسامی شهدا در سایت امام زادگان عشق
از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام