بسم رب الشهداء و الصدیقین

 زندگینامه شهید بزرگوار شعبان خداشناس

شهید شعبان خداشناس / حسین / 1341/ روستای کورکی / 4/4/1367 / بسیج/ مجنون / گلزار شهدای سعدی شیراز

شهید شعبان خداشناس در سال 1341 در روستای کورکی کربال از استان فارس در خانواده ای کشاورز متولد و در دامان پدر و مادری مومن رشد و تربیت یافته بود. در سن 6 سالگی وارد دبستان شد. پس از اتمام دوران ابتدایی وارد مقطع راهنمایی و این دوره را هم با موفقیت به پایان رساند. برای تحصیل در دوره دبیرستان به علت اینکه در روستا دبیرستانی وجود نداشت، مجبور شد برای ادامه تحصیل به دبیرستانی در داریون که بیست کیلومتر با زادگاهش فاصله داشت ثبت نام نماید. سالهای اول و دوم دبیرستان را با نمرات بالا پشت سر نهاد. در کنار تحصیل به پدرش در کار کشاورزی هم کمک می کرد. در سن شانزده سالگی پدر گرامی اش را از دست داد. بعد از چندی با فروش زمین کشاورزی پدر، به شیراز مهاجرت و در شهرک سعدی ساکن شد. جهت تامین معاش خود و خانواده به حرفه شریف بنایی مشغول گردید. سال سوم دبیرستان را بصورت متفرقه به انجام رساند. آنگاه با توجه به مشمولیت عازم خدمت نظام وظیفه گردید. او در طول خدمت سربازی، در اکثر مناطقی که نیروهای اسلام درگیر جنگ با کفر صدامی بودند، حضوری فعال داشت. در مناطق شرهانی، زبیدات، پاسگاه زید، شلمچه، جفیر، طلائیه و جزایر مجنون به عنوان بیسیمچی تلاش مستمر داشت. پس از انجام خدمت سربازی و بازگشت به نزد خانواده، با توجه به اینکه به مدت دو سال دوشادوش  رزمندگان پر توان اسلام قرار داشت و جهت پیروزی بر دشمن، آنان را یاری می داد، انس و علاقه ای وافر به شرکت در این دفاع مقدس پیدا نمود، لذا در تاریخ 4/3/66 با مراجعه به بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شیراز و پوشیدن لباس فاخر بسیجی، برای مدت 6 ماه عازم جبهه های نور علیه ظلمت شد. ایشان در منطقه عملیاتی غرب یعنی کردستان و سردشت، در سمت تیربارچی به مصاف با مزدوران بعثی شتافت. در منطقه سردشت به وسیله اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پای چپ دچار مجروحیت گردید. پس از چندی سلامت خود را باز می یابد و مجدداً برای مدت سه ماه راهی مناطق عملیاتی می شود. اینبار جزیره مجنون محل خدمت وی می شود. در این منطقه با به دوش کشیدن آرپی جی به شکار تانکهای بعثیون می شتابد. روحیه شاد و مبارزه جوی او  در میان دیگر دلاوران زبانزد بود. شرکت وی در عملیاتهایی همچون والفجر 2، 3، 6 و عملیات خیبر او را همچون فولادی آبدیده و جنگجویی بیباک ساخته بود.  

از خصوصیات بارز وی اخلاق پسندیده را می توان بیان نمود. با ستمکاران سر سازش نداشت و تابع ولایت بود. نسبت به وحدت یکایک امت در مقابل دشمن حساسیت خاص داشت. فردی پر تحرک و پر جنب و جوش بود. اوقات فراغت را به مطالعه می پرداخت. ایشان در دهم فروردین ماه 67 مبادرت به ازدواج نمود و طبق سنن اسلامی به تشکیل خانواده پرداخت. تمامی شور و شوق او یاری رساندن به رزمندگان اسلام بود. فکر و ذکرش مدام در جبهه ها سیر می کرد. به همین خاطر پس از ازدواج مجدداً رو به سوی جبهه آورد و در آخرین دیداری که با خانواده داشت، ضمن آرزوی شهادت از آنان تقاضا نمود، در صورتی که توفیق شهادت برایش فراهم شد، در فراقش گریه و زاری نکنند و تنها برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنند. با این اعتقاد عازم خطه جنوب گردید و بالاخره در تاریخ 4/4/67 در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در حالی که با دشمن بعثی به رویارویی پرداخته بود به گونه ای ناجوانمردانه بر اثر بمباران شیمیایی دشمن جان خویش را در طبق اخلاص گذاشت و جان به جان آفرین تقدیم و شهادت را با آغوش باز پذیرا گشت. پیکر پاک و مطهر این شهید عزیز پس از انتقال به شیراز، طی مراسمی با شکوه و تشریفات رسمی تشییع و در گلزار شهدای شهرک سعدی به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد

وصیتنامه شهید شعبان خداشناس

شکر و سپاس خدای بی همتا را که مرا به راه راست و صدق هدایت نمود. شکر خدای را که این بنده گنهکار را نجات داد و مرا پاک خواست. شکر خدای را که مرا به عنوان جیش و سرباز خودش قرار داد تا در این راه جانم را فدا نمایم. درود بر امام زمان حضرت حجت ابن الحسن العسکری ارواحناء له لفدا و درود بر نائب بر حقش امام خمینی (ره)

برادران، آشنایان، اقوام و غیره همه بدانیدکه من بنا به دستور حضرت امام خمینی (ره) قدم در راه نهاده ام و حاضرم جانم را در این راه نثار کنم تا رهبر عزیزم تنها نماند. از تمام جوانان غیور و رشید می خواهم که به جبهه بیایند تا امام عزیز تنها نماند و درخت نونهال انقلاب خشک نشود.  

سلام خدمت برادر عزیزم عرض می کنم و از او حلالیت می طلبم. از برادرم خواهش می کنم که مرا ببخشد.  

از مادر عزیزم می خواهم که مرا ببخشد و مرا حلال کند. مادر جان از تو خواهش می کنم برای من گریه نکن و اگر خواستید گریه کنید برای مظلومیت آقا امام حسین (ع) گریه کنید.  

از خواهران عزیزم می خواهم که برای من گریه نکنند. برای آوارگی زینب (س) گریه کنند.  

در آخر از تمام دوستان، اقوام و خویشان درخواست و خواهش حلالیت دارم.  

وصیت نامه شهید شعبان خداشناس فرزند حسین


بسم الله الرحمن الرحیم

. . . . . در صورتی که انشاءالله و به امید خدا شهید شدم در کورکی کربال نزدیک قبر سید ابوالفضل حسینی مرا خاک کنید از برادرم و همچنین از مادرم خواهش می کنم که هر شب دوشنبه به حرم سید علاء الدین حسین بروند و برای من دعا کنند اجرتان با خدا. والسلام

 

جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان

رجوع به سایت فضائل الشهدا

ارسال پیام برای مدیر سایت

از این شهید بزرگوار اطلاعات و عکس بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

با تقدیر و تشکر از وبلاگ

بسیج هنرمندان طاووسیه سعدی شیراز