امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام... خوش آمدید....
زندگینامه نویسی صلواتی و سریع و عالی برای شهدای کشور ، افتخار ما در دنیا و آخرت است، اکثریت مطالبی که در این وبلاگ آمده محصول مصاحبه تلفنی یا حضوری با خانواده های معظم شهدا و ایثارگران است که نوشته شده و قبل از درج در سایت، به رؤیت و تأیید خودشان رسیده است. شما خانواده محترم شهید نیز اگر خواستار نوشتن زندگینامه برای شهید بزرگوارتان هستید بر ما منت گذارید و با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ (صادقی) تماس بگیرید تا در اسرع وقت با افتخار فرمانبری کنیم. ما وابسته به هیچ شخص و سازمانی نیستیم فقط به عشق شهدا و سید و‌ سالارشان حضرت اباعبدالله الحسین، رایگان و عاشقانه و با تمام وجود کار میکنیم و هیچ پاداش و مقامی نمیخواهیم جز شهادت و وصال شهدا....
نثار ارواح مطهر و منور تمام انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و اموات منسوب به صلوات فرستندگان، فاتحه مع الصلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
در ضمن، انتشار مطالب این سایت آزاد است و حتی بدون ذکر منبع پاداش الهی دارد. پس یاعلی...
-----------------------------------------------
برای دریافت صلواتی کتاب امام زادگان عشق و آثار انتشارات هدهد به سایت هدهد مراجعه فرمائید: www.hodhodiran. ir
-----------------------------------------------
ارادت

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

شهید غلامعلی صادقی

چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۳۳ ق.ظ

بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار غلامعلی صادقی

شهید غلامعلی صادقی فرزند علی اکبر در تاریخ 1/5/1341 متولد شد. پس از سپری کردن دوران کودکی وارد دبستان قاآنی زرقان شد و تحصیلات ابتدایی خود را در این آموزشگاه تمام کرد. سپس به مرودشت رفت و دوران راهنمایی را در مدرسه  راهنمایی امیر کبیر مرودشت گذراند و پس از آن در هنرستان ولی عصر (عج) مرودشت ثبت نام نموده و مشغول به ادامه تحصیل شد. در سال 1355 به علت کهولت پدر و مادر و فقر مالی ناچار ترک تحصیل کرد و به شغل رانندگی مشغول شد. در سال 1363 از نعمت وجود پدر محروم شد و بدین ترتیب بار مسئولیت او دو چندان گردید.

هنگامی که جبهه نیاز مبرمی به جوانان سلحشور داشت شهید صادقی با وجود مشکلات زیادی که داشت تصمیم گرفت کار را رها کند و خانواده اش را به خدا بسپارد و برای انجام خدمت مقدس سربازی اقدام نماید. بنابراین برای گذراندن دوران آموزشی به تهران اعزام شد و بعد از آن جا به جبهه های نبرد حق علیه باطل رفت. بیشتر اوقات کار او در جبهه ها رساندن آب و غذا به نیروهای خط مقدم بود. شهید صادقی خوش اخلاق و خوش برخورد بود. هرگاه از مسافرت بر می گشت به دیدن خواهران و برادرش می رفت به طور حتم برای بچه ها هدیه ای می آورد. به نماز اهمیت می داد، سخاوتمند بود و سعه صدر داشت. احترام بزرگترها را نگه می داشت. این جوان پاک در تاریخ 1/4/1366 در عملیات پیروزمند والفجر 8 در اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در جوار شهدای عزیز در گلزار شهدای زرقان به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

 

 

لازم به ذکر است که شهید غلامعلی صادقی دائی مرحوم حجت الاسلام شیخ محمد رضائی بودند. مرحوم شیخ محمد پیشنماز مسجد جامع زرقان  یکی از فضلا و خطیبان برجسته بود که در سال 1398 در سن چهل سالگی بعد از یک دوره درمان سخت و طولانی به ملکوت اعلی پیوستند. روحشان شاد و یادشان گرامی

مصاحبه با حاج علی‌اکبر رضایی

از ویژگی‌های مرحوم شهید غلامعلی صادقی ـ خوب ایشان برادر خانم ما بودند و شهید شدند، خیلی علاقه‌مند بودند به صله‌ ‌رحم، آخرین به اصطلاح خاطره‌ای که من از ایشان داشتم خود من در شُرف خرید منزلی بودم و گیر کرده بودم در مقداری پول و نمی‌توانستم از بانک بگیرم برای منزل چون سند نداشتم. ایشان یک روز اومد و گفت که فلانی من می‌خوام برم سربازی (چون در حالی که می‌خواست بره سربازی پدرش مرحوم شد یک سال دو سال از سربازیش گذشت نتونست واقعاً خانواده‌اش را ول کنه بره) بعد یک روز اومد گفت من ماشین نیسان داشتم فروختم 160 هزار تومن و این پول تا دو سال دیگه که بخوام از سربازی بیام احتیاجی ندارم شما بگیرید خونه بخرید. از این خاطر هم راحت باشید و ایشان واقعاً این پول را به من دادن ولی حالا خوشبختانه یا متأسفانه ایشان شهید شدند و به لقاءالله پیوستند این پول رو به مادرشون یعنی وارث واقعی ایشان پرداخت کردم.  از ویژگی‌های دیگر ایشان رو من می‌تونم بگم اهل نماز بودن اهل دین بودن ، واقعاً سر به راه بودند.

یک روز در کوه بودم دیدم ایشون با عده‌ای از هم شاگردی‌هاشون اونوقت تو هنرستان درس می‌خوندن هنرستان مرودشت رشته‌ی فکر می‌کنم مکانیک بودن یا تراشکاری بودن درس می‌خوندن گفتم اومدید کوه گفت ها این‌ها معلم‌هامون هستن، با همشاگردی‌هامون برنامه ریختیم کوه بیاییم هم تفریح بکنیم هم بالاخره تحقیقات علمی داشته باشیم.

خاطره دیگری که از ایشون داریم : خیلی صله‌ی رحم به جا می‌آورد به خواهرانش به براردرش به مادرش سر می‌زدند به بچه‌های خواهرش مهربانی می کرد. از ویژگی‌ها خوب ایشون بود واقعاً یاد ایشون هستیم.

ایشون یک برادر و سه تا خواهر داشتن که یک خواهر که بعد از ایشون عیال ما بودن فوت شدن و الان دوتا خواهر هستند یک برادر دارن که هستن مادرشون که دو سال پیش مرحومه شدن ، اسم اسم پدرشون علی‌اکبر بود اسم برادرشون محمدعلی اسم خودشونم غلامعلی است.

به شما که عرض کنم اون موقع زرقون فکر می‌کنم هنرستان نداشت ایشون می‌رفت مدرسه خانوادشون زرقون می‌نشستن، برادرش مرودشت خیاطی داشت و خواست که غلامعلی بره هنرستان.

اولین کسی که از شهادت ایشون با خبر شد خود بنده بودم از بنیاد شهید اومدن در مغازه‌ی ما به ما خبر دادن که وضعیت ایشون زخمی شدن من در اومدم گفتم کدام بیمارستان که بریم پهلوشون، بعد گفتند واقعیت اینه که ایشون شهید شده.

ایشون قرار بود ازدواج بکنه بعد بره سربازی ولی متأسفانه اون کسی که می‌خواست و مثل این که خانواده‌اش صلاح ندونستن حالا یا صلاح ندونستن که چون نرفته سربازی یا این که مصلحت نبوده. ایشون دیگه ازدواج نکردن بعد رفتن سربازی تأکید کردم که ایشون می‌خواد بره سربازی پدرش ایشون مرحوم شد به خاطر این که مادرش تنها بود خواهرش تنها بود یک خواهرم تو خونه داشت یکی دو سال نتونست بره سربازی ولی بعد که جنگ شد گفت هرکس وظیفه‌ی خودش انجام می‌ده که وظیفه‌ی واقعی‌مون و قانونیمون نمی‌تونیم صرف نظر کنیم و باید حتماً بریم.  

رفتن پنج شش ماه هم طول نکشید که ایشون شهید شد چون که ایشون می‌گفت که بعضی‌ها ایشون خودش بعضی‌ها تکلیف قانونی ندارن میرن جبهه یعنی می‌رن به عنوان بسیجی می‌رن جبهه دفاع کنن از میهنشون از دینشون ، من هم تکلیف قانونی دارم سربازم و هم تکلیف شرعی دارم موقعی که اونا دارن میرن که من باید حتماً در عین حالی که می‌تونست نره کسی هم خیلی در تعقیبش نبود و واقعاً هم اگر الان بود می‌تونست مادرش کفیلش بشه چون هم پیر بود و هم به خواهر تو خونه داشت برادرش هم زن و بچه داشت بنابراین ایشون تصمیم نهایی خودش بود که واقعاً وظیفه‌ی قانونی و شرعی خودش انجام داد برای سربازی رفتن.

ایشون واقعاً بچه‌های خانواده‌ را دوست می‌داشت اون‌ها رو می‌گرفتند و می‌بوسیدند مخصوصاً بچه‌ی ما سر این چهار راه همین بنده‌زاده‌ای که الان روحانیه کوچیک بود وایساده بود با ماشین بستنی براش گرفته بود و رفته بود، بعد موتور سیکلت محمد را زده بود، بعد شهید اومد دیدنش گفت ای دل غافل، تقصیر من شد، من محمد را دیدم بستنی براش خریدم باید از خیابون ردش می‌کردم.  یکی از بچه‌های به اصطلاح حالا نمی‌دونم برادرشون اون موقع فرزند داشت فکر می‌کنم یک فرزند داشت خیلی علاقه‌مندبود حتی به قوم و خویش‌ها خیلی علاقه‌مند بود که چون چندتا خاله داره اصلاً عمه نداشت چند تا خاله داره علاقه‌مند بودند به ایشون چون واقعاً جوان مهربان و دوست داشتنی بودن مادرشون دختر مرحوم اسداله بشیری بوده و برادرهای اونم حاج حسن بشیری، حاج عباس بشیری، حاج علی‌نقی بشیری، حاج رضا بشیری، تو مرودشت مغازه داشتن، یکی از برادرهای بزرگ مادرشون عطاری داشتن سر همین فلکه‌ی مرودشت.  

بله ایشون در مرحله‌ی اولی که من ایشون‌رو شناختم یعنی حرف و گفتگوی ازدواج کرده بودیم و بعد ایشون نمی‌شناختم یک شب تو حسینیه محله‌ی حیدر تو مجلس روضه دیدم یک نوجوانی کنار دستم نشسته و خیلی مؤدب و تعارف و سلام و تعارف گرم می‌گیره .... این که اولین برخوردی که من  با ایشون داشتن این طور حسن نیتی دیدم تو مجلس امام حسین و ایشونو شناختم ، خیلی مقید بود مخصوصاً در رابطه با حجاب خواهراش سفارش می‌کرد، یا روزی که به فکر ازدواج افتاده بود می‌گفت که کسی باشه که حجاب داشته باشه، اهل دین باشه. خیلی غیرت دینی داشت.

ایشون بعد از تحصیل رفتن رو ماشین باری همراه دامادشون همون حاج صفر باقری مدتها رو ماشین بودن به عنوان کمک راننده بعد اومدن با یکی از بستگان شریک شدن و چون ایشون به سن قانونی نرسیده بود گواهینامه پایه یک نداشت..... بعد یک ماشین نیسان خرید و روش کار می‌کرد.

ما حتی تو معراج شهدا رفتیم ایشونو نشونمون دادن یعنی من واقعاً به اون مسئول بنیاد شهید گفتم که باید بریم که جنازه‌ی ایشون ببینیم که واقعاً بشناسیم. وقتی رفتیم دیدیم ایشون ساده و سریع شناسایی شدن یعنی طوری شهید نشده بود که شناخته نشه. گفتیم که این شهید که غسل نمی‌خواد گفتن که ایشون جان داشتن بردنشون بیمارستان، در بیمارستان شهید شدن و دیگه باید غسلشان بدیم وغسلشون دادیم. ایشون خیلی دوست و رفیق داشت، این چند روز دوستانشون خیلی زحمت کشیدند.

جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

 

 

۹۶/۱۱/۱۱
هیئت خادم الشهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">