امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام... خوش آمدید....
زندگینامه نویسی صلواتی و سریع و عالی برای شهدای کشور ، افتخار ما در دنیا و آخرت است، اکثریت مطالبی که در این وبلاگ آمده محصول مصاحبه تلفنی یا حضوری با خانواده های معظم شهدا و ایثارگران است که نوشته شده و قبل از درج در سایت، به رؤیت و تأیید خودشان رسیده است. شما خانواده محترم شهید نیز اگر خواستار نوشتن زندگینامه برای شهید بزرگوارتان هستید بر ما منت گذارید و با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ (صادقی) تماس بگیرید تا در اسرع وقت با افتخار فرمانبری کنیم. ما وابسته به هیچ شخص و سازمانی نیستیم فقط به عشق شهدا و سید و‌ سالارشان حضرت اباعبدالله الحسین، رایگان و عاشقانه و با تمام وجود کار میکنیم و هیچ پاداش و مقامی نمیخواهیم جز شهادت و وصال شهدا....
نثار ارواح مطهر و منور تمام انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و اموات منسوب به صلوات فرستندگان، فاتحه مع الصلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
در ضمن، انتشار مطالب این سایت آزاد است و حتی بدون ذکر منبع پاداش الهی دارد. پس یاعلی...
-----------------------------------------------
برای دریافت صلواتی کتاب امام زادگان عشق و آثار انتشارات هدهد به سایت هدهد مراجعه فرمائید: www.hodhodiran. ir
-----------------------------------------------
ارادت

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷۳ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

شهید عزیز و فداکار

نام و نام خانوادگی: محمد رضا دهقانپور

تاریخ تولد :

تاریخ شهادت :

عملیات : در حین مأموریت

تحصیلات : سیکل                                                                                      

شهید محمد رضا دهقانپور از رزمندگان غیور ارتش جمهوری اسلامی بود که از آغاز جنگ تحمیلی همراه با تیپ ۳۷ زرهی شیراز در جبهه های نبرد مشغول انجام وظیفه گردید. جنگ و بُعد معنوی آن و حضور رزمندگان در کنار یکدیگر برادران بسیجی و سپاه و ارتشی را به یک نیروی واحد تبدیل کرده بود و شهید محمد رضا به خاطر مأموریتهایی که داشت با عزیزان بسیجی و سپاهی ارتباط بر قرار می کرد و وقتی از او می پرسیدی که چه چیزی شما را به حضور در کنار بسیجیان خوشحال می کند از اخلاص و جوانمردی و شجاعت آنها یاد می کرد و روحیه ایثارگری و الهی آنها را می ستود .

او به فراگیری قرآن و خواندن نماز عشق می ورزید. همیشه سعی داشت با خوشرویی و خنده، دیگران را شاد کند، هر مأموریتی که می پذیرفت تلاش میکرد آن را به نحو احسن انجام دهد با همشهریان و

٥٥

دوستان بسیار مهربان بود و برای حل مشکل آنها هرچه را در توان داشت

تقدیم می کرد . به ورزش علاقه نشان می داد و مخصوصاً فوتبال را خوب

بازی می کرد. شهید دهقانپور همواره سعی می کرد تا بتواند در هر فرصتی دین خود را به انقلاب اسلامی و شهدای گرانقدر ادا کند.

این شهید بزرگوار در مأموریتی که به عهده داشت دچار سانحه گردید و به لقاء الله پیوست.

همرزمان او خوبیها و برخوردهای سراپا شاد او را فراموش نمی کنند و همیشه از زرنگی و مردانگی و جدیت او در کار به نیکی یاد کنند. فرماندهان نظامی اش در خاطرات خود از شجاعت شهید دهقانپور خود بسیار می گویند که چگونه در اوایل جنگ تحمیلی که دشمن بعثی به کشورمان حمله کرده بود رشادتها از خود نشان داده است. با اینکه سالها در ارتش خدمت می کرد در طول جنگ حاضر نشد در شهر بماند و دوست داشت در کنار رزمندگان ازدین و وطن اسلامی دفاع کند و در این مسیر و با هدفی الهی شهید شد.

+++++++
نیاز به عکس و اطلاعات بیشتری از این شهید بزرگوار داریم. لطفاً تماس بگیرید ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ صادقی
نثار ارواح مطهر شهدا صلوات. هدهد

۰ نظر ۱۱ دی ۰۲ ، ۲۱:۱۷
هیئت خادم الشهدا

هید عزیز و فداکار

نام و نام خانوادگی : پرویز رشیدی

تاریخ تولد : ۱۳۴۳

تاریخ شهادت : ۱۳۶۴

عملیات : درگیری با ضد انقلاب و منافقین در مریوان

تحصیلات : سیکل

شهید عزیز پرویز رشیدی مانند دیگر همرزمان شهیدش در اوج جوانی، با روحی ملکوتی و عشق به خدا به لقاء ا... پیوست. او که در یک خانواده مذهبی و با امکانات مادی ناچیز دیده به جهان گشوده بود، در سن پنج سالگی پدر را از دست داد. این در حالی بود که سایه پدر می توانست مشکلات روحی و عاطفی خانواده را التیام بخشد اما مشیت الهی چنین شد که همراه با بقیه برادران و خواهران با تلاش و امید به خدا در مقابل مشکلات بایستد و تلاش کنند. مادر عزیز و بزرگوارش با همتی بلند در تربیت و بزرگ کردن بچه ها از هیچ کوششی دریغ نکرد. شهید پرویز در کنار برادر بزرگ خود ضمن درس خواندن، کار مضاعف میکردند تا بتوانند ۵ خواهر بزرگتر خود و مادر عزیزشان را خوشحال کنند و در غم و هجران پدر نگران نباشند.

شهید رشیدی بعد از گذراندن سختیهای زیاد در سن ۱۸ سالگی به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از پانزده ماه خدمت در راه خدا و مملکت و دفاع از شرف میهن و امّت اسلامی به درجه رفیع شهادت نایل شد.

شهید پرویز، بسیار مهربان و در حق خانواده و خواهران خود مهربان و متواضع بود. به نماز و حجاب اهمیت فراوان می داد و اعضای خانواده را به این دو نیکی امر میکرد. همیشه خدا را شکر گذار بود و به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر آن عشق می ورزید. او در تمامی نامه های ارسالی از منطقه کردستان به خانواده محترمش دو مورد را تأکید داشت : ۱- امام را دعا کنید

۲از انقلاب پاسداری کنید که ما هرچه داریم از این انقلاب اسلامی است.

خواهر کوچک شهید عزیز پرویز می گوید: وقتی می خواست به کردستان برود به ما چند سفارش کرد. برادر عزیزم گفت : به مادر احترام زیادی بگذارید، حجابتان را رعایت کنید و .... امروز افتخار می کنم که با رعایت سفارش او در زندگی موفق بوده ایم. احساس می کنیم که روح مطهر او از ما راضی است و خداوند بزرگ هم از او راضی باشد. انشاء الله تا توان داریم و تا پایان عمر راه مقدس او را ادامه خواهیم داد. روح عزیز شهید شاد، راه بزرگ و مقدسشان پر رهرو باد

+++++

نیاز به عکس و اطلاعات بیشتری از این شهید بزرگوار داریم. لطفاً تماس بگیرید ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ صادقی
نثار ارواح مطهر شهدا صلوات. هدهد

۰ نظر ۱۱ دی ۰۲ ، ۲۱:۱۶
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

شهیدعلی کوهی نژاد

فرزند شعبانعلی

ولادت : ۱۳3۴/۷/۱۲

شهادت :  18/10/1357

قـطعـه ۲۱ - ردیـف ۷ - شـماره ۳۶

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید علی کوهی نژاد در سال 1334 در خانواده ای متدین در شهر ری دیده به جهان گشود . پدرش راننده شرکت سیمان تهران بود . شهید کوهی نژاد چهار برادر و یک خواهر داشتند .

ایشان فعالیت انقلابی و ضد رژیم شاه را از سال اول دبیرستان آغاز کرد و صحبتهایش را تنها با خواهرش درمیان می گذاشت . روزها اعلامیه ها را در داخل جورابش پنهان می کرد و شب هنگام آنها را توزیع می کرد و بارها مورد تعقیب نیروهای گشتی قرار گرفت .

شهید کوهی نژاد علاقه زیادی به ورزش والیبال داشته و فعالیتش را بصورت تیم رسمی ادامه داد تا جائیکه در یک مسابقه موفق به دریافت یک کاپ و هدیه ای معادل پانصد تومان شد . ایشان در سال 1356 در هنرستان شهید گلشنی حاضر موفق به اخذ دیپلم صنایع فلزی شدند و بعد از آن در کنکور سراسری شرکت کرده و در دانشگاه ملی شیراز در همان رشته موفق شدند اما چون به شروع انقلاب و انقلاب فرهنگی برخوردکرد در نتیجه دانشگاهها به تعطیلی کشیده شد .

شهید کوهی نژاد همچنان بر علیه رژیم شاه فعالیت می کردند و سرانجام در خیابان حرم زمانیکه از بازار بیرون می آمدند مامورها او را تعقیب می کنند و ایشان وارد کوچه مزداویج می شوند و به یک ساختمان نیمه کاره رفته و بالای پشت بام می روند و ازآنجا به کسانی که مورد هجوم ماموران قرار گرفته اند فریاد می زنند که بالای پشت بام آن ساختمان نیمه کاره بروند و ناگهان ماموران متوجه می شوند و از پائین او را مورد هدف قرار می دهند و به او شلیک می کنند بطوریکه تیر از قسمت سینه رد شده و ایشان به فیض شهادت نائل می گردند و به بیمارستان فیروزآبادی منتقل می شوند و در هجدهم دی ماه 1357 سرانجام با حضور گسترده مردم پیکر شهید در قطعه بیست و یک به خاک سپرده شد.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

دستخط های به یادگار مانده «شهید علی کوهی نژاد»

اکنون سخن من با شما دوستان دانش آموز و دانشجویان عزیز است، تمام چشم امید ملت فقیر به شما فرزندان لایق دوخته شده است. که رجال و مردان آتیه کشور خواهید بود...

شهید علی کوهی نژاد؛ در سال 1356 در هنرستان شهید گلشنی حاضر موفق به اخذ دیپلم صنایع فلزی شدند و بعد از آن در کنکور سراسری شرکت کرده و در دانشگاه ملی شیراز در همان رشته موفق شدند اما چون به شروع انقلاب و انقلاب فرهنگی برخوردکرد در نتیجه دانشگاهها به تعطیلی کشیده شد .

۰ نظر ۱۱ دی ۰۲ ، ۰۰:۴۴
هیئت خادم الشهدا

 شهید عزیز و فداکار

نام و نام خانوادگی : بهمن روستا پور

تاریخ تولد: ۱۳۴۵

تاریخ شهادت : ۱۳۶۱

عملیات : محرم

تحصیلات: سوم راهنمایی

شهید بهمن روستا پور با اینکه زمان شهادت ۱۶ سال بیشتر نداشت اما در

شجاعت و بی باکی مثال زدنی بود. از خصوصیات بارز او خوش خلقی و

مهربانی، بسیار خداترس و اهل نماز اول وقت بود. علاقه ی زیادی به حضرت امام (ره) داشت، در کوچکی والدینش او را به نام «ابودجانه» صدا می زدند . چرا که خصوصیاتی همچون ابودجانه سردار رشید اسلام در زمان حضرت محمد(ص) داشت که در جنگ احد از دلاور مردان اسلام بود و بیش از ۸۰ ضربه شمشیر را متحمل و آنگاه شهید شد به طوری که بدنش قابل شناسائی نبود و بعد خواهرش او را با علامتی که در گوشش داشت شناسائی کرد. شهید بهمن در عملیات محرم در بالای تپه ۱۷۵ منطقه ی شرهانی دو پای خود را از دست داد و هم بر اثر ترکشی که به شکمش خورده بود بدن مبارکش متلاشی شد و از علامتی که در گوشش داشت او را شناسایی کردند و یاد آور خاطره ابودجانه شد و بی سبب نبود که او را در کوچکی ابودجانه صدا میزدند.

شهید بهمن عزیز بسیار با هوش بود و تا زمان شهادت تحصیلات دوره راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت. سن کم او باعث نشد از انجام مسئولیت و دفاع از اسلام در برابر دشمن کوتاهی کند لذا به خیل رزمندگان اسلام پیوست و با تمام وجود جنگید. او رهگشای برادر عزیزش شهید شاهین روستا پور شد تا او نیز به جمع شهدا بپیوند و خانوده محترم روستا پور باعث افتخار و سربلندی کشور اسلامی شوندو دو شهید عزیز و گرانقدر را تقدیم اسلام کنند. آنها شهید شدند تا عزّت و سعادت ما باقی بماند و انشاء الله ادامه دهندگان ره آن عزیزان باشیم.

===============

به نام خداوند جان آفرین

حکیم سخن در زبان آفرین

 

شهید عزیز و فداکار

نام و نام خانوادگی : شاهین روستاپور

تاریخ تولد: ۱۳۴۷

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵

عملیات کربلای ۵

تحصیلات : سیکل

شهید عزیز شاهین روستاپور وقتی برادر رشیدش شهید بهمن روستاپور به شهادت رسید ۱۴ سال بیشتر نداشت، او مصمم بود که راه آن شهید بزرگوار را ادامه بدهد، بسیار مؤمن و در انجام دادن کار پر تلاش بود. علاقه ی فراوان به نماز و روزه و حضور در مسجد از صفات وجود شهیدش به حساب می آمد. با اقوام و دوستان مهربانی می کرد و به پدر و مادر

خود بسیار احترام میگذاشت، علاقه فراوانی به حضرت امام (ره) داشت و از اعضای فعّال بسیج بود

در عملیات کربلای ۴ تا نزدیک بصره پیش رفت و همرزمان او رشادت این نوجوان عزیز را از یاد نمی برند. وقتی در آبادان مجروح شد و ترکشی به سرش اصابت کرد او را به بیمارستان مشهد اعزام کرده بودند مسئولان بیمارستان هرچه از او می خواهند که خبر سلامتی خود را به خانواده اطلاع ،دهد شهید بزرگوار شاهین می گوید وضعیت اقتصادی پدرم خوب نیست و از طرفی نمی خواهم آنها را ناراحت کنم انشاء الله وقتی بهتر شدم خودم به شیراز می روم و خانواده ام را ملاقات می کنم.

شهید شاهین آنقدر بزرگوار بود که در اوج ناراحتی و درد حاضر نشد پدر و مادر و خانواده اش برای عیادت او به زحمت بیفتند، پس از بهبودی نسبی به شیراز برگشت او به منزل می رود مادر و اعضای خانواده به شدت متأثر می شوند و گریه میکنند چرا که متوجه می شوند، ترکش صدامیان کافر به سر او خورده طوریکه گوش او را از بین برده و برای مداوای مجدد باید به بیمارستان برود.

عشق به خدا و پاسداری از دین و عزّت و مملکت و ناموس، لحظه ای او را آرام نمی گذاشت و باعث شد پس از بهبودی نسبی دوباره به جبهه بر گردد.

شهید روستا پور بعد از رشادت فراوان در کربلای پنج به لقاء الله رسید و در جوار برادر شهیدش در محضر خدا حضور یافت و افتخاری دیگر برای خانواده و ملت اسلامی گردید .

فراموش نکنیم برای تصوّر بزرگی کار آنها، صبر و استقامت پدر و مادر، سن نوجوانی و عشق آنها را برای یک لحظه باز از ذهن خود بگذرانیم و قدر و منزلت آنها را بدانیم و از خدای بزرگ بخواهیم که توفیق عنایت کند تا راهشان را ادامه دهیم.

+++++

نیاز به عکس و اطلاعات بیشتری از این شهید بزرگوار داریم. لطفاً تماس بگیرید ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ صادقی
نثار ارواح مطهر شهدا صلوات

۰ نظر ۱۱ دی ۰۲ ، ۰۰:۰۲
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

شهید مهدی بیرامی
نام پدر: اسد
ولادت : 29-11-1343 تهران
شهادت : 23-1-1362 شرهانی
آرامگاه : تهران - بهشت زهرا - قطعه:28 ردیف:108 شماره مزار:17

به نقل از سایت نوید شاهد : شهید مهدی بیرامی بیست و نهم بهمن 1343در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش اسد، در بیمارستان کار می کرد و مادرش شهربانو نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم فروردین 1362، با سمت آر پی جی زن در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر شهید شد. مزار وی در بهشت زهرای تهران واقع است.

۱ نظر ۱۰ دی ۰۲ ، ۱۱:۳۶
هیئت خادم الشهدا

 ابراهیم پروانه وار در بیستم خرداد ماه سال 1345 در محله پیره سوند شهرستان سنقر بدنیا آمد. از همان دوران کودکی آثار ایمان در وی هویدا بود.
با وجودی که به سن تکلیف نرسیده بود نمازش را اول وقت به جای می آورد و در ماه مبارک رمضان روزه می گرفت، همیشه به مسجد محله می رفت و در مراسمات شرکت می کرد. خصلت های خوب شهید باعث شده بود که دوستانش نیز تحت تاثیر اخلاق وی به مسجد بروند.
شهید پروانه وار محصل بود اما همواره در تظاهرات‌هایی که بر علیه رژیم ستم شاهی برگزار می شد، حضور داشت. خانواده اش بخاطر اینکه سن و سالش کم بود او را منع می کردند اما او دست از این کار نمی کشید.
سرانجام شهید ابراهیم پروانه وار در هفتم دی ماه سال 1357 در یک تظاهرات خیابانی و در حال شعار دادن علیه حکومت پهلوی، بر اثر اصابت گلوله به ناحیه دهانش به فیض شهادت نائل گشت.
شهد امیر پاکبر نیز دیگر دانش آموزی بود که فعالیت های زیادی در دوران مبارزات انقلابی داشت.
او در سال 1342 در شهرستان سنقر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان احمدیه گذراند و در مدرسه راهنمایی امام حسین(ع) مشغول تحصیل شد.
شهید پاکبر مومن، باهوش و با ادب بود و از همان کودکی به همراه پدرش به مسجد محله می رفت و نماز می خواند. همیشه در تظاهرات‌ها شرکتی فعال داشت و با دیگر دوستانش بر ضد رژیم بر روی دیوار شعارنویسی می کردند.
شهید پاکبر در هشتم دی ماه سال 57 در تظاهرات مورد اصابت گلوله دژخیمان قرار گرفت و به شهادت رسید.
فرزاد عطایی پسر خاله شهید پروانه وار و دوست شهید پاکبر می گوید: من و شهیدان پروانه وار و پاکبر سال 54 در دبستان همکلاس بودیم. در حوادث دی ماه سال 57 در سنقر این دو شهید بزرگوار به فاصله یک روز به شهادت رسیدند و در مزار شهدا سنقر در کنار هم به خاک سپرده شدند.
عطایی می گوید: من هر وقت سر مزار شان می روم حسرت می خورم که ای کاش من هم در کنارشان بودم.
وی گفت: در شهرستان سنقر به نام هر یک از این دو شهید مدارسی نامگذاری شده است. روحشان شاد و یادشان گرامی

به نقل از  شبکه اطلاع رسانی راه دانا، با سپاس

۰ نظر ۰۹ دی ۰۲ ، ۱۱:۱۶
هیئت خادم الشهدا

شهید عزیز و فداکار

نام و نام خانوادگی : منصور زارعی

تاریخ تولد ۱۳۴۴

تاریخ شهادت : ۱۳۶۴

ترور ناجوانمردانه توسط منافقین در دادسرای انقلاب اسلامی مرودشت

تحصیلات : دوم دبیرستان

شهید عزیز منصور زارعی در سال ۱۳۴۴ به دنیا آمد، دوران کودکی را در سختی و زندگی عشایری گذراند و در سال ۱۳۵۰ دوران ابتدایی را در سیوند به پایان برد و ضمن کار موفق شد دوره راهنمایی را نیز با موفقیت پشت سر بگذارد. از زمانی که خود را شناخت اهل نماز و مسجد و از حامیان انقلاب اسلامی بود. برای ادامه تحصیل به مرودشت رفت و دوران دبیرستان را در مدرسه دکتر شریعتی ادامه داد. شهید منصور زارعی سال ۱۳۶۳ به خدمت مقدس سربازی رفت و سال ۱۳۶۴ در حالیکه ۲۰ سال از سن او گذشته بود در دادسرای انقلاب اسلامی مرودشت به شهادت رسید . مردم غیور و همیشه در صحنه پیکر مطهر او را تا گلزار شهدای سیوند تشییع کردند و پیکر مطهرش در جوار دیگر شهدای گرانقدر آرام گرفت.

دوستان و همرزمان و هم کلاسی های شهید بزرگوار منصور خاطرات خوب با او بودن را فراموش نمی کنند . خوش اخلاقی و رعایت ادب و احترام به دیگران، تواضع نسبت به پدر و مادر و خانواده، علاقه ی به تحصیل و انجام کار سخت و دشوار از خصوصیات بارز این شهید عزیز بود. مسجد را سنگر ایمان و مدرسه را مرکز علم آموزی دانست . توصیه جدی او به خانواده و دوستان حضور در مسجد ، خواندن نماز جماعت، احترام به دیگران ، دستگیری از فقرا و مستمندان بود .

دانش آموزان خوبی ها و فروتنی و بزرگواری او را در دوران تحصیلی فراموش نمی کنند.

شهید منصور زارعی تربیت یافته انقلاب اسلامی و گوش به فرمان رهبر کبیر انقلاب بود و از هیچ کوشش در راه پیروزی انقلاب اسلامی دریغ نورزید.

تلاش و زحمات او در طول مدتی که در کردستان بود بر همرزمان و نزدیکان پوشیده نیست.

در حقیقت ، مرگ این عزیزان اگر به شهادت ختم نمی شد باید افسوس می خورد، اما امروزه مردم ما به این شهدای گرانقدر افتخار می کنند که شایسته شهادت بودند و مرام و اخلاق و عقاید آنها بوی خدایی داشت و همنشینی با بهشیتان را فریاد می کردند . امروزه نام روستای کوچک منصور آباد بر گرفته از نام پر افتخار این شهید سعید است.



نثار ارواح مطهر شهدا صلوات. هدهد

۰ نظر ۰۸ دی ۰۲ ، ۲۱:۴۵
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

محمدهادی گل تاجی
نام پدر: جواد
تاریخ تولد: 6-1-1344 شمسی
محل تولد: فارس - شیراز - شیراز
تاریخ شهادت : 7-4-1391 تفحص شهدا – جنوب

با سلام و عرض ادب ...... با توجه به اینکه انتشارات هدهد برنامه صلواتی زندگینامه نویسی برای شهدای گرانقدر چندین شهرستان و شهدای گرانقدر شهر سیوند را در دست اقدام دارد از تمام خانواده های معظم شهدا و همرزمان و اقوام شهدای گرانقدر سیوند تقاضا می شود هر گونه اطلاعاتی از هر کدام از شهدای عزیز منطقه ولایتمدار سیوند مخصوصاً سردار شهید محمد هادی گلتاجی، از شهدای گرانقدر تفحص، دارند با تلفن 09176112253 صادقی، تماس بگیرند تا با توجه به سؤالات مصاحبه اقدامات لازم و هماهنگی برای مصاحبه با آنها به عمل آید. به یاری خداوند به زودی تدوین زندگینامه شهدای بزرگوار سیوند با کمک فرهیختگان سیوند شروع خواهیم کرد....انشاءالله تعالی

۰ نظر ۰۸ دی ۰۲ ، ۲۱:۴۵
هیئت خادم الشهدا

شهید عزیز و فداکار

نام و نام خانوادگی : رحمت الله زارع

تاریخ تولد : ۱۳۴۳

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵

عملیات : کربلای ۴

تحصیلات : دیپلم

شهید رحمت الله زارع از رزمندگان سلحشور اسلام و عاشق دین و بنده خدا و وجودش در حقیقت رحمت خدا بود . در قسمتی از وصیتنامه اش می نویسد : خدایا از رحمت تو نا امید نیستم و از تو می خواهم که با فضلت با من رفتار کنی نه اینکه با عدلت ، معبودا اکنون که پشت به دنیا کرده ام و او را سه طلاقه کرده ام از تو می خواهم که همانند حر ریاحی با من رفتار کنی و شهادت در راهت را نصیبم کنی....

حقیقت این کلمات نشأت گرفته از نهضت جاوید کربلاست. چگونه می شود جوانی بیست ساله به درجه ای از رشادت، علم، تقوی و اخلاص برسد که اینچنین متواضعانه به دنیا و دنیا داران پشت کند و در عشق رسیدن به معبود لحظه شماری کند ؟ همین کلام بس که شهید رحمت الله در حقیقت

رحمتی از سوی خدا برای پدر و مادر و همرزمان و همشهریان و دوستانش

٦٣

 بود. جدیت در کار و عشق به تحصیل و خضوع و خشوع او در مقابل پروردگار و خدمت به بندگان خدا از او الگویی ساخته بود که تا زمان شهادت ناشناخته باقی ماند. نماز اول وقت و شرکت در مجالس اهل بیت (ع) از ملکات رفتاری او بود. شهید زارع عاشق ابا عبدالله (ع) حامی دین و مستضعفین و دشمن منافقین و مهربان و با اخلاق نسبت به مردم و همرزمان بود .

او در وصیت نامه اش می نویسد : ما که در این دنیا هیچ چیز نداریم بگذار قبر هم نداشته باشیم....و شاید به همین دلیل بود که پس از ۱۱ سال جسد مبارکش پیدا شد و بعد از هجران فراوان پیکر مطهرش تشییع شد و در جوار شهدا قرار گرفت. شهید عزیز با همۀ مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کرد، از کار کردن خسته نمی شد. او از درس خواندن فاصله نگرفت و تمام سختی را پذیرفت تا جایی که در رشته دبیری دانشگاه پذیرفته شد اما رفتن به جبهه را بر هر کاری دیگر ترجیح داد تا در سال ۶۵ به درجه رفیع شهادت نایل گردید .

او فقیران و نیازمندان را یاری می داد و همیشه در سلام کردن پیشی می گرفت و به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت، شهید

بزرگوار یار و غمخوار دردمندان بود و در وفای به عهد کوتاهی نمی کرد.

++++
نیاز به عکس و اطلاعات بیشتری از این شهید بزرگوار داریم. لطفاً تماس بگیرید ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ صادقی
نثار ارواح مطهر شهدا صلوات. هدهد

۰ نظر ۰۸ دی ۰۲ ، ۱۶:۵۶
هیئت خادم الشهدا

شهید عزیز و فداکار

نام و نام خانوادگی : علی اکبر سجادیان

تاریخ تولد ۱۳۴۶

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵

عملیات کربلای ۴

تحصیلات : سیکل

شهید علی اکبر سجادیان مانند سایر شهدا از دوران کودکی در خانواده ای متدین ، با تقوا، اهل نماز و مقید به انجام تکالیف الهی رشد کرد. بسیار مهربان، اهل درس و عبادت و علاقمند به کار بود. در کنار پدر زحمات فراوانی متحمل شد و نجاری را از پدر آموخت.

همراه با پیروزی انقلاب و سن کم و نوجوانی از حامیان انقلاب و همواره گوش به فرمان رهبر کبیر انقلاب بود.

با زحماتی که می کشید به خانواده یاری می رساند و به آنها احترام فروان می گذاشت.

 با این که برای رفتن به جبهه شرایط سنی را نداشت اما روح متعالی او نشستن در کناری آرام و دور از هیاهو را نمی پذیرفت و به هر شکل بود راهی جبهه های

حق علیه باطل شد. با صله رحم ادای تکلیف می کرد و هر کمکی از دستش بر می آمد نسبت به نیازمندان انجام می داد. نماز اول وقت ، تلاوت قرآن و رشادت و بی باکی او زبانزد همگان است.

نوع شهادت او یاد آورشهدای کربلاست که این سعادت نصیب هر کسی نمی شود. شهید عزیز در گوشه ای از وصیت نامه اش می نویسد: دنباله رو راه شهدا و همیشه در صحنه باشید، از گرانفروشان می خواهم دست از این عمل غیر انسانی بردارند چون عاقبت خوبی نخواهند داشت امیدوارم خداوند شما و من را ببخشد و جای همه ما را در کنار دیگر شهدا قرار دهد و ما را در آخرت پیش پیامبر اسلام و سرور شهیدان امام حسین (ع) سر بلند گرداند....

اگر با چشم دل به این روحیات و خصوصیت الهی و انسانی نظر کنیم ، باید به حال خود گریه کنیم و به مقام شهدا غبطه بخوریم. امید است که با یاد شهدا به خود آمده و از غفلتی که در آن غرقیم بیرون بیائیم که به زودی باید کوچ کرد و

چه قدر مسیر سخت و وحشتناک است و باید از خدا کمک طلبید....

++++++

نیاز به عکس و اطلاعات بیشتری از این شهید بزرگوار داریم. لطفاً تماس بگیرید ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ صادقی
نثار ارواح مطهر شهدا صلوات. هدهد

۰ نظر ۰۸ دی ۰۲ ، ۱۶:۵۶
هیئت خادم الشهدا

شهید سهراب زارع در 27 دی ماه 1335 در شیراز به دنیا آمدو در مرداد ماه 1361 به شهادت رسید.

نوید شاهد فارس: شهید سهراب زارع در 27 دی ماه 1335 در شیراز در محله باجگاه در خانواده ای مذهبی و متوسط چشم به جهان گشود . تحصیلات خود را تا هفتم گذراند. در سال 1359 به استخدام محیط زیست در آمد و عضو بسیج آنجا شد و سپس به جبهه جنگ رفت و سرانجام در 9 مرداد ماه 1361 به شهادت رسید. به نقل از سایت نوید شاهد فارس

۰ نظر ۰۷ دی ۰۲ ، ۰۴:۴۲
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

شهید على محمدى

فرزند : خداخواست

ولادت : 5 فروردین 1350باجگاه

شهادت : 17 مهر 1366 شلمچه

آرامگاه : گلزار مطهر شهدای باجگاه

 

شهید علی محمدی در تاریخ ۱۳۵۰/۱/۵ در روستای باجگاه و در خانواده ای مذهبی و مؤمن دیده به جهان گشود. از همان کودکی همراه با رشد جسمی نور تقوا در چهره اش نمایان بود.

در سال ۱۳۵۷ در اوایل انقلاب وارد دبستان شد و دوره دبستان را به خوبی پشت سرگذاشت.

تنها آنجا بود که روح سراسر عشق او آرام میگرفت.

در سال ۱۳۶۴ راهی جبهه های حق علیه باطل گردید و در منطقه شلمچه به مصاف با مزدوران بعثی پرداخت و هنگامی که به مرخصی می آمد آرام و قرار نداشت و بیشتر اوقات مرخصی را به صرف عیادت دوستان و بستگان و دیدار گلزار شهدا سپری میکرد و سریع به جبهه بر می گشت.

سرانجام در روز ۶۶/۷/۱۷ بر اثر اصابت مستقیم تیر به سرایشان به فیض رفیع شهادت نایل گشت، پیکر پاک و مطهر شهید گرانقدر علی محمدی در تاریخ ۶۶/۷/۳۰ بر دوش امت حزب الله روستای باجگاه تشییع و در گلزار شهدای روستا به خاک سپرده شد.

==============

وصیت نامه شهید علی محمدی

ای مادر و پدر عزیزم من این وصیت نامه را مینویسم که اگر خوبی و بدی از من دیده مرا بخشیده مادر پسرت را حلال بکن

ای مادر عزیزم که شما تا صبح سر گهواره من می نشستی و نمی گذاشتی که من گریه کنم نمی دانم که من چطوری از شما تشکر کنم. من میدانم که مرا حلال می کنید.

خواهرم چطوری از تو و برادرم قدردانی کنم من که نمی دانم چطوری از شما قدردانی کنم.

از اهالی روستای باجگاه حلالیت میخواهم.

خواهرم اگر من شهید شدم برای من هیچ ناراحت نباشید چون در راه خدا شهید شده ام.

والسلام – علی محمدی

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه 

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا

۰ نظر ۰۷ دی ۰۲ ، ۰۱:۰۰
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

دل آمد و بار عشق بر دوش گرفت

فریاد هجوم، رنگ خاموش گرفت

از بال فرشتگان دعا می بارید

وقتی که خدا تو را در آغوش گرفت

 

شهید سید ضیاء الدین حسینی

فرزند اسماعیل

ولادت : اول فروردین  1338 فراشبند

شهادت: ۱۳۶۰/۷/۵ آبادان

نام عملیات حصر آبادان

آرامگاه : گلزار مطهر شهدای باجگاه

 

شهید سید ضیاء الدین حسینی در سال ۱۳۳۸ در فراشبند چشم به جهان گشود و دوران کودکی خود را در آنجا گذراند.

این شهید از همان دوران کودکی بسیار مهربان و با اخلاق و بسیار با گذشت بود و از سن ۱۰ سالگی به خواندن قرآن و نماز روی آورد، همیشه بعد از اینکه از مدرسه می آمد اول نمازش را میخواند و بعد از خواندن قرآن به دیگر کارهای خود رسیدگی می کرد.

مادر شهید می گوید: روزی دیدم که پسرم کنار پدرش نشسته و با او وضو می گیرد، من به ضیاء گفتم پسرم تو که نمی توانی وضو بگیری و نماز بخوانی، در جواب گفت : به پدرم نگاه می کنم و یاد می گیرم.... در ضمن، هر وقت که برای خواندن نماز صبح بیدار می شدم می دیدم که مشغول خواندن نماز است.

او در کارهای خانه به مادر کمک می کرد و با اینکه پدرش در کنار ما نبود خود پسری فداکار و درس خوان بود. از همان ابتدا وجود این شهید برای خانواده همانند برگهای گل پاک و منزه بود.

در همین حال پدر برای کار دیگری از فراشبند به روستای باجگاه نقل مکان می کند سیدضیاء که برای خود جوانی شده بود و دوران راهنمایی را پشت سر گذاشته وارد دبیرستان می شود.

در آن زمان با وجود اینکه با جوانها سر و کار داشت اما در هر حال نماز و روزه و قرآن را ترک نکرد.

او در همه حال وقتی به مدرسه می رفت سر خود را پایین می انداخت و کاری به دیگر افراد نداشت...

در زمان انقلاب این شهید نیز فعالیت زیادی داشت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و اخذ دیپلم ایشان به خدمت سربازی رفت و دوره آموزشی را در کرمان گذراند و بعد از آن به پادگان زرهی منتقل شد. در همین دوران جنگ تحمیلی شروع شد و ایشان با دیگر همرزمانش به میل و اراده خود عازم جبهه نبرد شدند.....

ادامه دارد....

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه 

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا

۰ نظر ۰۷ دی ۰۲ ، ۰۰:۲۲
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

شهید ابراهیم اسفندیاری

فرزند نیاز

ولادت : 1342 باجگاه

شهادت : 21 دی ماه 1366 شیراز

آرامگاه : گلزار مطهر شهدای باجگاه

پاسدار شهید ابراهیم اسفندیاری بیات در سال ۱۳۴۳ در خانواده ای مذهبی در روستای باجگاه در نزدیکی شهر عشق و عرفان شیراز دیده به جهان گشود

روح بزرگ او آنچنانکه او خود در وصیت نامه اش میگوید با همت خانواده اش خصوصا تلاش و از خودگذشتگی مادرش آنچنان رشد میکند که او هر آن آرزوی پرواز از این دنیای خاکی به سوی ابدیت مطلق را میکند.

ایشان پس از طی دوره تحصیلات راهنمایی سهم بسزایی در فعالیتهای اجتماعی سیاسی داشت، در سال ۵۹ با همیاری و مساعدت برادر خود و سایر اهالی منطقه اقدام به تشکیل و راه اندازی پایگاه شهید عزت الله اسفندیاری کرد تا بتواند از این طریق انسجامی در بین جوانان حزب اللهی محل بوجود آورد تا از انقلاب اسلامی که حاصل خون هزاران شهید است دفاع کند. شهید ابراهیم اسفندیاری علاقه وصف ناپذیری نسبت به حضرت ولی عصر (عج) داشت و بواسطه این عشق و علاقه درونی در مراسمی که بعنوان جشن میلاد آن یگانه منجی بشریت برپا میگشت شرکت فعال میکرد، حضور همیشگی او در سایر مراسم مذهبی از جمله مراسم سوگواری حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) نشانه محبت وی به اهل بیت بود

زیرا او بدرستی میدانست که تنها راه نجات مستضعفین پس از تمسک نمودن به قرآن مجید پیروی از خاندان عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین است.

بخاطر علاقه فراوانی که به اسلام امام و انقلاب داشت ، در مدرسه خویش با شرکت در انجمن اسلامی و راه انداختن یک سری فعالیتهای اجتماعی سیاسی سعی نمود تا با تشکیل نیروهای حزب الهی و مؤمن به اسلام و انقلاب محیط مدرسه را به

مبارزه علیه استکبار مبدل سازد.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق صهیونیستی علیه ایران اسلامی به منظور یاری رزمندگان اسلام در سال 1360 هنگامی که هفده سال بیش نداشت به مناطق جنگی کردستان عزیمت نمود تا در این جهاد مقدس شرکت جوید.

در اواخر سال ۱۳۶۱ به منظور پاسدری از انقلاب خونبار اسلامی و حفظ حرمت خون شهدای این انقلاب لباس مقدس پاسداری را به تن نمود تا با ملحق شدن به صف پیکارگران راه حق و حقیقت لبیک گوی امام خویش باشد.

او تا هنگام شهادت دو بار دیگر در جبهه ها شرکت پیدا کرده بود، در عملیات غرور آفرین کربلای ۴ با حضور فعال خود مشکلات تعاون رزمندگان اسلام را جوابگو بود...

در عملیات پیروزمند و حماسه آفرین کربلای ۵ هنگامی که برای انتقال پیکر شهدای جاودانه عملیات کربلای ۴ به خطوط مقدم جبهه ها رفته بود از ناحیه دست چپ و پهلو مجروح گشت که همین مسئله موجب جانبازی از ناحیه دست گردید و به جمع شهدای زنده انقلاب پیوست، ایشان پس از یک بهبودی نسبی به منظور یاری رساندن به خانواده محترم رزمندگان و رفع مشکلات آنها در قسمت تعاون امور رزمندگان سپاه شیراز مشغول به خدمت شد.

او بواسطه علاقه قلبی خویش به مردم و رفع مشکلات آنها به خوبی می دانست که اگر بتواند خدمت هرچند ناچیزی در حق خانواده رزمندگان اسلام انجام دهد می تواند قلب آن رزمنده عزیز را راضی و مطمئن کرده تا بهتر بتواند با دشمنان این نظام الهی بجنگد و عاقبت به همین منظور به عنوان انصار المجاهدین در دهه مبارک فجر یعنی دوشنبه ۶۶/۱۰/۲۱ هنگامی که به منظور هماهنگی با یکی از ادارات شهر برای خرید زمین جهت خانواده رزمندگان بسیجی از محل کار خویش خارج شده بود در هنگام مراجعت حدود ساعت ۲ بعد از ظهر در سانحه ایی دلخراش به لقاء محبوب خویش شتافت.

از او هم اینک فرزند پسری باقی مانده است.

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه 

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا

====================

وصیتنامه شهید ابراهیم اسفندیاری فرزند نیاز

این شهید بزگوار در قسمتی از وصیت نامه خود خطاب به همسرش چنین می گوید: همسر عزیزم میخواهم از سفری برایت سخن بگویم که در پیش است که دیده ما و خاطرات آن اصلا از مقوله لفظ و کلام نیست که بتوان گفت یا نوشت بلکه هر یک از حالتی خواهد بود شگرف و عمیق و ملکوتی که با جسم مادی نتوان آن را دید بلکه باید خود در آن سیرو سلوک و حالت بود تا بتوان با دیده بصیرت دید و احساس کرد.

سخن از عشق است و عاشقی، عشق است و پرواز ملکوتی، پرواز از این خاکی،  پرواز از این بند قفس دست و پاگیر، پرواز از این وابستگیهای مادی و زمینی، پرواز بسوی تنها معشوق و تنها معبود، یگانه مقصود که اگر نبود اجل معین الهی حتی چشم برهم زدنی آرام نمی گرفتم. پر میکشیدم و ویران می گشتم.

و در قسمتی دیگر در مورد تربیت فرزند خردسالش چنین سفارش می کند: امیدوارم که در تربیت فرزندم هیچگونه کوتاهی نکنید، کوشش و تلاش کنید از اینکه بتوانید فرزند با عقیده درست و پاک تحویل جامعه بدهید تا اینکه در خدمت اسلام و مستضعفین باشد و آنچنانی که آرزو داشتم.

و خطاب به پدر و مادر خویش چنین می گوید:

پدر جان خلاصه شما دین خود را به اسلام ادا نمودید و با فرستادن فرزندان خود به جبهه ها امیدوارم که خداوند اجر عظیمی به شما عطا نماید شما باید افتخار کنید که فرزندانتان برای خدا قیام نمودند و ...

مادر جان تو برایم همواره مادری نمونه بودی آنچنان که همیشه آرزو می کردم تا توفیق یابم و شرح حالت را بعنوان زنی از زنان قهرمان بنویسم.

مادر جان تو مادری و تربیت فرزندانت را بعنوان عبادتی بزرگ و تکلیفی الهی می دانستی و در قبال آن خود را در برابر خدا سخت مسؤل می دیدی.

تو گویی با تمام وجودت باور داشتی که شغل مادری شغل انبیاست که اگر فرزندانت خوب به جامعه خدمت کنند آنقدر ارزش دارد که نمی توان آن را توصیف کرد و بقول امام عزیز به اندازه همه عالم ارزش دارد. مادر همیشه خود را شرمنده می دانم از  اینکه نتوانستم لااقل ذره ئی از زحمات و محبتهای شما را جبران نمایم اما قول می دهم که با دعای خیر شما و یاری خداوند همیشه در صراط مستقیم قدم بردارم و سیر بندگی خدا را بپیمایم. والسلام

۱ نظر ۰۶ دی ۰۲ ، ۲۳:۲۹
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

هنگامه صبح جلوه آغاز کند

با دست صبا پرده گل باز کند

از دامن گلگون فلق روح شهید

برخیزد و سوی عرش پرواز کند

 

شهید قدمعلی اسفندیاری

فرزند نیاز

ولادت : 8 فروردین 1338 باجگاه

شهادت : 2 فروردین 1367 حلبچه

عملیات والفجر 10

آرامگاه : گلزار مطهر شهدای باجگاه

 

شهید قدمعلی اسفندیاری

دومین شهید خانواده در سال ۱۳۳۸ در حومه شیراز متولد و در خانواده ای معتقد و متعهد به اسلام شروع به رشد نمود.

با فرا رسیدن ایام تحصیل وارد دبستان شد و دوره ابتدایی را با موفقیت طی و سپس تا دوم راهنمایی به ادامه آن پرداخت.

در پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در سال ۱۳۵۷ که در سن ۸ سالگی بسر میبرد فعالیت چندانی نتوانست داشته باشد.

بعد از انقلاب و به بار نشستن نهال انقلاب اسلامی وی کم کم با مسائل اسلام و انقلاب اسلامی آشنا گردید و بر اساس علاقه ای که به اسلام و میهن اسلامی پیدا کرده بود در صدد برآمد بگونه ای سهم خود را در جهت پیشبرد انقلاب ایفا نماید و بروز جنگ تحمیلی از سوی استکبار و عامل دست نشانده آن باعث گردید وی در تصمیم خود مصمم تر شود.

 در بدو شروع جنگ به عضویت گروه مقاومت مسجد صاحب الزمان پایگاه در آمد و فنون رزم را بخوبی فرا گرفت و این در حالی بود که فعالیتهای فرهنگی را هرگز از یاد نبرد.

با شرکت در مجالس دعا و عزاداری سرور آزادگان جهان حسین بن علی (ع) و همچنین میلاد با سعادت حجت بن الحسن العسکرى (عج) بر اندوخته های معنوی خود می افزود.

وی در برخوردهای اجتماعی، مسائل اخلاقی و شئونات اسلامی را به طور کامل رعایت میکرد. نمازهای یومیه را بصورت جماعت اقامه میکرد و فعالیتهای سیاسی را هم از چشم دور نمی داشت.

زمانی که ماهیت گروهکهای ملحد افشا گردید ضمن انزجار از آنها سعی در روشنگری نمود.

تا اینکه در سال ۶۲ تصمیم به حضور در صحنه های پیکار حق علیه باطل قرار گرفت و موقتاً تحصیل را رها کرد اولین بار در هشتم دی ماه همان سال عازم منطقه جنوب گردید و با متجاوزین بعثی به مبارزه پرداخت و بدنبال آن طی6 مرحله اعزام جمعاً بمدت ۲۵ ماه در جبهه های غرب و جنوب حضوری گسترده یافت.

در عملیاتهای مختلفی از جمله خیبر، والفجر ۸ ، کربلای ۵ و والفجر ۱۰ شرکت مستقیم داشت که در عملیاتهای خیبر و والفجر10 از ناحیه کمر مجروح و از سر دچار موج گرفتگی گردید.

وی در پنج مرحله که از طریق بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راهی جبهه گردیده بود بعنوان آرپی جی زن با دلاوری خاصی به شکار تانکهای بعثیون میرفت و در یک مرحله دیگر از طریق جهاد سازندگی بعنوان راننده یاوران اسلام را یاری کرد.

تلاش شجاعت و بی باکی وی در صحنه های رویارویی حق و باطل زبانزد خاص و عام بود و یکی از چهره های شاخص در میان همرزمان خود در نبرد با دشمن به شمار میرفت.

 

تا اینکه در امتداد عملیات پیروزمند والفجر ۱۰ که در منطقه عملیاتی غرب صورت گرفت در حالی که دشمن زبون را به خواری و ذلت کشیده بود بر روی تپه معروف ریشن مورد هدف قرار گرفت و پس از ۲۵ ماه ستیز با دشمن بعثی صهیونیستی شهادت را در راه خدا لبیک گفت و با بال و پر خونین بسوی معبود شتافت و عاشقانه به دیدار عشق پر گشود.

پیکر پاک و مطهر شهید عزیز و گرانقدر قدمعلی اسفندیاری طی مراسمی باشکوه در زادگاهش باجگاه تشییع و به خاک سپرده شد.

یادش گرامی و خاطره اش جاوید باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه

=====================

وصیتنامه شهید قدمعلی اسفندیاری

بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

البته نپندارید که شهیدان در راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود.

سوره آل عمران آیه ۱۶۹

با درود و سلام بر مهدی موعود و نایب برحقش امام خمینی و با سلام بر رزمندگان اسلام و با سلام بر شهیدان به خون خفته تاریخ..

اکنون که توفیق یافتم که در جبهه به فرمان اماممان که فرمود جبهه ها را گرم نگه دارید حضور یابم و دوشادوش برادران رزمنده و همسنگران خود به مبارزه با دشمنان اسلام بپردازم و دین خود را نسبت به اسلام ادا کنم، اولین وصیتم این است که پدر مهربان و مادر عزیزم اگر خداوند لطفی به این بنده حقیر خود کرد و مرگ در راه خودش را به من عطا کرد و شهید شدم از شما پدر و مادر عزیز خود میخواهم که در سوگ من گریه نکنید زیرا من همیشه عاشق شهادت در راه خدا بوده ام و شهادت در نزد من از عسل شیرینتر است.

از شما میخواهم در لحظه اول که خبر شهادتم را میشنوید شکر خدای را بجای آورید خدا را سپاس گویید و همیشه قوی دل و صبور باشید و به خداوند پناه ببرید. پدر گرامی و ارجمند و مادر عزیز و مهربان من از دل شما باخبر هستم، می دانم که شهادت برادرم روی شما خیلی اثر گذاشته و از این که دومین جوان خود را از دست میدهید خیلی ناراحت و دل شکسته نباشید چون به قول شهید مظلوم دکتر بهشتی، ما این شهیدان را از دست نداده ایم بلکه آنها را به دست آورده ایم... زیرا من و برادرم یک هدف مقدس داشتیم و به آن هدف بزرگ دست یافتیم و از شما میخواهم که جلوی مردم بخصوص جلوی دشمنان انقلاب و اسلام و رهبر گریه زاری نکنید دوست دارم که همیشه در چهره شما لبخند باشد.

 

از شما برادران عزیزم می خواهم که اصلا در شهادت من گریه و زاری نکنید و بلکه خدا را شکر کنید که برادرانتان با هدف و در راه خدا وطن و انقلاب اسلامی شهید شده اند.

از خواهران عزیز و مهربانم خواهش میکنم که در مرگ من و برادر مظلومم ابراهیم اصلاً گریه و زاری نکنید و جلوی مردم و دشمنان اسلام به سر و صورت خود نزنید و لباس سیاه برتن نکنید و دوست دارم که زینب وار باشید و صبر داشته باشید و خدا را شکر کنید که برادرانتان در راه دین و انقلاب اسلامی شهید شده اند تا حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب (س) از شما راضی و خوشحال باشند.

باری دیگر از پدر و مادر عزیزم میخواهم که هر بدی و هر موقع باعث ناراحتی شما شدم به بزرگی خودتان مرا ببخشید و حقی که بر گردن من دارید برای رضای خدا حلال کنید.

و در آخر از کلیه قوم و خویشان و آشنایان حلالیت می طلبم و از شماها میخواهم که دعا به جان امام و رزمندگان اسلام را فراموش نکنید... از کلیه بچه هاى پایگاه مقاومت حلالیت می طلبم و میخواهم که سنگرها و مسجدها را خالی نگذارند و در جبهه و پشت جبهه مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام و انقلاب بزنند و راه مقدس شهدا را ادامه دهند.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدی خمینی را نگهدار

به امید پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی ظالمان در تمام دنیا والسلام

خداحافظ ۶۶/۱۱/۱۲ قدمعلی اسفندیاری

اگر باشد قرار آخر بمیرم

نمی خواهم که در بستر بمیرم

دلم خواهد که در فصل جوانی

دلاوروار در سنگر بمیرم

دلم خواهد برای حفظ قرآن

برای یاری رهبر بمیرم

روحش شاد و یادش گرامی باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه 

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا

۰ نظر ۰۶ دی ۰۲ ، ۲۲:۲۳
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

شهیدان با زبان بی زبانی

به ما گفتند رازی آسمانی

خطر در راه بی پایان عشق است

اگر خواهی بهشت جاودانی

 

شهید حاتم اسفندیاری

فرزند آزاد

ولادت : 4 خرداد 1341 باجگاه

شهادت : 19 مهر 1360 آبادان

عملیات حصر آبادان

آرامگاه : گلزار مطهر شهدای باجگاه

 

شهید حاتم در تاریخ خرداد ماه سال ۱۳۴۱ بدنیا آمد دوران کودکی خود را در شیراز گذراند و دوران ابتدایی را در مدرسه ای به نام وکیل به پایان برد و همیشه به عنوان دانش آموزی ممتاز مورد اعتماد اولیای مدرسه بود. معلمان و دیگران همیشه از او به عنوان کسی که آینده روشنی دارد نام می بردند و بارها سفارش او را به خانواده اش می کردند که نکند در حق او کوتاهی کنید.

شهید دوران راهنمایی را هم در یکی از مدارس نمونه با معدل ۱۹.۸۲ به پایان رسانید و بعد وارد دبیرستان رازی شیراز شد که یکی از محدود مدارس بود که بهترین دانش آموزان را جذب می نمود تا اینکه خانواده ایشان به باجگاه نقل مکان کردند...

در همان زمان بود که پایه های انقلاب اسلامی جوانه میزد، سال دوم دبیرستان ایشان مصادف با زمانی بود که انقلاب دیگر به اوج خود رسیده بود.

او با وجود اینکه نوجوانی بیش نبود ولی خیلی از مسائل را که از بزرگان می شنید درک می نمود. ایشان در راه پیشبرد انقلاب خیلی تلاش می نمود و همراه دوستان خود اعلامیه های امام خمینی را پخش می کرد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید و مدارس باز شد و ایشان دوباره سر کلاس درس حاضر شد و در سال ۵۹-۵۸ مدرک دیپلم خود را با معدل عالی گرفتند و زمانی که موقع شرکت در کنکور بود متأسفانه جنگ ایران و عراق شروع شد. بعد از خردادماه سال ۵۷ بود که انقلاب فرهنگی ایران موجب شد که کنکور برگزار نشود و دانشگاهها تعطیل شد.

ایشان در این دوران وارد مرحله جدیدی که خدمت سربازی بود شد و وقتی که خبر ثبت نام او به خانواده اش رسید با مخالفت خانواده روبه روگردید که گفته بودند ما حاضریم تورا برای ادامه تحصیل به خارج بفرستیم و حتی اینکه شما هنوز یک سال برای سربازی رفتن وقت دارید، ولی ایشان به صراحت در مقابل اعتراض خانواده گفته بود که من دوست دارم به خدمت سربازی بروم و در این زمان که لازم است به میهن خود خدمت کنم، بعد از سربازی درسم را حتما در ایران به پایان می رسانم تا اینکه زمان رفتن او فرارسید و در تاریخ بهمن ماه سال ۱۳۵۹ به خدمت سربازی اعزام شد.

دوره آموزشی را بنا به گفته درجه دارنی که مسئول آموزش بودند با موفقیت هرچه بیشتر تخصص در دو رشته رزمی وتیراندازی آرپی جی و تفنگ ۱۰۶ گذرانید و آخر فروردین ماه بود که به جبهه اعزام شد.

بعد از چهار ماه دوری از خانواده در تیر ماه سال ۱۳۶۰ به مرخصی آمد و وقتی که خانواده به او گفتند که جنگ به اوج خود رسیده است و می خواهیم او را به شیراز منتقل کنیم در جواب گفت من دوست دارم همان جا بمانم و مانند همرزمانم به کشورم خدمت کنم و نگذارم که جنایتکاران وارد مرز و بوم ما شوند. باردوم که بعد از مرخصی به جبهه رفتند در تاریخ 6۰/۷/۱۹ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و آنچه از خود برای خانواده گذاشت غم اندوه و رنج جای خالی او بود.

جای مهربانیها و محبتهایی که به پدر و مادر خود داشت، مخصوصا مادر که همیشه در نامه هایش سفارش مادر را به یکایک خانواده میکرد و سعی می نمود با نامه هایی که ارسال میکرد با کلمه های امید دهنده مادر را دلداری دهد.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه 

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا

=================================

وصیت نامه شهید حاتم اسفندیاری

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره مبارکه التوبة آیه ۲۰ تا 22
الَّذینَ آمَنوا وَهاجَروا وَجاهَدوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَموالِهِم وَأَنفُسِهِم أَعظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ ۚ وَأُولٰئِکَ هُمُ الفائِزونَ﴿۲۰﴾ یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ (21) خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (22).

آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها پیروز و رستگارند، پروردگارشان آنان را به رحمت بی‌منتهای خود و به مقام رضا و خشنودی خویش و به بهشت‌هایی که در آنجا آنها را نعمت جاودانی است بشارت دهد. در آن بهشت ابدی همیشه متنعّم خواهند بود، که نزد خدا پاداشی بزرگ است.

خدایا از تو می خواهم که همه را به راه راست هدایت کرده و ما از منحرفین راه تو نباشیم. خدایا خیلی دوست دارم که سرباز امام زمان باشم و بتوانم او را ببینم اما نمی دانم از این جنگ جان سالم به در خواهم برد یا نه ولی آرزوی دیدارشان را زیاد دارم، دوست دارم که در آزاد کردن بیت المقدس شرکت کنم و این جهان خوران را که چندین سال است که خون ما را مکیده و خون تمام مستضعفین را، آنان را به سزای این بی دینی هایشان و ظلمهایشان برسانیم، البته با یاری تو و به رهبری امام خمینی و ظهور حجت برحقت امام زمان (عج) و شهادت را خیلی دوست دارم اما بیش از هر چیز میخواهم قبل از شهید شدنم امامم را ببینم و وصیت نامه ام را با نام تو شروع کرده ام زیرا تویی میراننده و تویی زنده کننده و همه چیز نابود شدنی است جز ذات مقدست بنابراین در هر قدمی که بر می داریم تنها تویی یاری کننده و نصرت دهنده .

پدر و مادر عزیزم

می دانم که سالها رنج کشیده اید و حالا از جوانی که حاصل عمرتان است ثمرهایی ببینید ولی روزی دهنده خدا است و ما تماماً از خدا و به سوی او خواهیم رفت انا لله و انا الیه راجعون، همگی ما روزی از این جهان خواهیم رخت بربست و به سوی الله.

می دانم که شهادتم برایتان سخت است اما راهی که خودم انتخاب کرده ام و آگاهانه در این راه قدم گذارده ام و خواهم جنگید تا که موعودیتش پیش اوست (خدا) و این سفر که من آمده ام کمی به دلم آگاه شد که آخرین سفر من باشد و امکان دارد که من شهید گردم ولی در شهادتم بی تابی نکنید.

مادر عزیزم از تو میخواهم که خیلی صبور باشی، خودم میدانم و سالهاست که درک کرده ام که چقدر زحمت میکشی و بیشتر از هر کسی که فکرش را میکنم تنها تو هستی زحمت کش ولی اجرت با خدای کریم.

انشالله در جهان آخرت با رویی سفید با حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) رو به رو خواهی شد و با سربلندی و افتخار و دارای عذری موجه از اینکه فرزندش حسین (ع) زمان را تنها نگذارده ای و ندایی که ۱۳۰۰ سال پیش از حلقوم حسینش بیرون آمد که هل من ناصر ینصرنی آیا کسی هست که مرا یاری دهد، لبیک گفته و حالا من فرزندت فرزندی که خون دل خورده ای تا او را به این رشادت به بار آورده ای، جوانی که می دانم چه آرزوها در سر دارید با تمام مادران ولی بدانید بیش از هر چیز الله مهمتر از هر کسی است.

من نمی توانم آرام بگیرم و راحت باشم ما تمام جوانان ایران باید مردان جنگی و در درجه اول ایمان داشته باشیم، زیرا اگر ایمان نداشته باشیم کارمان تمام خواهد بود، ایمان فقط به الله و سلاحمان همان سلاح سالهای اول انقلاب الله اکبر، بنابراین مادرم بی تابی نکن و این را بدان اگر شهید گردم با سربلندی هرچه بیشتر به کارهایت ادامه بده و بدان که از بهترین مادران هستی که شهید می دهی.

و برادران عزیزم همه شما را دوست میدارم و میخواهم که به راهم ادامه دهید تا من در آن جهان به وجود شما پیش خداوند خودم افتخار کنم و زمانی خوشحالم که شما هم روزی مانند ما جوانی شجاع و با ایمان باشید و به سوی او بروید. البته شجاع و با ایمان، جوانانی را میگویم که آنها را در جبهه ها دیده ام که چقدر شجاع و با ایمان هستند. البته در کل می گویم نه خودم را و امکان دارد که جنگ طولانی و ادامه داشته باشد شما ناراحت نشوید و نیز نا امید نگردید و این را بدانید هرچه جنگ بیشتر طول بکشد پیروزی ما بیشتر است خودتان بهتر از من می دانید..

برادرم نا امید نباش و به بچه ها کمک کن تا درسشان را بخوانند و به آنها گوشزد کن زیرا اگر آنها بد بشوند من و تو نیز بد خواهیم بود و از شما برادر بزرگوار و ارجمندم خواهش دارم که خالصانه به سوی پروردگارتان بشتابید و نمازت و خدایت را هرگز فراموش نکن برادرم به تو افتخار میکنم پس به من بعد از شهادتم بیشتر افتخار کن.

و تو ای خواهرم خواهر عزیزم از تو خیلی توقع دارم که زینب زمانمان باشی که من نظاره گر آن باشم و میدانم برایت سخت و گران است از دست دادن من، زینب را به خاطر بیاور او هم بهترین عزیزش را تقدیم خدایش کرد. با تربیت کردن بچه ها می توانی زینبها و حسینها بسازی. بنابراین بیشتر سعی کن و میخواهم با بینشی که از شهادت داری پدر و مادرمان را کمک روحی بنمایی زیرا این بی همه چیزها ۵۰ سال در گوش پدر و مادرهایمان خوانده اند که مردن یعنی هیچ و پوچ شدن اما تو که میدانی و بهتر از من و فقط بدان که چه میگویم و اما خواهرم زینب را به خاطر داشته باش

و اما ای دوستان و ای آشنایان و ای یاران دوران تحصیلم میدانید از شما فقط یک چیز را میخواهم و آن اینکه همیشه در راه الله و ادامه دهنده های راه شهیدانمان باشید و خلاصه برایتان بگویم اگر شما دست روی دست بگذارید و یا اینکه در سینماها باشید و یا اینکه دل بسته به ظواهر پوچ و بی ارزش دنیوی گردید و یا اینکه بی هدف باشد و یا در خانه هایتان پنهان گردید جواب خدا را چه خواهید داد...

و ای عزیزان از شما میخواهم که به پاخیزید و اسلام را در همه جا، نه فقط در یک مکان بلکه در سراسر جهان انتشار دهید...

خلاصه من این وصیت نامه را نوشته ام اگر شهید شدم که خوب اگر هم نشدم باز هم نگه میدارم برای روزی که شهید شدم. البته به امید و آرزوی شهادت والسلام صلوات ۱۳6۰/۵/۴

نصر من الله و فتح قریب

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه

 

۰ نظر ۰۶ دی ۰۲ ، ۲۲:۰۴
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

شهیدان لاله های سرخ رویند

برای باغ گلها آبرویند

شهیدان در سکوت لحظه هاشان

همیشه با خدا در گفتگویند...

                   

شهید رحمان اسفندیاری

فرزند غلامحسین

ولادت 13 مهر ۱۳۴۰ باجگاه

شهادت: ۱۳۶۰/۹/۹ بستان

نام عملیات طریق القدس

شهید رحمان اسفندیاری در مهرماه ۱۳۴۱ در روستای باجگاه شیراز بدنیا آمد، به علت محروم بودن این روستا از بسیاری از امکانات ضروری و نیازهای اولیه روستانشینان زحمتکش این دیار مانند بسیاری از روستاییان آن موقع کشورمان در فقر اقتصادی و بسر می بردند که شهید و خانواده نیز از این دست آورد شوم استعمار مبرا نبودند.

رحمان بعد از پشت سر گذاشتن دوران کودکی برای تحصیل به دبستان باجگاه رفت بعد از پایان رساندن دوره ابتدایی به علت انتقال پدرش به ایستگاه دامپروری روستای علی آباد کمین او نیز همراه خانواده به آنجا رفت و برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی خشایار سعادت شهر قدم گذارد.

وی شاگردی جدی، کوشا و با استعداد و دارای نمرات درسی بالا بود. دوره راهنمایی به آخر رسیده بود که خانواده بار دیگر به باجگاه آمده و رحمان برای آغاز دوره متوسطه و نظری به دبیرستان دکتر چمران زرقان رفت.

در این دوره با پسرخاله شهیدش قاسم اسفندیاری همراه و همدرس بود. این دو از هم جدا نبودند تا آخرین ساعات شب در کنار یکدیگر به مصاحبت و مطالعه مشغول بودند.

همزمان با اوجگیری و رشد انقلاب اسلامی و آگاهی امت بپاخاسته و توجه آنان به مسئله انقلاب رحمان نیز در حد وسع خویش به طرفداری از انقلاب و افشاگری رژیم پهلوی پرداخت. اکثر اوقات با شاگردان مدرسه مشغول بحث و گفتگو بود. بالاخره انقلاب اسلامی بر حکومت دو هزار و پانصد ساله طاغوتی غلبه نمود.

رحمان بعد از انقلاب در حمایت از جمهوری اسلامی و حفظ و حراست از دستاوردهای آن تلاش فراوان می نمود، به هرکجا که می رفت و با هرکس که برخورد داشت از انقلاب و پیامدهای آن سخن به میان آورده و در تمام انتخابات ها نیز شرکت می کرد.

در سال ۵۸-۵۷ در رشته اقتصاد اجتماعی گواهینامه دیپلم خود را با معدل عالی گرفت، فراغت از تحصیل سبب شد که وی اوقات بیشتری را صرف مطالعه کتب اسلامی و خدمت به انقلاب نماید و در کنار این مسائل اشتغال به کار نیز داشت.

رحمان میل داشت هرچه زودتر به خدمت سربازی برود. روی همین اصل در خرداد ماه سال ۵۹ همراه با دوست و یار دیرینه اش شهید قاسم اسفندیاری دفترچه آماده به خدمت گرفت. مدتی بعد به اتفاق هم خدمت سربازی را آغاز نمودند. یک ماه آموزشی را در قزوین گذراندند و سپس هر دو داوطلبانه به کردستان عزیمت کردند.

پیش از سه ماه خدمت ایشان در استان کردستان سپری نشده بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی آغاز و شهرهای غرب و جنوب کشورمان تاهو مردانه مورد هجوم مهاجمین از خدا بی خبر رژیم بعث عراق به رهبری صدام قرار گرفت.

رحمان این بار نیز داوطلبانه حکم ماموریت به سوسنگرد را گرفت و به همراهی قاسم راهی شد.

اوایل جنگ بود و نبردهای سنگینی در پیش که احتیاج به ایثار خون و شهادت و از خود گذشتگی داشت. رحمان در تمام حملاتی که مربوط به واحد آنها بود شرکت جست و ایمان و اعتقاد ناگسستنی خود را دلیرانه نشان داد.

وی جنگ را آزمایشی بزرگ از طرف خدا می دانست. بنابراین هنگامی که به مرخصی می آمد دوستان و اقوام و همسایگان را از مسائل جبهه آگاه ساخته و جوانان را به پر کردن جبهه ها دعوت می نمود.

می گفت: بهترین دوستانمان به شهادت رسیده اند اما شهادت لیافت می خواهد و ما این لیافت را در خود نمی بینیم.

در سوم مهرماه سال 1360 در جریان یکی از حملات موفقیت آمیز رزمندگان اسلام به مواضع کفر صدامی ترکش خمپاره به پایش اصابت نموده و او را مجروح ساخت که در یکی از بیمارستانهای تهران بستری گشت. پس از عمل و طی دوره نقاهت در بیمارستان به نزد خانواده بازگشت و مدت 40 روز به استراحت پرداخت آنگاه با روحیه ایی قوی تر و کار آزموده تر به سوسنگرد رفت.

با وجود اینکه هنوز پایش کاملا بهبود نیافته بود در حمله بزرگ و پیروزمندانه بستان شرکت کرد و در کنار دیگر برادران خط شکن تا مرز عراق پیشروی نمود.

دشمن گیج و زبون که پس از حمله متهورانه آزاد سازی بستان توسط شب ستیزان اسلام از پای در آمده بود دیوانه وار ضد حمله های خویش را آغاز نمود.

در جریان یکی از همین ضد حمله ها که در ساعت ۱۱:۳۰ صبح روز نهم  سال ۱۳۶۰ انجام گرفت، رحمان و تعداد دیگری از دوستانش به خاک و خون غلطیدند و در وصول به هدف شهادت، نهال سبز انقلاب اسلامی را آبیاری کردند.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا
نثار ارواح مطهر شهدا صلوات

۰ نظر ۰۶ دی ۰۲ ، ۲۱:۳۲
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

آن دوست که از سپیده با ما می گفت

چون صاعقه آرامش شب را آشفت

بر خفته دلان پیام بیداری داد

وآنگاه چو لاله در حریر خون خفت

 

شهید سیامک اسفندیاری

فرزند علی ضامن

ولادت : 20 مهر 1342 آبادان

شهادت : 11 آبان 1361 زبیدات

عملیات محرم

آرامگاه : گلزار مطهر شهدای باجگاه

 

راست قامت جاودانه تاریخ

سیامک اسفندیاری به سال ۱۳۲۲ در شهر مقاوم آبادان دیده به جهان گشود پدرش از عشایر فارس بود که بخاطر ظلم و ستم خوانین منطقه به آبادان هجرت نمود و در شرکت ملی نفت مشغول به کار شد.

سیامک دوران تحصیل ابتدایی خود را در همان جا گذراند تا اینکه در یکی از مسافرتها به شیراز پدرش دار فانی را وداع گفت و خانواده ایشان ناچار به شیراز مراجعت کردند. سیامک به خاطر علاقه وافری که به رشته فنی داشت به کارخانجات مخابراتی زیمنس رفته و کارآموزی را در رشته برق آغاز نمود و در آنها با آشنایی افراد مومن و معتقد به اصول اسلامی با احکام شرع مبین آشنا گردید و عشق عجیبی نسبت به اسلام در دلش جا گرفت...

تا اینکه انقلاب پرشکوه اسلامی به رهبری امام خمینی آغاز گردید و وی بطور فعال در تظاهرات و پخش اعلامیه های امام شرکت داشت در حالی که در این بین خود نیز بیشتر با اسلام و انقلاب آشنا می گشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و درک عمیق مفاهیم انقلاب وظیفه خود دید که به هر نحو از این ثمره خون شهیدان پاسداری کند.

او در هر کجا که فعالیتی بر علیه انقلاب بود حاضر گشته و به دفاع از اسلام می پرداخت، همواره در درگیری های امت حزب الله با منافقین و عمال آمریکا برای دفاع از انقلاب شرکت نموده و تا سر حد جان از خود گذشتگی نشان می داد. ایشان در عین حال به ورزش نیز علاقمند بود و می گفت : جهت نبرد با دشمن خارجی و داخلی و حتی مبارزه با نفس بایستی بدنی سالم داشت....

او همواره به دوستان می گفت عقل سالم در بدن سالم است و ورزش را وسیله ای در راه نیل به هدف می دانست و اعتقاد داشت که طبق فرموده امام امت ورزش باید در خدمت مکتب باشد.

در منزل نیز رفتار زاهدانه ای داشت و به مادرش سفارش می نمود که می بایستی غذاهای خانه را با توجه به گرسنگی سایر برادران و خواهران مسلمان تهیه نمایی.

لباس بسیار ساده می پوشید و ملاک پوشش را تمیزی و پاکی آن جهت بجای آوردن فرایض دینی می دانست. در انجمن اسلامی شرکت و گروه مقاومت محل حضوری فعالانه داشت.

او این اواخر اکثر وقت خود را در ساختن مسجد محلشان میگذراند تا اینکه به فرمان امام که شرکت در جبهه را واجب کفایی دانسته بودند در بسیج سپاه ثبت نام نموده و پس از گذراندن دوره آموزشی عازم جبهه های جنگ حق بر باطل گردید.

شهید سیامک اسفندیاری در مرحله اول عملیات محرم شرکت داشت و طبق گفته همسنگرانش در مرحله دوم قبل از شروع عملیات شب غسل شهادت نموده وسایل خود را بین دوستان تقسیم کرد و خود را معطر ساخت و به دوستان محل وصیت نامه اش را سفارش نمود و در این مرحله با از خود گذشتگی های بسیار چندین مزدور عراقی را به هلاکت رسانیده و در حالی که از شب قبل شجاعانه جنگیده بود چون گردانشان به محاصره عراقی ها در آمده بود با ندای تکبیر الله اکبر لا اله الا الله .. بر خصم دون یورش برده و چند تن دیگر از آنان را به هلاکت رسانیده و در حالی که دهنش جهت گفتن تکبیر باز بود دشمنان اسلام دهان تکبیر گویش را نشانه رفتند تا تکبیرش را خاموش سازند. زهی خیال باطل که با این گلوله تکبیر وی جاودانه گردید و اسلحه بر زمین افتاده اش در دست هزاران جوان دیگر به شلیک علیه دشمنان اسلام پرداخت و انشالله تا پیروزی کامل اسلام ادامه خواهد داشت.

بنا برسفارش خودش مدتی پیکر مطهرش را به مسجدی که خود در ساختن آن کمک بسیاری کرده بود بردند و پس از آن به زادگاه پدرش برده و در کنار دیگر شهدای محل به خاک سپردند.

به امید ادامه راهش و به امید شفاعتش...

==============

وصیت نامه شهید سیامک اسفندیاری

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر مادرم و برادرم و خواهرانم، شماها را دوست می دارم و خواهش می کنم مرا سرزنش نکنید. سلام بر مادرم که همه چیز من است او را خیلی زیاد دوست می دارم و از او تقاضا می کنم که مرا ببخشد، زیرا خدا بنده ای را که به پدر و مادر نیکی و خوشرویی نکند هرگز نمی بخشد.

خواهش می کنم اگر من لیاقت پیکار در راه خدا و شهید شدن را داشتم خبر کشته شدن مرا به مادرم طوری بگویید که باعث ناراحتی زیاد او نشود.

در خاتمه از همه اقوام و آشنایان که مرا می شناسند طلب دعا و مغفرت می کنم.

همگی برای امام دعا کنید زیرا اوست که اسلام را زنده و پابرجا کرد و می گویم که ما با ذکر خدا و با اسم خدا پیش می رویم و نماز بالاترین ذکر خداست.

اگر در نماز کوتاهی بشود و هرکس بگوید من خودم تنهایی می روم در خانه می خوانم خیر اشتباه کرده نماز را جماعت بخوانید و اجتماع باید باشد. مساجد را پر کنید اینها از مساجد می ترسند، امام خمینی.

وصیت می کنم که کتابها و نوارهایم را به گروه شهید شریفی بدهند تا از آنها استفاده بیشتری بشود.

در خاتمه توفیق هرچه بیشتر پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه های حق را دارم و از خدای بزرگ می خواهم که امام ما را تا ظهور حضرت مهدی (عج) پایدار و استوار و به طول عمر او بیفزاید.

والسلام سیامک اسفندیاری ۶۱/۶/۲۲

===============

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه 

بازتایپ، ویرایش و انتشار :انتشارات هدهد ... التماس دعا

۱ نظر ۰۶ دی ۰۲ ، ۰۱:۳۰
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

شهیدان، جلوه گاه آفتابند

شهیدان چهره های بی نقابند

در این دنیای خون و دود و آتش

شهیدان موج های انقلابند

شهید عزت الله اسفندیاری

فرزند افراسیاب

ولادت: 5 مرداد 1333 باجگاه

شهادت: ۱۳۹۵ دی ۲۹ شلمچه

نام عملیات کربلای ۵

آرامگاه : گلزار مطهر شهدای باجگاه

شهید عزت اله اسفندیاری در پنجم مرداد ۱۳۳۳ در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. پدر وی کارگر اداره کشاورزی بود که بعد از غارت اموالش توسط خوانین مزدور در روستای باجگاه سکونت گزیده بود.

شهید دوران ابتدایی را در مدرسه روستا سپری نمود و به علت نبود دبیرستان در روستا برای مدتی تحصیل را رها کرده و به

کار مشغول شد. چندی بعد برای ادامه تحصیل راهی دبیرستانی در زرقان شد و موفق به اخذ دیپلم طبیعی گردید.

از همان زمان مشتاق مسائل مذهبی بود و با شرکت پیگیر در جلسات قرآن به فراگیری این کتاب آسمانی پرداخت و فعالیت های مذهبی خود را آغاز نمود. به دلیل عدم وجود مسجد در روستا عزت اله به همراه تنی چند از دوستانش مسجد صاحب الزمان را بنا نهاد. پس از اتمام کار مسجد با کمک دوستان کتابخانه ای هر چند کوچک در مسجد احداث نمود.

در آن سالها تماس با محافل روحانی را آغاز نموده و مرتبا با حوزه علمیه قم مکاتبه میکرد و جزوات عقیدتی را دریافت نموده و پس از فراگیری آنها در آموزش این مسائل به دیگران می کوشید.

در سال ۱۳۵۶ به خدمت سربازی رفت و یک سال بعد در پی دستور امام خمینی (ره) مبنی بر ترک پادگانها خدمت را رها کرد و از پادگان گریخته و به روستا بازگشت و مبارزات انقلابی خود را به طور مخفیانه آغاز نمود. از جمله این مبارزات پخش اعلامیه های امام و برقراری جلسات و ارشاد دیگر جوانان برای گام نهادن در مسیر انقلاب بود... او بانی بیشتر محافل و مجالس مذهبی در روستا بود بخصوص جشنهای نیمه شعبان که به دلیل عشق و ارادت وافرش به امام زمان عجل الله تعالی فرجه در برگذاری هرچه باشکوه تر آن بسیار می کوشید.

او علاقه عجیبی به کمک و خدمت به مستضعفین داشت. از این رو در کمیته امداد امام خمینی شیراز شروع به کار کرد و پس از فرمان تاریخی حضرت امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی وارد بسیج شده و در ایجاد گروه مقاومت بسیج روستای خود با اخلاص و شوق بسیار کوشید و مسئولیت گروه مقاومت را بر عهده گرفت و تا لحظه شهادت بار این مسئولیت را

به دوش کشید.

در طول سالهای جنگ چندین بار به جبهه رفت و در عملیاتهای مختلف از جمله فتح المبین، آزادسازی خرمشهر، بیت المقدس و سرکوبی خوانین مزدور منطقه فارس شرکت نمود که در عملیات بیت المقدس از ناحیه دست و پا مجروح شد و برای مدتی در بیمارستان مفتح تهران بستری گردید.

پس از بهبودی در سال 1362 مجدداً راهی جبهه ها گشت و پس از بازگشت به سازمان جهاد سازندگی پیوست و در کمیته کشاورزی جهاد سازندگی زرقان کار خود به فعالیت پرداخت.

هم زمان با تلاش بی وقفه در جهاد سازندگی اوقات فراغت خود را در گروه مقاومت سپری میکرد و به سازماندهی و به کار گیری بیشتر نیروهای جوان جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب می پرداخت. در سال ۱۳۶۴ در حین خدمت در سازمان جهاد سازندگی در رشته کشاورزی گرایش زراعت در کنکور سراسری پذیرفته شد و شروع به فراگیری علم نمود تا بتواند با داشتن

سلاح ایمان و علم هرچه بیشتر به وطن خود خدمت کند.

علیرغم علاقه وافر ایشان به علم آموزی بنا به تکلیف شرعی و ملی برای چندمین بار عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در یگان دریایی لشکر ۱۹ فجر سپاه شیراز به انجام وظیفه پرداخت. در طی این مدت نیز از انجام مسئولیتهای خود در گروه مقاومت و هدایت گروه غافل نبود چنانچه در آخرین پیام وی در این باره آمده است: ماشینم را در اختیار بچه های گروه مقاومت قرار دهید تا گروه بهتر بتواند وظایف خود را انجام دهد."

او در زندگی با برکت خود همواره رضای خداوند را در نظر داشت و در هر پست و مسئولیتی از کمک به بندگان خدا بخصوص قشر مستضف غافل نبود، همچون یک کارگر خشت خشت بنای مسجد و گروه مقاومت را روی هم چید، چون امدادگری در کمیته امداد به یاری محرومان شتافت، به عنوان یک جهادگر به یاری روستانیان پرداخت و در سنگر دانش برای اعتلای ایران اسلامی به تحصیل علم و دانش مشغول شد.

از خصوصیات بارز ایشان دقت عمل زیاد در مسئولیت های محوله بود. ایشان هیچگاه از صرف مال و جان خویش در راه اهداف مقدس خود دریغ نداشت....

نهایتاً این جهادگر خوش فکر و همیشه در صحنه و ازخودگشته در ماموریتی که در یگان دریایی لشکر ۱۹ فجر به او محول گردیده بود هدف بمباران وحشیانه رژیم سفاک عراق قرار گرفت و در تاریخ ۲۹ دی ماه سال 1395 در منطقه شلمچه به آرزوی دیرین خود که فدا شدن در راه دین خدا بود رسید و شربت شهادت نوشید...

از این شهید بزرگوار یک فرزند پسر و دو فرزند دختر به یادگار مانده است.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه 

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا

۰ نظر ۰۵ دی ۰۲ ، ۱۳:۳۰
هیئت خادم الشهدا

روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیه‌ای از شهادت سید رضی موسوی از مستشاران نظامی قدیمی سپاه در سوریه خبر داد.

سردار سید رضی موسوی در حمله رژیم صهیونیستی به شهادت رسید/ ترس صهیونیست‌ها از پاسخ ایران به ترور سید رضی
روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیه‌ای از شهادت سید رضی موسوی از مستشاران نظامی قدیمی سپاه در سوریه خبر داد.

گروه سیاست-رجانیوز: روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیه‌ای از شهادت سید رضی موسوی از مستشاران نظامی قدیمی سپاه در سوریه خبر داد.

متن اطلاعیه به این شرح است:

 بسم الله الرحمن الرحیم

به آگاهی ملت شریف و قهرمان ایران می‌رساند ساعاتی قبل در حمله موشکی جنایتکارانه رژیم جعلی و کودک‌کش صهیونیستی به دمشق «سردار سرتیپ پاسدار سید رضی موسوی» از مستشاران نظامی باسابقه سپاه در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

وی از همرزمان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه بود.

با تبریک و تسلیت شهادت این سردار عالیقدر به حضرت ولی‌عصر(عج )، مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا (مدظله العالی)، خانواده معظم و آحاد فرماندهان و رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی، تأکید می‌شود، بی‌تردید رژیم غاصب و متوحش صهیونیستی تاوان این جنایت را خواهد پرداخت.

روزنامه صهیونیستی جروزالم پست به نقل از مقامات رژیم اشغالگر در این باره نوشت اسرائیل ‌پیش‌بینی می‌کند که ایران به شهادت مستشار سپاه پاسخ دهد.

مقامات صهیونیستی در این باره گفته‌اند که ارتش این رژیم برای پاسخ احتمالی جمهوری اسلامی ایران از جمله احتمال حمله موشکی آماده می‌شود.

۰ نظر ۰۵ دی ۰۲ ، ۰۱:۱۶
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین



 

1

گروهبان دوم شهید محمد اسلامی، فرزند عوض آقا، ولادت 10 خرداد 1340 مرودشت، شهادت 10 آبان 1359 اندیمشک
2
سرباز شهید احمد رضا استخری ، فرزند حاج رضا ، ولادت : 19 خرداد 1344 مرودشت، شهادت 25 اردیبهشت 1365 حاجی عمران، فوتبالیست و قهرمان دو و میدانی و نمونه ادب و تقوا
3
پاسدار وظیفه شهید رضا محمد زاده ، فرزند جمال ، ولادت 18 مرداد 1348، شهادت 4 خرداد 1367 جزیره مجنون
4
بسیجی شهید عسکر شش بلوکی ، فرزند طمراس، ولادت : 10 مرداد 1346، شهادت : 4 تیر 1366 ماووت عراق، عملیات نصر 4
5
پاسدار وظیفه شهید خداداد ظهرابی ، فرزند قارداش، ولادت : 12 بهمن 1346 مرودشت، شهادت : 3 مرداد 1367 شلمچه،
6
بسیجی شهید غضبان آلبوعبادی ، فرزند عبدالحسین، ولادت : 1 آذر 1319 مرودشت، شهادت : 4 خرداد 1367 شلمچه
7
سرباز شهید احمد نفری ، فرزند زیاد، ولادت: 21 شهریور 1345 مرودشت، شهادت: 24 مهر 1365 شلمچه، عضو نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، لشکر 92 زرهی اهواز
8
سرباز شهید مسعود قاسمی ، فرزند صمد «محمد»، ولادت 4 اردیبهشت 1342، شهادت : 28 دی 1362 جزیره مجنون، در سن 21 سالگی
9
بسیجی شهید صدرالله استواری ، فرزند امرالله، ولادت 8 اردیبهشت 1344 مرودشت، شهادت: 4 خرداد 1367 شلمچه، عملیات کربلای چهار، دفن:7 آبان 1375

##############

متأسفانه بیش از این ، اطلاعی از این شهدای بزرگوار به دست نیاوردیم، لذا از اقوام و همرزمان و ‌دوستان ایشان خواهشمندیم با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۳۵۳ تماس بگیرند تا رایگان و صلواتی زندگینامه این عزیزان را بنویسیم و در سایت امام زادگان عشق قرار دهیم.

والسلام، خادم الشهداء : صادقی

نثار ارواح مطهر شهدا و والدین و اقوام و دوستانشان، 3 صلوات

۰ نظر ۰۳ دی ۰۲ ، ۱۶:۵۵
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

شهدای گرانقدر روستای اسفاد خراسان جنوبی به نقل از سایت اسفاد وطنم


شهید غلامحسین نظرجانی
شهید سید ابوطالب اسماعیلی
روحانی شهید سید مصطفی اسماعیلی
روحانی شهید محمد رضا شفیعی
شهید علی حسینی

شهید جعفر انصاری

روحشان شاد، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد

نثار ارواح مقدس و مطهرشان صلوات و فاتحه

+++++++++

روستای باستانی اِسفاد Esfaad در دهستان شاسکوه بخش شاسکوه شهرستان زیرکوه استان خراسان جنوبی ایران واقع شده است...
 به جهت باغستان ها سرسبز و کوچه باغهای زیبا و آب گوارایش همه روزه گردشگران زیادی از آن دیدن می کنند.... 
زبان مردم اسفاد  فارسی است...
این روستا در تقاطع سه راهی جاده حاجی آباد به کال شور و جاده چاه پایاب و چاه شط واقع شده است....
جمعیت روستای اسفاد بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۶۳۴ نفر (در ۲۰۸ خانوار) بوده است...منبع : ویکی پدیا، با تصرف و تلخیص

۰ نظر ۰۳ دی ۰۲ ، ۱۲:۳۶
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء والصدیقین

آنانکه حلق تشنه به خنجر سپرده اند

آب حیات از لب شمشیر خورده اند

روزی خوران سفره عشقند تا ابد

ای زندگان خاک، مگوئید مرده اند

 

شهید شعبان اسفندیاری

فرزند بلوط

ولادت : 3 مرداد 1339 باجگاه

شهادت : 5 آبان  1360 سوسنگرد

آرامگاه : گلزار مطهر شهدای باجگاه

 

شهید شعبان اسفندیاری در سوم مرداد ماه ۱۳۳۹ در شیراز و در خانواده ای مذهبی متولد شد.

والدینش نام دومین فرزند خویش را شعبان نهادند. ایشان که از همان دوران کودکی استعداد خویش را بروز داده بود تحصیل ابتدائی را در مدرسه باجگاه آغاز کرد. سپس وارد مقطع راهنمایی گردید و دوران دبیرستان خویش را در مدرسه حکمت شیراز به پایان رسانید.

دوران تحصیلات متوسطه ایشان با مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوت همزمان بود، شهید نیز همانند دیگر هموطنان خویش در راهپیمائی ها علیه طاغوت حضور می یافت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ایشان راهی خدمت مقدس سربازی گردید تا دین خویش را به کشورش ادا کند. ایشان پس از گذراندن دوره برای آموزش نظامی در کرمان در نیروی هوایی ارتش مشغول خدمت شد.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ایشان نیز به منطقه سوسنگرد اعزام گردید تا در آن مناطق از مرزوبوم کشور خویش دفاع کند.

نهایتاً در مورخ ۶۰/۷/۲۷ بر اثر اصابت ترکش به ناحیه شکم زخمی وسپس با مجروحیتش به بیمارستان شیراز انتقال یافت که سرانجام پس از ۴۵ روز در تاریخ ۶۰/۸/۵ به درجه رفیع شهادت نایل آمد که پیکر پاک ایشان را در قطعه شهدا باجگاه به خاک  سپرده شد.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

کانون فرهنگی شهدای روستای باجگاه 

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا

۰ نظر ۰۲ دی ۰۲ ، ۰۰:۱۲
هیئت خادم الشهدا