بسم رب الشهداء و الصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار محمدرضا جمشیدی نیا

شهدا شمع محفل بشریتند. شهید آیت الله مطهری

 کاروان ایثارگران جان باخته عدل و حقیقت همچنان با قافله سالاری حسین زمان و بت شکن دوران به پیش می روند و عاشقانه و عارفانه جام شیرین شهادت سر می کشند و این مدعا را به اثبات می رسانند که هرکس به خدا عشق ورزید خدا به او عشق می ورزد و آنکس که معشوقش خدا شد، خدا می کشدش و او خود خونبهای شهید است.

 پاسدار شهید برادر محمدرضا جمشیدی نیا فرزند محمود در تاریخ 1/1/1344 در زرقان از دامان مادری متعهد و مسلمان و در خانواده ای متوسط دیده به جهان گشود.

 شش ساله بود که وارد دبستان گردید. شهید جمشیدی از اوان کودکی از هوشی سرشار برخوردار و عشق و علاقه خاصی به امام حسین (ع) در  وجودش نهفته بود که گوئی از شهادت خود در آینده خبر می داد.

 شهید تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان مهرداد زرقان به پایان رسانید و جهت ادامه تحصیلات در مدرسه راهنمایی دکتر علی شریعتی مشغول به تحصیل گردید.

 پس از اتمام تحصیلات راهنمایی، تحصیلات خود را در دبیرستان شهید دکتر چمران ادامه داد و ضمن اشتغال به تحصیل شبها را به نگهبانی و تعطیلات را در بسیج سپاه سپری می نمود. قلب مالامال از عشق وی به کربلای حسین او را آرام نگذاشت و قصد عزیمت به جبهه ها و رزم با کفار را نمود. به همین جهت با تکمیل پرونده در سپاه زرقان به جبهه های جنوب اعزام و در عملیات فتح سوسنگرد شرکت نمود، پس از مراجعه به زرقان و تجدید دیدار با خانواده اش از پدرش اجازه گرفت که تا اتمام جنگ تحصیلات را کنار گذاشته تا بتواند در مسائل جنگ که امام آن را مسئله اصلی مملکت می دانست بپردازد.

با موافقت پدر گرامیش مجدداً به جبهه اعزام گردید و این بار به جبهه غرب (کردستان) پس از مراجعه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و جهت گذرانیدن آموزشهای نظامی عقیدتی به پادگان حمزه سیدالشهداء اعزام گردید. به گفته هم سنگرانش شهید آنچنان مهربان و بزرگ بود که حتی به کوچکتر از خودش اجازه شستن ظروف غذا را نمی داد و فداکاری و از خودگذشتگی وی بحدی بود که شبهای استراحت خود را به جای دیگر برادران نگهبانی می داد تا آنها بتوانند به خانواده خود سر بزنند.

 پس از اتمام دوره شهید با پوشیدن لباس رزم عازم جبهه های حق علیه باطل شد و این بار مجدداً جبهه غرب کردستان را انتخاب نمود تا ریشه ضد انقلاب را از زمین برکند که این چنین کرد.  

براستی که جوانمردی و شهامت شهید مسعود جمشیدی نیا ایستادگی و از خودگذشتگی اوست که هنوز لاشه تانکها و ارابه های منفجر شده به ضرب آرپی جی او در محدوده عملیاتی والفجر 2 به چشم می خورد و به گفته همسنگرانش و کمک آرپی جی این شهید در پیروزی والفجر 2 و فتح پادگان حاج عمران سهم بزرگی داشت از خودگذشتگی و شهامت وی بقدری بود که پس از مجروح شدن او ناحیه دست و پا و عدم داشتن قدرت حمل آرپی جی با کلاش شروع به جنگیدن نمود. سرانجام در قسمت غربی پادگان حاجی عمران در مورخه 27/5/62 بدرجه رفیع شهادت نائل و جسد مطهرش در سالروز شهادت معشوقش حسین بن علی (ع) یعنی روز عاشورا بر دوش پویندگان راهش تشییع و در قطعه شماره دو شهدا زرقان بخاک سپرده شد.  

وصیت نامه شهید محمدرضا جمشیدی نیا

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان و بنام آنکه گناهان و عیبهایم را پوشاند و بدیهایم را در انظار دیگران مخفی نگاه داشت و محبت مرا در قلب دوستان و خویشان و یارانم قرار داد و بیاد آنکه بهترین فرزندان اسلام برایش همه گلوله های خصم را بجان خریدند و سینه هایشان چاک چاک جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید، در این لحظه که قلم بدست گرفته و مطالبی بنام وصیتنامه می نویسم به هیچ عنوان اطمینان ندارم که شهید می شوم و اگر به رحمانیت بی منتهای خداوند ایمان نداشتم هرگز در این شرایط وصیتنامه نمی نوشتم ولی چه کنم که جز او کسی را ندارم تا بروی صفحه سیاه زندگانیم خون سرخ شهادت را بلغزاند.

 خدایا تو خود شاهدی که با تمام بار سنگین (گناهانم) تمامی تلاش خویش را بکار بردم تا در جهت رضای تو حرکت کنم و حال که نیز پا به جبهه گذاردم فقط به این امید است که با ریختن خون ناچیز خویش گناهانم آمرزیده شود. خداوندا رحمتی کن که آن چنان که تو دوست داری بمیرم و در لحظه مرگ قلبم مالامال از عشق تو باشد و کلیه غلها و زنجیرها را بدور ریخته باشم که به هیچکس بغیر از تو امید ندارم.

 جبهه دانشگاه خودسازی، دانشگاهی که نیمکتهای آن ریگزارهای داغ و قلم آن مسلسلهاست و مرکب آن خون جوانان، پس دانشگاهی بهتر از این؟ ای جوانان که گول خورده اید و رفته اید طرفدار گروهکهای شرق و غرب شده اید به خود آئید و قدرت خداوند را در برابر چشمهایتان مجسم کنید و به دامن اسلام برگردید که خدوند همیشه توبه پذیر است.

 و اما سخنی چند با پدر و مادرم:

سلام علیکم. . . . . . . . . . . .  ، مادر همیشه قهرمانم که همه زندگانیت را در رنج گذراندی تا فرزند خونین کفنت را فدای اسلام نمایی. از تو تقاضا دارم در سوگ من اگرچه بسی برایت مشکل است صبر نمائی و چون همیشه که مردانه میخروشیدی این بار بر گورم صبور باش و از اینکه برای آخرین بار از تو خداحافظی نکردم امیدوارم که مرا ببخشی.   

 مادرم از تو می خواهم که متانت و وقار خودت را حفظ کنی و اگر برادران سپاه یا دوستانم برای زنده نگهداشتن یاد شهدای اسلام عزیز خانه ما آمدند با گرمی از آنان پذیرایی نما و امیدورام که پس از شهادت عزیزترین یاران زندگیم از من تقاضای ماندن ننمایی که من صبر انسانهای بزرگ را ندارم که تا آخرین لحظه زندگی برادران خویش تحمل زندگی را داشته باشم. از تمام کسانیکه مرا می شناسند می خواهم که با هر طریقی از من بدی دیده اند مرا ببخشند و دیگر بیشتر از این بار سنگین گناهانم اجازه نمی دهد که پیامی برای شما بنویسم. فقط انشاءالله که قطرات خون ناچیزم که من ناقابل ترین چیزم در برابر خداوند می دانم روشنی راهتان گردد.  والسلام

جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام