شهید رضاعلی فرهادی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار رضاعلی فرهادی
بسیجی شهید رضاعلی فرهادی فرزند صفدرعلی شماره شناسنامه183 تاریخ تولد4/5/1336 محل تولد شهرخواست کربال، تعداد فرزندان 6 میزان تحصیلات پنجم ابتدایی شغل: بنا ، مسئولیت در جبهه آرپی جی زن ، محل شهادت فکه، کیفیت شهادت از ناحیه پهلو- تیر تاریخ شهادت24/2/1365
شهید رضاعلی فرهادی در خانواده ای مستضعف و عشایرزاده که از ظلم و جور خوانین سکونت یافته در روستای شهرخواست بودند کربال چشم به جهان گشود. دوران طفولیت راکه خانواده در فقر به سر می بردند در همان روستا به همراه خانواده به سر برد و پدرش که به جز ایشان فرزندان دیگری نیز داشت و از ظلم و جور مالک آن روستا به نام ...... در امان نبود زندگی را به سختی سپری می کرد. شهید به سن هفت سالگی که رسید راهی مدرسه شد و تا کلاس پنجم ابتدایی ادامه تحصیل داد. وی علاوه براینکه حین تحصیل به پدرکمک می کرد در ایام تعطیلی به صورت فعال کارمی کرد تا کمک معاش خانواده بشود اما دیری نپایید که شهید به خاطر فقر مالی که بر خانواده حاکم شد مجبور به ترک تحصیل شد و تا حدود سالهای 1351 در روستا کار میکرد اما دیگر فشار مالک از یک طرف و فقر و تنگدستی از طرف دیگر برگرده این خانواده و دیگر اهالی فشار می آورد. خانواده شهید و دیگر اقوام و اهالی با چشم گریان مجبور به ترک روستا گردیدند و به شهرستان مرودشت مهاجرت نمودند. او در شهر مشغول به کارهای عملگی (کارگری) گردید. مدتی بعد در کنار بناها مشغول به ساختن خانه شد تا خود نیز مهارت بنایی را حاصل کرد. شهید در سال 1355 با یک خانواده مستضعف از هم محلی های خود ازدواج نمود که حاصل این ازدواج پر برکت و پر محبت 6 فرزند است 3 پسر، 3 دختر. ناگفته نماند آخرین فرزند شهید که 7 روز پس از دفن پدر بزرگوارش متولد شده است بنا به توصیه خود شهید فاطمه نام گذاری شد. شهیدرضاعلی فرهادی پس از فرا گرفتن شغل بنایی همیشه سعی برخانه سازی با دریافت دستمزد کم برای افراد بی بضاعت و متدین را داشت و خصوصا در رابطه با ساختن مسجد ایشان بدون دریافت مزد همت می گماشت که نمونه آن کار برای مسجد امام محمد باقر (ع) واقع در خیابان شهید مدرس (ژیان سابق) بود. شهیدفرهادی از همان سنین نوجوانی فرد متدین سر به زیر و متواضع بود. وی هیچ گاه از نماز و دیگر فرائض مذهبی غافل نمی شد حتی وی در ماه مبارک رمضان هنگام کار بنایی هم روزه داشت. وی برای خواندن نماز همیشه سعی می کرد در مساجد و برای نماز جماعت شرکت کند. با شروع زمینه های انقلابی و سقوط رژیم ستمشاهی ایشان در صفوف راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد و علاوه بر شرکت خود در میان اقوام و خویشان و خانواده به تبلیغ و تشویق و افشاگری علیه رژیم خونخوار شاهنشاهی می پرداخت ، برای نمونه در این زمینه حتی با پول خود دانش آموزان را تشویق به گفتن مرگ بر شاه می کرد تا به لطف خداوند متعال و رهبری پیامبرگونه امام امت و ایثار و ازخودگذشتگی روحانیت متعهد و مسئول و جان نثاری امت مسلمان ایران بساط ظلم و استبداد ستمشاهی از این کشور رخت بربست و حکومت اسلامی جایگزین حکومت طاغوت گردید. شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی در انتخابات های مختلف و مراسم آنها حضور فعال داشتند.
پس از استقرار اسلام و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی چون فرصت طلبان وگروهک های مخالف ومنحرف و وابستگان غیر از خوابهای خیالی که برای آینده این انقلاب دیده بودند مایوس شدند و دست به توطئه و تخریب و شایعه و ترور زدند. شهید برای خنثی سازی و مقابله با این حرکت دشمن فعالانه شرکت جست و در قالب نیروهای سازمان یافته حزب الله جهت امر نگهبانی در شب و افشاگری در روز برای حراست از دست آوردهای انقلاب اسلامی همت گماشت چون دشمن از این حرکت های مزبور و خفاشگونه نتیجه ای عایدش نشد در نتیجه یکی از نوکرانش به نام صدام خبیث را تحریک کرد تا علیه انقلاب اسلامی لشکرکشی کند اما غافل از اینکه پیروزی خون بر شمشیر و نصرت الهی از وعده ها خداوند بوده است.
دراین هنگام شهید چون متوجه خطری دیگر برای انقلاب اسلامی شد به فرمان امام امت برای مقابله با دشمن متجاوز در تاریخ 4/1/1361راهی جبهه های نور علیه ظلمت گردید و مدت دو ماه درآن میدان های مقدس جان فشانی کردو در مرتبه چهارم اعزامش به سوی جبهه اسلام بود که به واسطه ترکش خمپارهای بعثیون از ناحیه چشم راست مورد اصابت واقع شد و این ناراحتی چشم را تا موقع شهادت به همراه داشت اما این بار هم مأموریت پایان یافت و باز به سوی شهرستان بازگشت. در بازگشت دلش آرام و قرار نداشت و روزها به کار بنایی مشغول بود و چون شبها که نمی توانست آرام داشته باشد در گروه مقاومت شهید باهنر مسجد امام رضا (ع) و سپس گروه مقاومت شهید زارعی مسجد امام محمد باقر(ع) خالصانه خدمت می کرد.
شهید فرهادی علاوه بر عضویت در گروه مقاومت به خاطر انجام وظیفه الهی در این راه خدمت به هم میهنان عزیز تصمیم گرفت عضو شورای اسلامی محل شود و برای این کار هم از سوی اهالی محل انتخاب شد و فعالانه و مخلصانه و بدون هیچگونه چشم داشتی در این سنگر اسلام و انقلاب نیز به خدمت مشغول شد و نهایتاً قربانی راه خونین سیدالشهدا شد.
شهید فرهادی با وجودی که بارها مورد بی حرمتی و اهانت و بازداشت و زندان شد اما دست از مسئله اصلی جنگ بر نداشت زیرا او یک مقلد واقعی بود و این پیوندش را با خون امضا کرد. شهید در ابعاد مختلف فعالیت مستمرداشت ضمن کار بنایی از این حرفه خویش جهت ساختن مساجد بدون هیچ گونه دستمزد و فعالانه در کارهای مثمر ثمر قدم بر میداشت شرکت فعال در تشیع جنازه شهدا و مجالسی که به این مناسبت ها و در مناسبت های دیگر انقلاب اسلامی برگزار می شد داشت حتی شهید در زندان شهربانی مرودشت دست از فعالیت و خدمت به اسلام بر نمیداشت زیرا در یک اختلاف که بین یک خانواده شهید و یکی از همسایگان حاصل می شود و کار به شهربانی می کشید علاوه براینکه از طریق تعدادی از مامورین بی تعهد شهربانی شهید و خانواده اش و پدر و مادر و همسر برادر. . . مورد بی احترامی واقع می شوند و او را با برادرش با طناب به ستون می بندند و کتک می زنند و . . . . با وجود این موقعی که در دادگاه حاضر می شود و حین اینکه دستش به دست برادرش دست بندی بود و از سوی بازپرس دادگاه عمومی مرودشت مورد فحاشی و کتک واقع می شود و جواب اینگونه بی حرمتی ها را فقط پاسخ تکبیر می گوید با وجود این ها شهید را زندانی می کنند و نزدیک به دو ماه در شهربانی مرودشت نگه می دارند و شهید چند روزی به اعتصاب غذا دست می زند تا برای رسیدگی به وضعیت شهر صاحبی پیدا شود. همه این کارها که واقعا در نظام جمهوری اسلامی پاسخی برایش نیست و این اعمال می تواند هدف شخصی را نسبت به ایدهای خاص تغییر دهد اما شهید نه اینکه خدای ناکرده در اراده و عقیده اش کوچکترین سستی و تزلزلی حاصل نشد بلکه بیشتر مقاوم و دلگرم گردید.
در زندان شهربانی در آن چهار دیواری محصور دست روی دست نمی گذارد با وجود اینکه وضع زندان شهربانی مرودشت فقط در خور شهر مرودشت است نه زندانی بهتر از این و آنجا شهید در معذورات خاصی قرار داشت به طریقی که از دادن کتاب مجله و روزنامه به شهید جلوگیری می نمودند. شهید در آن حصار برای زندانیان کلاس قرآن تشکیل می دهد گذشته از اینها شهید با تعدادی دیگر از کشاورزان محل (روستای شهر خواست کربال) که زمانی به واسطه ظلم و جور رژیم منحوس و هجوم مالکین و فئودال وابسته به رژیم منحوس مجبور به ترک روستای خویش می شوند در زمانی که دستور اجاره زمین و کشاورزی از سوی مسئولین نظام جمهوری اسلامی داده می شود ایشان به همراه 106 نفر دیگر از روستاییان بزور مهاجرت تصمیم به بازگشت به روستا و احیا روستای خویش می گیرند در این راه مراحل قانونی مرسوم را طی می کنند و شفاها به آنان دستور کشت 70 هکتار زمین داده می شود اما از آنجائیکه مالک آن هنوز در دستگاه های اجرایی خصوصا در این استان و شهرستان نفوذ دارند و چهره عوض کرده و به حیله های مختلف متوسل می شوند برای این روستایی آن که خیال می کردند اینان این زمینها را کشت کردند حتما رضایت آقایان برای اجرای بند ج سر و سامان دارند تصمیم گرفتند به هر طریقی که می شود جلو این تعداد 107 نفر را برای احیاء 70 هکتار زمین را بگیرند که این امر مصادف می شود با اعزام وی به جبهه.
شهید با فرمان امام امت و در قالب کاروان 3 کربلا استان فارس عازم جبهه می شود. در غیاب ایشان از سوی دادگاه انقلاب شیراز 4 نفر از روستاییان برای مدت چند روز در شیراز بازداشت می شوند در طی آن تعداد 30 نفر دیگر باز به واسطه دادگاه انقلاب شیراز به دستور مسئول اجرائیات آن دادگاه در ژاندارمری مرودشت که جزء حوزه استحفاظی اش نیست بازداشت می شوند و در ژاندارمری مرودشت سخت ترین اتهامات ازقبیل متهم به کمونیست بودن و قاتل شهید اشراقی بودن به کسانی که عضو گروه مقاومت بوده می زنند و زندان و دهها ظلم دیگر و ...... اگر غیر از یک مقلد واقعی بود آیا کسی که این همه مشکلات را برایش فراهم می نمودند باز به جبهه میرفت و راهش را ادامه می داد؟ اگرچه ممکن است کار مخالفین برای انصراف شهید از این مسیر بوده است اما آیا این کارها و کارهای غیر از این و بیشتر از این می توانست بر اراده آهنین او اثرکند؟
آنها مقاومت کردند و شهادتشان مظلومیت آنها را بر تارک تاریخ با رنگی که هرگز محو نگردد ثبت گردانید.... شهید طوری حرکت کرد که آن موقع که وقت وصال فراهم شد به یاران بهشتی اش پیوست. شهید رضا علی قبل از مرخصی عنوان شغلی اش در جبهه تیربارچی بود که آموزش لازم را بدین منظور دیده بود اما زمانی که هنگام حرکت به سوی وصال فراهم می شود، وقتی مسئولین میبینند از شهید خبری نیست یک نفر به جایش تعیین می کنند. اما لحظه حرکت شهید برای عملیات سراسیمه از راه می رسد، آماده رزم می شود به فرمانده مراجعه می کند و می گوید من شغلم تیربارچی است و فرمانده گروه آن تیربارچی فعلی و دو کمکی او را کمکی شهید فرهادی قرار می دهد و شهید فرهادی تیربارچی گروهان برای ستیز با دشمن رو به رو از راه با دلی پر از خون رسیده است اما این همه ناراحتی در روحیه سلحشور او هیچگونه تاثیری نگذاشته است بلکه او را راست قامت تر و فولادین تر ساخته است زیرا می داند خیلی از حرکتهای مرموز پشت جبهه برای طولانی تر کردن جنگ و یا خدای ناکرده صلح تحمیلی است و اگر شیطان بزرگ از پای درآید شیطان های کوچک خود به خود نابودند زیرا می داند که شهید مظلوم بهشتی فرمود صاحبان این انقلاب علاوه بر خون دادن باید خون دل هم بخورند تا این انقلاب به ثمر برسد و بدین جهت دستها را گرماگرم بر گرمی ما شد ولوله تیربار و با قدمهای سنگین و آهنین آرامش شب تار را به هم می زند و به سوی دشمن زبون در آن سوی میهن اسلامی عملیات تدافعی. . . . . . . را برای خفه کردن دشمن مبنی بر تبلیغات سوء قدم بر می دارد و آن شب موعود هنگامی که برخط دشمن می رسد و سلاح به سوی دشمن نشانه می رود تا مدتها همسنگران شهید رضا علی مشاهده می کنند که تیم تیربارچی به فرماندهی شهید فرهادی در سنگر بعثیون فرارکرده اند آشیانه گزیده اند و در آنجا قلب آنان را نشانه گرفته و با تمام وجود به گرمای شنهای جنوب وگرمی باروت وگرمی یاران در اطراف و گرمی احساس لحظات وصال و عشق به معشوق باعث می شد انگشت پینه بسته این کارگر و کشاورز از ماشه دور نشود حتی نزدیک سحر هم همسنگران با کمی فاصله از این عزیزان می بینندکه حتی تیم شهیدان علاوه بر زدن تیر تیربار بر قلب بعثیون از آرپی چی های مانده از دشمن بر علیه خودشان استفاده می کننداما او و یاوران تا آخرین لحظات و آخرین رمق بدون هیچ نگاهی به پشت سر مقاومت کردند و دهان باز شهید مورد فریاد هیهات من الذله در آخرین لحظات است اما اگرچه از بین ما رفت و پیکر مطهر او حدود دو ماه بعد بر روی شنهای داغ جنوب ماند و این نیز سند دیگر بر مظلومیت او و رسوا کننده ای در این جهان و انتقام گیرنده ای در واپسین روز.
شهید رضاعلی گرچه از بین ما رفت اما دلش به دنبال سرنوشت این شهر و اصلاح پاک شدن ادارات این شهر از افراد فاسد و ناصالح بوده و گواه این گفته وصیت نامه شهید می باشد و نامه ها و دادنامه های شهید، حتی بعضی در جیب شهید مانده است و به روغن آغشته گردیده بود و شهید وصیت کرده اگر شهید شدم همه آنها جزو وصیت نامه و زندگینامه است.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان
از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام
بسیار عالی