شهید داریوش علوی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید داریوش علوی
شهید داریوش علوی فرزند مرحوم مصطفی و خانم بی بی جان زارع در سال ۱۳۴۵ در روستای رحمت آباد کُربال زرقان به دنیا آمد. او فرزند سوم از بین شش برادر بود. پدرش به کشاورزی اشتغال داشت، در شرکت راهسازی نیز کار می کرد.
شهید دوره تحصیلات و ابتدائی را با موفقیت در روستای زادگاهش پشت سر گذاشت و یکی از دانش آموزان فعال و مؤثر در تمام کلاسها بود.
ورود ایشان به دوره راهنمائی مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی (ره) که نظام دو هزار پانصدساله شاهنشاهی را به زباله دان تاریخ ریخت، دست جهانخواران را از منابع اقتصادی ایران کوتاه کرد و نظام مقدس جمهوری اسلامی را بنیان گذاشت و از دیدگاه جهانیان، بزرگترین معجزه قرن بیستم نامیده شد.
پس از آن نیز دشمنان با تحمیل جنگی نابرابر در اول مهر ماه ۱۳۵۹ سعی در سرنگون کردن انقلاب و تجزیه ایران داشتند. صدام که رؤیای فتح یک هفته ای تهران را در سر می پروراند با مقاومت هشت سالهٔ جوانمردان ایرانی مواجه شد و ایثارگران و حماسه سازان ایران حتی نگذاشتند حتی یک وجب از خاک پاک ایران در تصرف دشمن بعثی متجاوز باقی بماند.
شهید داریوش علوی که یکی از عاشقان خالص امام و انقلاب و وطن و شهدا بود در دوره راهنمائی چندین بار تلاش کرد به جبهه اعزام شود ولی بخاطر سن کم موفق نشد، پدرش نیز در همان زمان به عنوان بسیجی در جبهه بود که مسئولین از این بابت نیز با اعزام داریوش موافقت نمی کردند ولی بالاخره پس از طی مراحلی که داستانی مفصل دارد خودش را به سپاه خرامه رساند و در زمستان سال ۱۳۶۱ به مرکز آموزش باجگاه اعزام شد و چنین مقدر بود که به جبهه نرسیده ، در پادگان آموزشی در حین آموزش نظامی به شهادت برسد و به عاشورائیان زمان بپیوندد.
شهید داریوش علوی که در گلزار شهدای رحمت آباد دفن شده، یکی از اعضای فعال بسیج در مدرسه و مسجد امام جعفر صادق (ع) و پایگاه مقاومت شهید دستغیب رحمت آباد بود که در پانزده سالگی با هدف مقدس و متعالی دفاع از ناموس و دین و وطن به شهادت رسید و در گلزار شهدای رحمت آباد به خاک سپره شد.
زندگینامه و وصیت نامه ای که دانش آموز بسیجی شهید داریوش علوی برای خودش نوشته یکی از ناب ترین مدارک عشق و معرفت رزمندگان اسلام و از عالی ترین اسناد حقانیت انقلاب و دفاع مقدس محسوب می شود که باید سرلوحهٔ تمام دلسوزان و مدافعان وطن قرار گیرد.
پدر گرامی ایشان نیز در سال ۱۳۷۴ در حین کار از دنیا رفت و در آرامستان رحمت آباد در جوار شهدای گرانقدر دفن گردید.
روحشان شاد و یادشان گرامی
**************
وصیت نامه و زندگینامهٔ خودنوشتهٔ شهید بزرگوار داریوش علوی
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام یگانه مظهری که قدرت التفات در برابر حقایق و انعطاف پذیری در مقابل جبر و ستم را در بشر ذی شعور خود قرار داد.
اینجانب داریوش علوی فرزند مصطفی به شماره شناسنامه 16 در سال 1345 در روستای فقیرنشین رحمت آباد کربال در خانواده ای مذهبی بدنیا آمدم و در سن 6 سالگی شروع به درس خواندن کردم و با موفقیت دوران ابتدایی را سپری کردم و پس از آن با علاقه بسیار در مدرسه راهنمایی شهید کاشانی به تحصیلات خویش ادامه دادم که در آن موقع پدرم با زحمت فراوان هزینه تحصیل من و دیگر برادرانم را فراهم می ساخت که در این زمان به دلیل ظلم و ستم هایی که از طرف عمال رژیم پهلوی بر مردم اعمال می شد اوج اعتراضات نسبت به رژیم منفور ستم شاهی از طرف مردمی غیور و ستمدیده بالا گرفت و مردم درصدد براندازی آن رژیم و انتخاب حکومتی اسلامی که بر پایه عدل و عدالت استوار بود بر آمدند تا از این طریق حقوق از دست رفته خود را از چنگال ابرقدرتهایی توخالی وصول نمایند هنوز چند سالی از فنا شدن رژیم شاه نگذشته بود و مردم هنوز طعم آزادی و وحدت را نچشیده بودند که دولت عراق در صدد گرفتن بخشی از خاک میهن اسلامی برآمده بود و خبر ناگوار تصرف خرمشهر به گوش می رسید و خاطر مردم را پریشان می ساخت در این موقع من در سال دوم راهنمایی درس می خواندم تازه فهمیده بودم که چرا بعضی افراد به جبهه می روند و به خاطر وطن پرستی خود خونشان را نثار می کنند و راه مظلوم حسین شهید را ادامه می دهند من هم به سهم خود وظیفه دانستم که برای یاری رساندن به دیگر برادران مسلمان گام مؤثری بردارم و از این رو خود را داوطلب جبهه نمودم و بدین طریق راه خویش را انتخاب نمودم.
به این امید به جبهه حق علیه باطل اعزام می شوم تا اینکه بهر نحوی که باشد به سهم خود ضربه ای سنگین بر دهان صدام و صدامیان وارد آورم و با سلاحم قلب صدامیان را نشانه روم و با خون ناچیز خود درخت اسلام را که بوسیله خون علی اکبرهای زمان پربار شده پربارتر و نایب امام زمان (عج) خمینی بت شکن که بتهای زمان یعنی شاه و ملی گراها را یکی پس از دیگری شکسته و حالا هم نوبت نوکر حلقه بگوش آمریکا یعنی صدام جنایتکار رسید که رهبری امام امت و به یاری رزمندگان پر توان اسلام و پشتیبان خدا به زودی مانند دیگر عمال آمریکا سرنگون خواهد شد. از خواهران ایرانی می خواهم که زینب وار زندگی و از برادران ایرانی می خواهم که حسین وار زندگی کنند و قاطعانه امام را یاری کنند و از پدر و مادرم و برادرانم و خویشاوندان و دوستان می خواهم برای من گریه نکنند و هیچ ناراحت نباشند چرا که اگر شما ناراحت باشید دشمنان خوشحال می شوند و پیش خود گمان می کنند که داغی بزرگ برای پدران و مادران شهیدان وارد ساخته اند ما که از امام حسین بالاتر نیستیم که با هفتاد و دو تن از لشکریانش در برابر اینهمه نیروی کفار مقاومت کردند و آخر هم نتیجه پایداری صبر خود را دید و از پدر و مادر و خویشاوندانم تقاضا می کنم شبهای جمعه برایم فاتحه بخوانند.
نثار وجود مقدس و مطهر شهدا و اقوام مرحومشان صلوات و فاتحه