شهید یداله پور صنیع (نامجو)
بسم رب الشهداء والصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار یداله پور صنیع (نامجو)
به یاد عزیزانی که در اوج قله ایثارگری ایستادند و برای حفظ انقلاب گرانبها ترین سرمایه زندگی خود یعنی جان شیرین شان را به ساحت اسلام تقدیم نمودند.
"به یاد آن راست قامتان حماسه های سترگ دفاع مقدس"
شهید جاویدالاثر یداله پور صنیع (نامجو) فرزند فتح اله در سال 1345 در یکی از روستاهای ابرج در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در همان روستا سپری نمود و هنگامی که به سن 7 سالگی رسید تحصیلات خود را شروع کرد و دوران ابتدایی را در همان روستا به پایان رساند و در همان زمان در انجام کارهای کشاورزی نیز به پدرش کمک می کرد. وی به علت داشتن بیماری سر درد و همچنین نداشتن مدرسه راهنمایی و امکانات در آن روستا مجبور به ترک تحصیل شد. ایشان در خانواده ای مذهبی و فعال در طول دوران دفاع مقدس تربیت شد. فرزندان این خانواده خدمات زیادی به جبهه و جنگ نمودند. اولین جرقه های عشق به دفاع مقدس با رفتن برادر بزرگش در سال 1361 به جبهه و مجروح شدن وی در شهرهای مرزی کردستان در وی ایجاد شد.
در سال 1363 خانواده این شهید والامقام از روستایی که در آن سکونت داشتند به علت نبود مدرسه و امکانات تحصیل برای فرزندان مجبور شدند به شهرستان اقلید مهاجرت نموده و در حدود 11سال در آنجا زندگی کنند.
در محله ای که این خانواده سکونت داشتند در سالهای اوج دفاع مقدس تعدادی از دوستان و همسایگان که به جبهه های حق علیه باطل رفته بودند و به شهادت رسیده بودند شوق او را به رفتن به جبهه هرچه بیشتر و بیشتر کردند.
وی در طول دوران کوتاه زندگی خود بسیار مؤمن صبور و بی باک بود. در دوران دفاع مقدس لحظه ای آرام و قرار نداشت. تا اینکه برادر دوم ایشان در سال 1363 در جبهه های نبرد در شهر مهران مجروح شد. از این رو طوفانی در دل او غوغا می کرد که روزی به مادرش گفته بود: "مادر جان، خداوند چندین پسر به شما عطا کرده باید یکی از ماها در این راه برویم و آن یکی هم خود من هستم. او چندین بار برای حضور در جبهه اقدام کرد ولی هربار بخاطر مشکلاتی به تأخیر افتاد.
عشق به جبهه و شهادت افکار جوانی اش را احاطه کرد. آرزوی رفتن داشت نه ماندن. هیچ گونه آرام و قراری نداشت. دائم از جبهه و جنگ حرف می زد. بیشتر لحظات زندگی روزمره را به خواندن نوحه می گذراند.
در 18 مهرماه سال 1364به خدمت مقدس سربازی از شهرستان اقلید به تهران برای آموزش نظامی اعزام گردید. بعد از اتمام دوره آموزش نظامی تنها یکبار به مرخصی آمده و برای دیدن خانواده و پدر و مادر و خواهران و برادران خود یک هفته در کنار آنها بود.
بعد از اتمام مرخصی ایشان به اهواز اعزام شد که جمعی لشکر 21 حمزه تیپ یک گردان 14 گروهان یکم دسته سوم در منطقه عملیاتی اهواز بود.
در طول یکی دو ماهی که در جبهه های حق علیه باطل حضور داشت فقط دو یا سه نامه از ایشان به دست خانواده وی رسید. تا اینکه بالاخره در بهمن ماه سال 1364 در عملیات والفجر8 آزادسازی شهر فاو که وی جزو افراد آرپی جی زن بود جاویدالاثر شد و پیکر مطهرش هیچگاه به وطن برنگشت و مزار نمادین هم برای او ساخته نشد.
روحش شاد، یادش برای همیشه جاوید و راهش پر رهرو باد.
جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان
از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام
عرض ادب واحترام بسیار سپاسگزارم از لطفتون که این اطلاعات را که مربوط به برادرم هست رو در این سایت قرار دادید. ایشان شخصی بسیار مهربان و دلسوز و خوشقلب بودند. رفتارش با همه همسایگان و اطرافیان و به خصوص با بنده بسیار مودبانه و مهربانانه بود. خیلی دلم براش تنگ شده.