امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام... خوش آمدید....
زندگینامه نویسی صلواتی و سریع و عالی برای شهدای کشور ، افتخار ما در دنیا و آخرت است، اکثریت مطالبی که در این وبلاگ آمده محصول مصاحبه تلفنی یا حضوری با خانواده های معظم شهدا و ایثارگران است که نوشته شده و قبل از درج در سایت، به رؤیت و تأیید خودشان رسیده است. شما خانواده محترم شهید نیز اگر خواستار نوشتن زندگینامه برای شهید بزرگوارتان هستید بر ما منت گذارید و با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ (صادقی) تماس بگیرید تا در اسرع وقت با افتخار فرمانبری کنیم. ما وابسته به هیچ شخص و سازمانی نیستیم فقط به عشق شهدا و سید و‌ سالارشان حضرت اباعبدالله الحسین، رایگان و عاشقانه و با تمام وجود کار میکنیم و هیچ پاداش و مقامی نمیخواهیم جز شهادت و وصال شهدا....
نثار ارواح مطهر و منور تمام انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و اموات منسوب به صلوات فرستندگان، فاتحه مع الصلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
در ضمن، انتشار مطالب این سایت آزاد است و حتی بدون ذکر منبع پاداش الهی دارد. پس یاعلی...
-----------------------------------------------
برای دریافت صلواتی کتاب امام زادگان عشق و آثار انتشارات هدهد به سایت هدهد مراجعه فرمائید: www.hodhodiran. ir
-----------------------------------------------
ارادت

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

شهید بزرگوار رحمن اسفندیاری

چهارشنبه, ۶ دی ۱۴۰۲، ۰۹:۳۲ ب.ظ

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

شهیدان لاله های سرخ رویند

برای باغ گلها آبرویند

شهیدان در سکوت لحظه هاشان

همیشه با خدا در گفتگویند...

                   

شهید رحمان اسفندیاری

فرزند غلامحسین

ولادت 13 مهر ۱۳۴۰ باجگاه

شهادت: ۱۳۶۰/۹/۹ بستان

نام عملیات طریق القدس

شهید رحمان اسفندیاری در مهرماه ۱۳۴۱ در روستای باجگاه شیراز بدنیا آمد، به علت محروم بودن این روستا از بسیاری از امکانات ضروری و نیازهای اولیه روستانشینان زحمتکش این دیار مانند بسیاری از روستاییان آن موقع کشورمان در فقر اقتصادی و بسر می بردند که شهید و خانواده نیز از این دست آورد شوم استعمار مبرا نبودند.

رحمان بعد از پشت سر گذاشتن دوران کودکی برای تحصیل به دبستان باجگاه رفت بعد از پایان رساندن دوره ابتدایی به علت انتقال پدرش به ایستگاه دامپروری روستای علی آباد کمین او نیز همراه خانواده به آنجا رفت و برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی خشایار سعادت شهر قدم گذارد.

وی شاگردی جدی، کوشا و با استعداد و دارای نمرات درسی بالا بود. دوره راهنمایی به آخر رسیده بود که خانواده بار دیگر به باجگاه آمده و رحمان برای آغاز دوره متوسطه و نظری به دبیرستان دکتر چمران زرقان رفت.

در این دوره با پسرخاله شهیدش قاسم اسفندیاری همراه و همدرس بود. این دو از هم جدا نبودند تا آخرین ساعات شب در کنار یکدیگر به مصاحبت و مطالعه مشغول بودند.

همزمان با اوجگیری و رشد انقلاب اسلامی و آگاهی امت بپاخاسته و توجه آنان به مسئله انقلاب رحمان نیز در حد وسع خویش به طرفداری از انقلاب و افشاگری رژیم پهلوی پرداخت. اکثر اوقات با شاگردان مدرسه مشغول بحث و گفتگو بود. بالاخره انقلاب اسلامی بر حکومت دو هزار و پانصد ساله طاغوتی غلبه نمود.

رحمان بعد از انقلاب در حمایت از جمهوری اسلامی و حفظ و حراست از دستاوردهای آن تلاش فراوان می نمود، به هرکجا که می رفت و با هرکس که برخورد داشت از انقلاب و پیامدهای آن سخن به میان آورده و در تمام انتخابات ها نیز شرکت می کرد.

در سال ۵۸-۵۷ در رشته اقتصاد اجتماعی گواهینامه دیپلم خود را با معدل عالی گرفت، فراغت از تحصیل سبب شد که وی اوقات بیشتری را صرف مطالعه کتب اسلامی و خدمت به انقلاب نماید و در کنار این مسائل اشتغال به کار نیز داشت.

رحمان میل داشت هرچه زودتر به خدمت سربازی برود. روی همین اصل در خرداد ماه سال ۵۹ همراه با دوست و یار دیرینه اش شهید قاسم اسفندیاری دفترچه آماده به خدمت گرفت. مدتی بعد به اتفاق هم خدمت سربازی را آغاز نمودند. یک ماه آموزشی را در قزوین گذراندند و سپس هر دو داوطلبانه به کردستان عزیمت کردند.

پیش از سه ماه خدمت ایشان در استان کردستان سپری نشده بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی آغاز و شهرهای غرب و جنوب کشورمان تاهو مردانه مورد هجوم مهاجمین از خدا بی خبر رژیم بعث عراق به رهبری صدام قرار گرفت.

رحمان این بار نیز داوطلبانه حکم ماموریت به سوسنگرد را گرفت و به همراهی قاسم راهی شد.

اوایل جنگ بود و نبردهای سنگینی در پیش که احتیاج به ایثار خون و شهادت و از خود گذشتگی داشت. رحمان در تمام حملاتی که مربوط به واحد آنها بود شرکت جست و ایمان و اعتقاد ناگسستنی خود را دلیرانه نشان داد.

وی جنگ را آزمایشی بزرگ از طرف خدا می دانست. بنابراین هنگامی که به مرخصی می آمد دوستان و اقوام و همسایگان را از مسائل جبهه آگاه ساخته و جوانان را به پر کردن جبهه ها دعوت می نمود.

می گفت: بهترین دوستانمان به شهادت رسیده اند اما شهادت لیافت می خواهد و ما این لیافت را در خود نمی بینیم.

در سوم مهرماه سال 1360 در جریان یکی از حملات موفقیت آمیز رزمندگان اسلام به مواضع کفر صدامی ترکش خمپاره به پایش اصابت نموده و او را مجروح ساخت که در یکی از بیمارستانهای تهران بستری گشت. پس از عمل و طی دوره نقاهت در بیمارستان به نزد خانواده بازگشت و مدت 40 روز به استراحت پرداخت آنگاه با روحیه ایی قوی تر و کار آزموده تر به سوسنگرد رفت.

با وجود اینکه هنوز پایش کاملا بهبود نیافته بود در حمله بزرگ و پیروزمندانه بستان شرکت کرد و در کنار دیگر برادران خط شکن تا مرز عراق پیشروی نمود.

دشمن گیج و زبون که پس از حمله متهورانه آزاد سازی بستان توسط شب ستیزان اسلام از پای در آمده بود دیوانه وار ضد حمله های خویش را آغاز نمود.

در جریان یکی از همین ضد حمله ها که در ساعت ۱۱:۳۰ صبح روز نهم  سال ۱۳۶۰ انجام گرفت، رحمان و تعداد دیگری از دوستانش به خاک و خون غلطیدند و در وصول به هدف شهادت، نهال سبز انقلاب اسلامی را آبیاری کردند.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

بازتایپ، ویرایش و انتشار : انتشارات هدهد ... التماس دعا
نثار ارواح مطهر شهدا صلوات

۰۲/۱۰/۰۶
هیئت خادم الشهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">