شهید منصور خیراتی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار منصور خیراتی
شهید بزرگوار منصور خیراتی فرزند حسن در سال 1347 هجری شمسی بدنیا آمد، او دارای خانواده ای شلوغ و پرجمعیت و همچنین مادری دلسوز و مهربان و پدری زحمتکش و با صفا بود.
این غنچه زیبا از شهد جان مادر تغذیه کرد و محبت و گذشت را در دامان پرمهر مادر تجربه کرد و آموخت به طوری که حتی برای برادران و خواهرانش نیز جای تعجب و شگفتی بود و روز به روز بزرگتر شد تا در سن 4 سالگی که با اتومبیل تصادف کرد و دست و صورتش جراحت برداشت ولی به خواست خداوند از این حادثه به سلامت گذشت تا در میدان حق علیه باطل ایمان او به بوتۀ آزمایش کشیده شود.
در سن 6 سالگی از کانون گرم خانواده به محیط دومی که مدرسه نام دارد پا گذاشت تا گوهر علم و دانش را نیز به خصلتهای خوب خود اضافه کند در مدرسه دانش آموز بسیار مؤدب و باهوشی بود و همیشه عاشق پرواز و اوج گرفتن بود. او یک هواپیمای آهنی با دست خود ساخته بود که بسیار جالب و دیدنی بود. از نظر درسی نیز دانش آموز خوبی بود و چیزی که باعث شده بود که مورد تشویق معلمان خود قرار گیرد ادب و سربزیری و نجابت او بود. هیچ وقت گل خنده از لبهایش دور نمی شد. هیچ وقت ندیده بودم که پرخاش کند و حتی با مادر یا پدرش بلند صحبت کند. احترام همه را نگه می داشت و گلی بود که همه به وجودش افتخار می کردند. ولی مشکلات زندگی اجازه ادامه تحصیل بیشتر از مقطع راهنمایی را به او نداد و جذب بازار کار شد و 6 سال نزد شوهر خواهر خود به شغل تراشکاری پرداخت و در مدت اندکی استاد قابلی شد. در همین دوران نیز حادثه ای دیگر رخ داد، روزی تکه ای آهن از بالا رها شد و به سینه او اصابت کرده و اختلالات تنفسی در قفسه سینه برای او فراهم کرده و بلافاصله او را به بیمارستان شیراز برده بودند و خوشبختانه صدمه چندانی به او وارد نشده و خطر این حادثه نیز به خواست خداوند برطرف شده و سلامتی خود را بدست آورد. تا بالاخره در سن 18 سالگی فکر جنگ و جهاد او را روانه جبهه حق علیه باطل کرد، حتی 2 ماه زودتر از زمان اعزام به جبهه رفت تا همسنگر یار دیرینه خود یعنی پسرعمویش باشد. سه ماه اول آموزشی را در اصفهان گذراند و دوره تکاوری را آموخت و بعد به جبهه های جنوب یعنی شلمچه اعزام شد تا با دشمن غاصب و بی رحم که ناجوانمردانه قصد جان و دین ما را کرده بود بجنگد. از وقتی که به جبهه اعزام شده بود حال و هوای عجیبی داشت مخصوصاً برای آخرین بار که به مرخصی آمده بود با زبان بی زبانی می گفت که لحظه وداع نزدیک است مثل اینکه به او الهام شده بود که موقع وصال محبوب ازلی فرا رسیده است. در این 15 روز مرخصی به دیدن همه اقوام رفت و در روز آخر با همه برادران و خواهران خود عکس یادگاری انداخت، بعد از شهادت او یکی از آشنایان بیان می کرد که این عزیز گفته بود عکسها را برای بعد از شهادت گرفته است.
آری چه سخت است برای مادری که 19 سال گلی را پرورش دهد و اکنون منتظر به ثمر رسیدنش باشد ولی خبر شهادتش را برای او آورند ولی این مادر امتحان الهی را به بهترین نحو پشت سر گذاشت و نوگل همیشه خندانش را امانت الهی دانست که وقت برگرداندن این امانت الهی بود و شهادتش را با تمام وجود باور کرد.
آری این جوانان افتخارات کشور ما هستند که از همه زندگی و جان خود گذشتند تا نام اسلام و ایرانی بر صحنه روزگار باقی بماند و ما که ادامه دهنده راه این عزیزان هستیم باید این میراث گرانبها که با خون شهیدان حفظ شده ارج نهیم و با حفظ حجاب و ایمان و اعتماد به نفس در راه استقلال کشور بکوشیم بلی ای عزیزان این گلهای بستان شهادت اگر از نزد ما پر کشیدند به خاطر حفظ اسلام و دین بود همانطور که حسین بن علی حرکت خود و شهادتش را امربه معروف و نهی از منکر می داند این عزیزان نیز ادامه دهنده راه آن امام بزرگ هستند.
شهید تکاور منصور خیراتی با رفتنش یاد خود را در دلها زنده کرد او حتی بعد از ترک تحصیل نیز چون علاقه زیادی به تحصیل داشت زبان انگلیسی می خواند. همه را به درس خواندن تشویق می کرد روز 30/12/65 روز پرواز او و شتافتنش به کمال الهی بود و بعد از 13 فروردین خبر شهادتش را به خانواده او اطلاع دادند. روز تشییع بدن مبارکش چنان جمعیتی برای مراسم آمده بودند که قابل وصف نیست.
جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان
از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام