شهید مهراب زارع
بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید مهراب زارع
شهید مهراب زارع فرزند امیر حسین در تاریخ ۱۳۳۹/۵/۲۰ در خانواده ای متدین در روستای حسین آباد کربال دیده به جهان گشود.
او فرزند چهارم بود و خداوند یک خواهر و پنج برادر دیگر به خانواده آنها عطا کرده بود.
پدرش کشاورز بود، دامداری سنتی هم داشت و شهید از همان کودکی در حال و هوای روستا به پدر و مادرش در تمام امور کمک می کرد، زندگی ساده و با صفای خانواده در ساختن شخصیت او تأثیری به سزا داشت و به همین خاطر بود که او روحی لطیف و اراده ای محکم و ایمانی قوی داشت و سختی های کسب حلال را از کودکی تجربه کرد.
شهید مهراب زارع دوران ابتدائی را در حالی شروع کرد که پدر زحمتکش و بزرگوارش را از دست داده بود، لذا از همان آغاز تحصیل طعم تلخ یتیمی را چشید اما خانواده و برادرانش نگذاشتند که او دچار فقر و محرومیت شود، بلکه زمینهٔ ادامه تحصیل او را فراهم آوردند، شهید نیز در تابستانها با انجام کار کشاورزی و دامداری به اقتصاد خانواده کمک و زحمات برادران را جبران می کرد. به این طریق، او تحصیلات راهنمائی خود را در مرودشت ادامه داد و دوره متوسطه را در دبیرستان جم مرودشت با اخذ دیپلم به پایان رساند.
شهید مهراب زارع از کودکی عاشق پرواز و خلبانی بود و پس از گرفتن دیپلم با توجه به قد و هیکل مناسب در آزمون خلبانی شرکت کرد که بخاطر وضعیت مملکت در دوره انقلاب، به آینده موکول شد.
سال اخذ دیپلم شهید مهراب زارع مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) که در بهمن ماه ۱۳۵۷ باعث سرنگونی رژیم طاغوتی پهلوی شد. شهید نیز در حد خود در فعالیتهای انقلابی در جامعه و دبیرستان و مساجد شهر شرکت داشت و با جان و دل از آرمانهای شهدا و امام راحل دفاع می کرد.
شهید برای رسیدن به هدفش که پرواز بود ابتدا وارد دوره سربازی شد و خدمت نظام وظیفه را در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی در تهران شروع کرد، هنوز چند ماهی از خدمت او نگذشته بود که جنگ تحمیلی شروع شد و یگان آنها برای مقابله با ارتش حزب بعث که با کمک جهانخواران و برخی از کشورهای غربی و عربی به مرزهای غرب و جنوب کشور عزیز ما حمله کرده بودند، اعزام شد.
استکبار جهانی بخاطر از دست دادن ثروتهای خدادادی و منابع نفتی ایران با تحریک صدام و کمک همه جانبه به او در صدد از بین بردن نظام نوپای جمهوری اسلامی برآمد و صدام قصد داشت در عرض یک هفته تهران را تصرف کند و انقلاب ایران را نابود سازد و کشور را با کمک نوکران داخلی اش تجزیه کند اما رزمندگان دلاور ایران و شهیدان حماسه سازی مثل شهید مهراب زارع رؤیای فتح یک هفته ای ایران را برای دشمنان تبدیل به یک کابوس سیاه و وحشتناک هشت ساله کردند تا جائی که پس از هشت سال نبرد نابرابر حتی یک وجب از خاک پاک ایران را به دشمنان متجاوز ندادند.
یگان خدمتی شهید که به نام لشکر ۲۱ حمزه شهرت داشت برای دفاع از دین و ناموس وطن در جبهه های مختلف خدمت کرد و شهید بدترین شرایط را در روزها و ماههای آغاز جنگ تحمیلی پست سر گذاشت.
نهایتاً این دلاور دریادل در روز ۱۳۶۰/۷/۲۰ در جبههٔ دُبّ حَردان با اصابت گلوله و ترکش به پهلویش به ملکوت اعلی پرواز کرد و چند روز بعد در زادگاهش روستای حسین آباد کربال زرقان به خاک سپرده شد.
بعد از شهادت این سرباز حماسه ساز ، برای تجلیل از مقام شهید و شهادت، چند اثر عمرانی و فرهنگی و نظامی در روستای حسین آباد کربال به اسم شریف ایشان نامگذاری شد، از جمله: دبستان، خیابان و پایگاه مقاومت شهید مهراب زارع
لازم به ذکر است که مرحوم «امیر حسین زارع» پدر بزرگوار شهید مهراب زارع در سال ۱۳۴۶ در دوران طفولیت شهید از دنیا رفت و در آرامستان روستای حسین آباد دفن شد.
مادر گرامی ایشان مرحومه «همین بس رحیمی» نیز در سال ۱۳۸۷ به فرزند شهیدش پیوست و در جوار او آسمانی شد.
والسلام
روحشان شاد و یادشان گرامی
.............
نثار وجود مقدس و مطهر شهدا و والدین مرحومشان صلوات و فاتحه
از خداوند بزرگ پیروزی ایران را آرزو دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
مورخه 6/8/59
خداوندا مرا در این راه پیروزی عنایت کن و در راه هدف مقدسم که با نهایت ایمان و هستی ام به پیش می روم یاری ام ده. در این موقعیت که به طور آشکارا تجاوز ناجوانمردانه عراق به خاک عزیز کشورمان را می بینیم و من به عنوان یک انسان معتقد به خدا و با تمام وجود ایمانم این راه حق و حقیقت را طی می کنم و خون خود را در این راه هدیه می کنم. و من وقتی خون به زمین ریخته برادران عزیزم را در راه حق و خاک وطن می بینم با تمام وجود به پیش می تازم و تا آخرین قطره خون خودم را در راه خاک پاک وطن و راه خداوند فدا خواهم کرد. و از خداوند بزرگ صبر و بردباری مادر و برادرانم را از خداوند بزرگ آرزو دارم. چنانچه من در این راه مقدس شهید شدم هیچ ناراحت نباشید. چون من اگر در این راه خونم ریخته شود به نزد خدا خواهم رفت و زندگی جاودانه را آغاز خواهم کرد و به هیچ وجه مرا مرده نپندارید و در پایان به شما توصیه می کنم که این شهید شدن من در این راه مقدس مایه افتخار شماست.
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
به تاریخ 6/8/59
وصیت نامه مهراب زارع