جمال الدینی، شهید شهرام
بسم رب الشهداء والصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار شهرام جمال الدینی
شهید شهرام جمال الدینی / عزیزاله / مهر 1341/ زرقان/ 20/12/1361 / ارتشی / خرمشهر / گلزار شهدای زرقان
همگام با مهر سال چهل و یک، در میان شور و شادی کودکان، «شهرام جمالالدینی» در خانوادهای مبارز در آبادان، چشم به این دنیا گشود. دوران کودکی و نوجوانی را در آبادان گذراند. و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در دورهی تحصیل، به کمک پدرش مسائل مهم اسلامی و آموزش قرآن را فراگرفت. در اوج انقلاب شکوهمند اسلامی، فعالیتهای چشمگیری داشت. آغاز دست درازی عراق به خاک ایران، به شهرام و خانوادهاش اجازهی یک زندگی آرام را نداد و آنها به اجبار، آبادان را به مقصد مرودشت ترک کردند. عشق به زادگاه بعد از چند روز او را به آبادان بازگرداند. تا به رزمندگان کمک کند. او شب و روز در سنگرسازی و امور رزمی به سربازان اسلام کمک میکرد. تا این که به خدمت مقدس سربازی فرا خوانده شد و با عشق و علاقه و ایمان دورهی آموزشی را در زابل به پایان رسانید. پس از دورهی آموزشی، به درخواست خودش که معتقد بود «باید تا آخرین قطرهی خون از خاک مقدس اسلامی حفاظت کرد» او را به مرز شلمچه نزدیک پلخرمشهر در تیپ امیرالمومنین(ع) اعزام نمودند. هفت ماه را در جبهه گذراند و در این مدت کارهای ارزندهای انجام داد، از جمله در میان ناباوری اطرافیان توانست پیکر چندین شهید را از میان سربازان عراقی به خاک وطن برگرداند. او در بیستم اسفند سال شصت و یک، در حالی که قلبش سرشار از عشق و ایمان به خدا بود، به سرزمین آلالههای سرخ پر کشید. . .
روحش شاد و یادش گرامی
وصیت نامه شهید شهرام جمال الدینی
بسم الله الرحمن الرحیم
چون امام امت ندای هل من ناصر ینصرنی در داده است ما باید لبیک گویان بطرف هدف که مقصود حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی است به پیش ما این دشمن زبون و ظالم ستمگر که صدام ملعون می باشد و یاران کثیفش از میان برداریم و مردم ستمدیده عراق را نجات داده و کربلا را زیارت کنیم بعد انشاءالله به طرف بیت المقدس رهسپار شویم و دشمن صهیونیسم را نابود کنیم. پدر و مادر عزیزم اکنون که این نامه را می نویسم ساعت 12 شب می باشد که از گشت برگشته ام مثل این که ندای غیبی به من گفت که وصیت نامه و نامه ایی برای شما بنویسم مضمون نامه از این قرار است: پدرم بعد از مرگ من صبر پیشه کن که وظیفه هر پدر مؤمنی است که من ثمره باغ و میوه تو بودم اکنون باید تو را ترک کنم و این قطره های خون ناچیزم در راه اسلام و دینمان و کشورمان که اسلام عزیزی باشد و به پای رهبر کبیر انقلاب اسلامی نثار کنم.
جان چه باشد که نثار قدم دوست کنیم - این متاعی است که هر بی سروپایی دارد
مادر عزیزم در مرگ من بی تابی نکن و صبرکن خوشحالی کن برای کوری چشم منافقان.
برادر عزیزم: خواهش می کنم به امام امت لبیک بگوئید. خواهران عزیزم: شما هم مانند حضرت زینب(س) در غم مرگم صبور باشید با دشمن زبون همیشه در ستیز باشید دو نصیحت من به شما می کنم اول امام امت رهبر کبیر انقلاب را همراهی کنید دوم پدرم را تنها نگذارید. به دوستان و آشنایان بگوئید شما هم به جبهه بیائید موفقیت بیشتری داشته باشید. پدر جان دلم می خواست صدجان داشتم صد بار شهید می شدم در راه این هدف مقدس، پدر جنازه من در گلزار شهدای زرقان نزدیک پسرعمه هایم حمیدرضا معدلی و مسعود معدلی به خاک بسپارید.
«کل شیء هالک الا وجهُ» تمام دنیا نابود می شوند بجز چهارده نفر «چهارده معصوم پاک» در پایان در مرگ من گریه نکنید خوشحال باشید که دشمن منافق از کارش تأسف بخورند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته شهرام جمال الدینی «مرزبان شلمچه»
جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان
از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام