امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام... خوش آمدید....
زندگینامه نویسی صلواتی و سریع و عالی برای شهدای کشور ، افتخار ما در دنیا و آخرت است، اکثریت مطالبی که در این وبلاگ آمده محصول مصاحبه تلفنی یا حضوری با خانواده های معظم شهدا و ایثارگران است که نوشته شده و قبل از درج در سایت، به رؤیت و تأیید خودشان رسیده است. شما خانواده محترم شهید نیز اگر خواستار نوشتن زندگینامه برای شهید بزرگوارتان هستید بر ما منت گذارید و با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ (صادقی) تماس بگیرید تا در اسرع وقت با افتخار فرمانبری کنیم. ما وابسته به هیچ شخص و سازمانی نیستیم فقط به عشق شهدا و سید و‌ سالارشان حضرت اباعبدالله الحسین، رایگان و عاشقانه و با تمام وجود کار میکنیم و هیچ پاداش و مقامی نمیخواهیم جز شهادت و وصال شهدا....
نثار ارواح مطهر و منور تمام انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و اموات منسوب به صلوات فرستندگان، فاتحه مع الصلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
در ضمن، انتشار مطالب این سایت آزاد است و حتی بدون ذکر منبع پاداش الهی دارد. پس یاعلی...
-----------------------------------------------
برای دریافت صلواتی کتاب امام زادگان عشق و آثار انتشارات هدهد به سایت هدهد مراجعه فرمائید: www.hodhodiran. ir
-----------------------------------------------
ارادت

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

هوالجمیل

به نقل از ایسنا 

عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه،(روز عید قربان) سال 66 به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف–5 از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد.

به گزارش ایسنا، عباس بابایی، سال ‌١٣٢٩ در شهرستان قزوین متولد شد. دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ‌١٣٤٨ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی، برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.

توصیف یک آمریکایی از روحیات عباس بابایی

در سال ‌١٣٤٩، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می‌بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می‌شد. آمریکایی‌ها در ظاهر هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می‌کردند اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می‌داد و از بی‌بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی‌ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می‌شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی‌تفاوت است. از رفتار او بر می‌آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی است و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پایبند است.

همچنین اشاره کرده که او به گوشه‌ای می‌رود و با خودش حرف می‌زند که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است.

نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی

خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است:«دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد.

او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم.از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.

به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟

گفتم: عبادت می‌کردم.

گفت: بیشتر توضیح بده.

گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم.

ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.»

ورود هواپیماهای اف-14

با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – ‌١٤ به نیروی هوایی، بابایی که جزو خلبان‌های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – ‌٥ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف–14 انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.

با اوج‌گیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت.

بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ ‌1360/5/7 فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد.

فرماندهی آبادگر

به هنگام فرماندهی پایگاه، با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف‌نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تأمین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هرچه مردمی کردن ارتش و پیوند هرچه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد.

بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی‌پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ 1362/2/9 با ارتقا به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل شد.

3000 ساعت پرواز جنگی

او با روحیه شهادت‌طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سالها در جبهه‌های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از ‌٣٠٠٠ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پروازهای عملیاتی و یا قرارگاه‌ها و جبهه‌های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی بود و تنها از سال ‌١٣٦٤ تا هنگام شهادت، بیش از ‌٦٠ مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید.

برای پیشرفت سریع عملیات‌ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی‌کرد، بلکه شخصاً پیشگام می‌شد و در جمیع مأموریت‌های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت می‌کرد.

سرلشکر بابایی به علت لیاقت و رشادت‌هایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ ‌66/2/8، به درجه سرتیپی مفتخر شد.

سرتیپ بابایی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به هنگام بازگشت از یک مأموریت برون مرزی، هدف گلوله ضد هوایی قرار گرفت و به شهادت رسید.

شرح شهادت

عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه،(روز عید قربان) سال 66 به همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف–5 از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. پس از انجام مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله‌های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید.

یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:«به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای سرتیپ بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد،پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد؛ برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام کنید. مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی‌داد، گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست ولی یکی از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است.»

راوی در مورد بازتاب شهادت بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است:«برخی فرماندهان ارشد سپاه در جلسه‌ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر شهادت تیمسار بابایی به اطلاع برادر رحیم (سرلشکر رحیم صفوی) رسید. با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند ، حلقه زد.»

نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری‌های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود:«تا عید قربان خودم را به شما می‌رسانم.»

بابایی در هنگام شهادت ‌٣٧ سال داشت. او اسوه‌ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آرزوی بزرگ خود که مقام شهادت بود نائل شد و نام پرآوازه‌اش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد

**************

*اسامی ۷۲تن ازوفادارترین مردم تاریخ به امام زمانشان یعنی شهدای کربلا.امیداست باشناخت ومعرفت نسبت به آنهاازشفاعتشون بهرمندگردیم انشاءالله*

 


*1عباس بن على (ع )*
پدرش : امیرالمومنین (ع ) و مادرش : فاطمه ام البنین ، کنیه او ابوالفضل
قامتى رشید و شجاعتى کم نظیر و بینش اعتقادى و علمى و فقهى روشنى داشت .
به خاطر سیماى جذابش او را ((قمر بنى هاشم )) مى خواندند.
امان نامه اى را که شمر براى او از عمر بن سعد گرفته بود، رد کرد.
علمدار (پرچمدار) کربلا و مظهر ایثار و فداکارى بود.
به خاطر آوردن آب به خیمه ها سقا لقب یافت .
امام سجاد فرمود : تا اینکه دو دست عباس قطع شد، خداوند به او همانند جعفر طیار دو بال عطا فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز کند.
سن :34 سال
محل دفن : کنار نهر علقمه
*2 على بن الحسین علیه السلام*
پدرش امام حسین علیه السلام ، و مادرش لیلى دختر ابى مره مى باشد
کنیه او ابوالحسن و به على اکبر معروف است .
در گفتار، اخلاق و اندام ظاهرى ، شبیه ترین مردم به رسول خدا (ص ) بود.
نخستین شهید از بنى هاشم در روز عاشورا بود که جسد مبارکش مورد کینه دشمن قرار گرفته و قطعه قطعه گردید.
نزدیک ترین شهیدى است که در کنار امام حسین علیه السلام دفن شده است
سن او را از 18 تا 27 سال ، مختلف نقل کرده اند.
*3مسلم بن عقیل*
پدرش عقیل
 (برادر على ع و مادرش علیه مى باشد.پسر عموى امام حسین (ع ) و نماینده او به کوفه براى بررسى اوضاع و بیعت گرفتن از مردم بود.
در ابتداى ورود به شهر کوفه ، حدود 18000 تن با او بیعت کردند.
با ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه و تهدید نمودن بزرگان و اشراف ، مردم از گرداگرد مسلم متفرق شدند.
مسلم چنان یکه و تنها گشت که یک نفر را هم در کنار خویش نیافت .
شب میهمان طوعه بود. ولى فردایش که منزل را در محاصره ماموران یافت ، خارج گردید و پس از ساعتى جنگ دلاورانه ، دستگیر و او را به دارالاماره آوردند.
مسلم بن عقیل را در روز 9 ذى الحجه به شهادت رسانده و بدن مطهر او را از بالاى دارالاماره به زیر افکندند.
محل دفن مسلم در کنار مسجد کوفه است .
سن او 34 سال .
      * 4عبدالله بن الحسین (ع )*
پدرش امام حسین (ع )، مادرش رباب دختر امرءالقیس مى باشد.
او که به (على اصغر) مشهور است ، کودکى شیر خوار بیش نبود.
وى در حالیکه در بغل پدر بود، تیرى به گلویش اصابت کرد و به شهادت رسید.
امام حسین (ع ) دستش را از خون او پر کرده و بطرف آسمان پاشید و قطره اى از خون به زمین بازنگشت .
حضرت با غلاف شمشیر نزدیک خیمه گودال کوچکى حفر کرد و او را به خاک سپرد.
*5- عبدالله بن على (ع )*
پدرش ، على علیه السلام و مادرش ، فاطمه ام البنین مى باشد .
به توصیه و تشویق برادرش حضرت عباس به میدان کارزار شتافت .
اولین فرزند ام البنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید .
سن او 25 سال بود .
*6 عثمان بن على (ع )*
پدرش ، امیرالمومنین (ع ) و مادرش ، فاطمه ام البنین مى باشد.
بخاطر علاقه شدیدى که على (ع ) به عثمان ابن مظعون (یکى از اصحاب رسول خدا) داشت نام فرزندش را عثمان گذاشت .
او به سفارش حضرت عباس ، پس از شهادت برادرش عبدالله به میدان کارزار شتافت .
دومین فرزند ام البنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید.
سن او 23 سال بود.
*7 سعید بن عبدالله الحنفى*
او از بزرگان ، دلیران و زاهدان شیعه در کوفه بود.
سعید نامه هاى مردم کوفه را به امام حسین (ع ) رساند، حضرت جواب آن نامه ها را نیز توسط او به کوفه ارسال نمود.
او از کسانى است که در مقابل مسلم بن عقیل در کوفه از جا برخاست و گفت : به خدا سوگند آماده یارى حسین و قربانى شدن در راهش شده ام .
در روز عاشورا چون حسین (ع ) نماز ظهر را خواند جنگ سختى در گرفت ، سعید جلوى امام ایستاد و با صورت و سینه و پهلوهایش به استقبال تیرها مى رفت تا امام اصابت نکند.
هنگامیکه به زمین افتاد، گفت : یا بن رسول الله ! آیا به عهد خود وفا کردم ؟ حضرت فرمود: بلى ، تو در بهشت جلوى من خواهى بود و سپس به شهادت رسید.
*جعفر بن على*
پدرش ، على (علیه السلام )
و مادرش ، فاطمه ام البنین مى باشد.
على (ع ) به واسطه علاقه و محبتى که به برادرش (جعفر طیار) داشت ، نام فرزندش را (جعفر) نهاد.
امام حسین (ع ) به وى فرمود: به کارزار بشتاب تا تو را مانند دو برادرم (عبدالله و عثمان ) شهید ببینم .
سومین فرزند ام البنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید.
سن او 21 سال بود.
*9- ابوبکر بن على (ع )*
پدرش ، على (ع ) و مادرش ، لیلى دختر مسعود بن خالد مى باشد.
او را محمد اصغر و یا عبدالله مى خواندند.
او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن ، به محاصره آنها در آمده و به شهادت رسید.
نوشته اند: جسد بى جان او را در آبراه خشکى در کربلا یافتند
*10- قاسم بن الحسن (ع )*
پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش (رمله ) مى باشد.
صورتش چون پاره ماه مى درخشید.
بدلیل کمى سن قاسم ، امام حسین (ع ) ابتدا اجازه میدان رفتن را به او نداد، ولى قاسم پیوسته تقاضاى خود را تکرار کرد تا اجازه گرفت .
پس از کارزار با دشمن ، بر اثر ضربت شمشیر نقش بر زمین گشت و عمویش ‍ حسین (ع ) را صدا زد.
حضرت خود را بر بالین قاسم رساند و فرمود: چقدر بر عموى سخت است که او را بخوانى و از دست او کارى بر نیاید.
سن او 13 سال بود.
*11 ابوبکر بن الحسن (ع )*
پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش ، کنیز آن حضرت بود.
او از مدینه همراه امام حسین (ع ) به کربلا آمد.
او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش قاسم ، به میدان کارزار رفته و جنگید تا به شهادت رسید.
*12 عبدالله بن الحسن (ع )*
پدرش ، امام حسن مجتبى (ع ) و مادرش ، دختر شلیل بن عبدالله مى باشد.
در کربلا نوجوانى بود که به سن بلوغ نرسیده بود.
چون عمویش حسین (ع ) را زخمى و بى یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت : به خدا سوگند از عمویم جدا نمى شوم .
ناگهان شمشیرى به طرف حسین (ع ) روانه شد، عبدالله دستش را سپر کرد.
شمشیر دست او را قطع کرده و به پوست آویزان نمود.
گفته شده در حالیکه حضرت او را در آغوش گرفته بود، حرمله با تیرى او را به شهادت رساند.
سن او 11 سال بود.
*13 عون بن عبدالله*
پدرش ، عبدالله (فرزند جعفر طیار) و مادرش حضرت زینب (س ) دختر على (ع ) مى باشد.
عون در اوائل راه مکه به کربلا، در وادى عقیق به امام حسین (ع ) پیوست .
او در روز عاشورا به میدان نبرد تاخت و شمشیر زد تا به درجه شهادت رسید.
مى نویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت : به خدا قسم ، شهادت پسرم در رکاب حسین (ع ) مصیبت مرا آسان مى کند...
*14 محمد بن عبدالله*
پدرش ، عبدالله (فرزند جعفر طیار) و مادرش خوصاء مى باشد.
او همراه با برادرش عون در راه مکه به کربلا در وادى عقیق به امام حسین (ع ) پیوست .
او در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید.
نوشته اند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید گفت : اگرچه من توفیق یارى حسین را نیافتم ، ولى با تقدیم پسرانم او را یارى کردم .
*15 عبدالله بن مسلم*
پدرش ، مسلم بن عقیل و مادرش ، رقیه دختر حضرت على (ع ) مى باشد.
وى (در میدان جنگ ) در سه مرحله با دشمن کارزار نمود
دشمن به سوى او تیرى رها کرد و عبدالله دستش را روى صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیرى کند. تیر دستش را به پیشانى دوخت . تیرى دیگر، قلب او را نشانه رفت و اینگونه در روز عاشورا به شهادت رسید.
سن : 14 سال .
*16 محمد بن مسلم*
پدرش ، مسلم بن عقیل و مادرش از کنیزان بود.
امام حسین (ع ) فریاد زد: اى عموزاده ها براى نیل به شهادت شکیبا و صبور باشید.
او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش عبدالله در حمله دسته جمعى فرزندان ابیطالب به دشمن شرکت کرده ، سپس به شهادت رسید.
سن : 13 سال .
*17 محمد بن ابى سعید*
پدرش ، ابوسعید (فرزند عقیل ) و مادرش از کنیزان بود.
وى در روز عاشورا وقتى امام حسین (ع ) در قتلگاه افتاده بود، وحشت زده و هراسان از خیمه بیرون آمد.
در حالى که دستش عمود خیمه اى گرفته بود و به راست و چپ نگاه مى کرد، ناگه دشمن به سرعت خود را به محمد رسانید و با شمشیر او را قطعه قطعه کرد.
او هنگام شهادت کودکى 7 ساله بود.
*18 عبدالرحمن بن عقیل*
پدرش ، عقیل برادر على (ع ) و مادرش از کنیزان میباشد.
وى عموزاده امام حسین (ع ) است .
امام حسین (ع ) فریاد زد: اى عموزادگان من ! صبر ومقاومت پیشه سازید...
که بعد از این هرگز سختى و مصیبتى نخواهید دید.
وى در روز عاشورا در حمله دسته جمعى فرزندان ابیطالب به ، دشمن شرکت کرده و در آن حمله به شهادت رسید.
*19 جعفر بن عقیل*
پدرش ، عقیل برادر على (ع ) و مادرش ، خوصاء دختر عمرو مى باشد.
وى عموزاده امام حسین (ع ) است .
برخى گفته اند: مادرش در واقعه کربلا حضور داشته است .
جعفر در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالى که مادرش ‍ جلوى خیمه ایستاده بود و او را نظاره مى کرد، به شهادت رسید.
*20 عبدالله بن بقطر (یقطر)*
چون مادرش از امام حسین (ع ) در کودکى نگه دارى کرده ، او را برادر رضاعى امام حسین (ع ) مى خوانند.
او صحابى مى باشد (یعنى رسول خدا (ص ) را درک کرده است )
او فرستاده امام حسین (ع ) است به سوى مسلم بن عقیل که در کوفه بود.
پس از دستگیرى عبدالله ، او را بالاى قصر دارالاماره مى برند تا در برابر مردم ، حسین (ع ) و پدرش را لعنت کند! ولى او بعکس ، مردم را به یارى حسین (ع ) فرا مى خواند.
او را از بالاى قصر به پایین انداختند، هنوز رمقى داشت که سرش را از بدن جدا کردند.
عبدالله از شهداى نهضت حسینى در کوفه است .
*21 انس بن الحارث الاسدى*
از اصحاب رسول خدا (ص ) است ، ودر جنگهاى بدر و حنین در خدمت پیامبر بوده است .
پیر مردى سالخورده و از شیعیان کوفه است .
از پیامبر نقل مى کند که فرمود: این فرزندم ( حسین ) در سرزمینى از عراق ( کربلا ) شهید خواهد شد، هرکس در آنجا باشد باید او را یارى کند.
وى شبانه به لشکر حسین (ع ) پیوست و در روز عاشورا به شهادت رسید.
*22 حبیب بن مظاهر*
از اصحاب رسول خدا (ص ) است . فقیهى بزرگوار و از خواص یاران امام على (ع ) بود و در تمام جنگها در خدمت آن حضرت شمشیر زده است .
حبیب در شهر کوفه از مردم براى امام حسین (ع ) بیعت مى گرفت .
پس از شهادت مسلم بن عقیل در کوفه ، مخفیانه خود را به لشکر ابى عبدالله (ع ) رساند.
فرمانده جناح چپ سپاه امام حسین (ع ) در کربلا بود.
وى در روز عاشورا عده اى از دشمن را کشت و سپس او را به شهادت رسانده سر مبارکش به گردن اسبى آویختند و در میان لشکر گرداندند.
سن او بیش از 70 سال بود.
*23 مسلم بن عوسجه*
از اصحاب رسول خدا (ص ) مى باشد.
پیر مردى عابد و زاهد و شجاعت او در فتوحات اسلامى زبانزد بوده است .
او در کوفه مسئولیت جمع آورى اموال و خرید سلاح و گرفتن بیعت براى امام حسین (ع ) را بر عهده داشت .
او پس از شهادت مسلم بن عقیل متوارى شد و سپس با خانواده اش به کاروان حسین (ع ) پیوست .
مسلم در روز عاشورا به دشمن حمله ور شد و سپس با ضربتى نقش بر زمین گشت ، هنوز رمقى داشت که امام حسین (ع ) بر بالین او آمد و فرمود: اى مسلم بن عوسجه ! خدا تو را رحمت کند.
سن او بیش از 60 سال بود.
*24 قیس بن مسهر*
مردى شریف و شجاع و از مخلصین در محبت اهل بیت (ع ) است .
او نامه مسلم را که حاوى خبر بیعت کوفیان بود به مکه برد و تسلیم امام حسین (ع ) کرد. حضرت نامه اى که در آن خبر حرکت خویش به سوى کوفه بود را توسط او براى کوفیان فرستاد.
او را در میانه راه دستگیر و به نزد ابن زیاد بردند و از او خواستند که بالاى منبر رفته و حسین را دشنام دهد. او در بالاى منبر گفت : اى مردم ! حسین بن على بهترین خلق خداست پس دعوت او را اجابت کنید، و بر عبیدالله و پدرش لعنت فرستاد.
قیس را از بالاى دارالاماره کوفه به زمین پرتاپ کرده به شهادت رساندند.
*25 عمرو بن خالد الاسدى*
*26 سعد*
عمرو از بزرگان کوفه و شیعیان با اخلاص بود.
و پس از خیانت مردم کوفه و تنها گذاشتن مسلم بن عقیل ، مخفى گشت .
وى پس از به شهادت رسیدن قیس بن مسهر به همراه غلامش ‍ سعد از کوفه خارج شده و به سپاه امام حسین (ع ) پیوستند.
عمرو و سعد به همراه عده اى در روز عاشورا در اول جنگ به دشمن حمله کرده و به شهادت رسیدند.
وقتى خبر شهادت آنها به امام حسین (ع ) رسید، آن حضرت به طور مکرر براى آنان رحمت مى فرستاد.
*27 ابو ثمامه عمرو الصائدى*
او از چهره هاى سرشناس شیعه در کوفه بود.
از اصحاب على (ع ) و در جنگها در رکاب آن حضرت بود. از طرف مسلم بن عقیل مسئولیت جمع آورى کمکهاى مالى و خرید اسلحه را داشت .
پس از خیانت مردم کوفه ، به لشکر حسین (ع ) پیوست .
وى در روز عاشورا نزد حضرت آمده و گفت : ... دوست دارم در حالى با خدا ملاقات کنم که نماز ظهر امروز را که وقتش نزدیک شده خوانده باشم .
حسین (ع ) در جوابش فرمود: نماز را به یاد آوردى ، خدا تو را از نماز گزاران قرار دهد.
ابو ثمامه پس از خواندن نماز ظهر به امامت حضرت ، به میدان کارزار رفته و به شهادت رسید.
*28 بریر بن حضیر*(خضیر)
شخصى عابد و زاهد و از اساتید قرآن بود.
از اصحاب على (ع ) بود و از اشراف کوفه به شمار مى رفت .
وى از کوفه به مکه رفته و به امام حسین (ع ) پیوست و همراه حضرت به کربلا آمد.
در روز عاشورا با دشمن چنین سخن گفت : ... این آب فرات است و حیوانات صحرا از آن استفاده مى کنند ولى پسر رسول خدا از آن محروم باشد، آیا پاداش خدمات محمد (ص ) این است ؟
روز عاشورا با دشمن به کارزار پرداخت تا به شهادت رسید.
*29 عابس بن ابى شبیب*
از رجال برجسته شیعه ، عابد و شب زنده دار و سخنورى توانا بود.
او از قبیله بنى شاکر است . (این قبیله از مخلصین در محبت على (ع ) بودند و آن حضرت در جنگ صفین درباره آنها فرمود: اگر تعدادشان به هزار نفر مى رسید، خداوند به شایستگى عبادت مى شد.
او در روز عاشورا به حسین (ع ) گفت : اى حسین ! مطمئن باش ، به خدا در روى زمین کسى نزد من محبوب تر و عزیزتر از تو وجود ندارد.
از دلیر مردان عرب بود و کسى یاراى جنگ تن به تن با او را نداشت ، لذا روز عاشورا از هر طرف به سوى او سنگ پرتاب کردند و او نیز سپر و نیزه را کنار گذاشت و با شمشیر به جنگ دشمن رفت . او را محاصره کرده و به شهادت رساندند.
*30 شوذب بن عبدالله*
او از بزرگان شیعه و از جنگجویان انگشت شمار بود.
حافظ و حامل حدیث از على (ع ) بود و مردم شیعه براى اخذ حدیث به وى مى رسیدند.
وى همراه مولایش عابس از مکه تا کربلا با سپاه حسین (ع ) بود.
(از او سئوال کردند که چه خواهى کرد؟) گفت : در کنار پسر دختر رسول خدا مى جنگم تا کشته شوم .
وى در روز عاشورا به میدان جنگ رفته و به شهادت رسید.
*31 حنظله بن اسعد*
او از شخصیتهاى شیعه ، شجاع ، فصیح و قارى قرآن بود.
حنظله موقع ورود امام حسین (ع ) به کربلا خدمت آن حضرت رسید.
به لشکر ابن سعد گفت : اى مردم !... دست به قتل حسین (ع ) نزنید که مستحق عذاب الهى خواهید شد.
حنظله روى به حضرت کرد و گفت : درود بر تو اى حسین ...
خداوند شناسایى برقرار کند میان ما و شما در بهشتش . وى در روز عاشورا با شمشیر آخته به دشمن حمله کرد و پس از مبارزه اى شجاعانه به درجه شهادت رسید.
*۳۲ عبدالرحمن الارحبى*
او مردى بزرگوار، شجاع و دلاور بود.
وى به همراه قیس ، نامه هاى مردم کوفه را در مکه به خدمت حسین (ع ) رسانید.
حسین (ع ) او را با مسلم بن عقیل به سوى کوفه فرستاد، ولى دوباره به خدمت آن حضرت بازگشت و تا کربلا همراه سپاه ایشان بود.
وى در روز عاشورا وقتى وضع را سخت دید اجازه میدان گرفت و جنگید تا به شهادت رسید.
*33 سیف بن الحارث الهمدانى*
*34 مالک بن عبدالله الهمدانى*
*35 شبیب*
سیف و مالک پسر عموى یکدیگر بوده و به همراه غلامشان شبیب به سپاه حسین (ع ) پیوستند.
روز عاشورا آن دو در حالى که مى گریستند به خدمت حضرت رسیدند. امام (ع ) فرمود: چرا گریه مى کنید؟ آن دو گفتند: فدایت شویم ، براى خودمان گریه نمى کنیم ولى براى شما گریه مى کنیم که در محاصره دشمن قرار گرفته اید و ما بیش از جانمان چیزى نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم . حضرت به آنها فرمود: خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد.
آن دو در حالیکه یکدیگر را حمایت مى کردند به جنگ دشمن رفته و به شهادت رسیدند.
*36 هانى بن عروه*
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و رئیس قبیله مذحج بود.
وى و پدرش از خواص یاران على (ع ) بشمار مى رفتند و در جنگ جمل ، صفین و نهروان ملازم رکاب آن حضرت بودند. منزل هانى در کوفه مخفى گاه مسلم بن عقیل گشته بود.
ماموران دستگیرش کردند و به دارالاماره بردند. ابن زیاد با عصایى که داشت چنان به صورت هانى زد که بینى او شکسته و خون از محاسنش فرو ریخت و لباسهایش خون آلود گشت .
به دستور عبیدالله او را به بازار برده و در مقابل چشم مردم گردن زدند.
وى از شهداى نهضت حسینى در کوفه است .
سن او بیش از 80 سال بود.
*37 جناده بن الحارث المذحجى*
*38 واضح*
جناده از بزرگان مشهور شیعه و از یاران على (ع ) بود.
او با مسلم بن عقیل در شهر کوفه بیعت کرد، ولى چون عهد شکنى مردم را دید، همراه با غلام پدرش واضح ترکى و جماعتى دیگر به سوى حسین (ع ) حرکت کردند.
در روز عاشورا جناده و همراهانش به محاصره دشمن در آمدند، گرچه حضرت عباس آنها را نجات داد ولى حاضر نشدند که سالم برگردند، لذا جنگیدند و یکجا به شهادت رسیدند.
هنگامى که واضح هنگام جنگ با دشمن به زمین افتاد، حسین (ع ) بسوى او شتافت و صورت به صورت او گذاشت . واضح در حالى که به این رفتار امام مباهات مى کرد به شهادت رسید.
*39 مجمع بن عبدالله*
*40 عائذ بن مجمع*
پدر مجمع از اصحاب رسول خدا (ص ) بوده و خودش از یاران على (ع ) است .
مجمع و پسرش عائذ همراه با تعدادى از کوفه خارج و به امام حسین (ع ) پیوستند.
امام حسین (ع ) از آنها درباره مردم کوفه پرسید: آنها گفتند: بزرگان کوفه رشوه هاى کلانى گرفته و دوستدار حکومت شده اند، اما بقیه مردم دلهایشان به شما گرایش دارد، ولى فردا شمشیرهایشان بر علیه شما خواهد بود.
این پدر و پسر در روز عاشورا با هم به شهادت رسیدند.
*41 نافع بن هلال*
او مردى بزرگوار و شجاع و قارى قرآن و نویسنده حدیث بود.
وى از یاران على (ع ) بوده و در جنگهاى جمل ، صفین و نهروان حضور داشت .
نافع در خطاب به حسین (ع ) گفت : ... به خدا سوگند از حکم خدا باکى ندارم و ملاقات با خدا براى ما ناپسند نیست ، زیرا ما با نیت و بصیرت خودمان دوستدار تو را دوست ، و دشمنت را دشمن مى داریم . او در روز عاشورا نامش را بر روى تیرهاى مسمومش نوشته و به سوى دشمن پرتاب نمود. وقتى تیرهایش تمام شد، با شمشیر به دشمن حمله کرد.
دشمن اطراف نافع را گرفته با پرتاب سنگ بازوان او را شکسته و اسیرش کردند و به نزد ابن سعد آوردند، سپس شمر با ضربتى او را به شهادت رساند.
*42 الحجاج بن مسروق*
او از یاران على (ع ) و از شیعیان کوفه است .
وى از کوفه خود را به امام حسین (ع ) در مکه رساند و همراه امام به کربلا آمد. موذن سیدالشهدا بود و در پنج وقت ، اذان مى گفت .
در روز عاشورا به میدان رفت و در حالى که غرقه در خون بود، برکت . حضرت فرمود: من هم پشت سر تو به ملاقات جد و پدرم نایل خواهم شد.سپس حجاج دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید.
*43 عمرو بن قرظه*
پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران على (ع ) بود.
عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین (ع ) پیوست .
در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولى به سوى حسین (ع ) برگشت تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند.
او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینه اش بر خورد مى کرد تا آسیبى به امام حسین (ع ) نرسد.
در حالى که بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت کرد و گفت : یا بن رسول الله ! آیا به عهد خود وفا کردم ؟ حضرت فرمود: در بهشت جلوى من خواهى بود و سلام مرا به رسول خدا برسان . در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید.
*44 عبدالرحمن بن عبد ربه*
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران با اخلاص على (ع ) بود.
وى از کسانى است که به حادثه غدیر خم گواهى داد و گفت : از رسول خدا (ص ) که فرمود: آگاه باشید همانا خداى عز و جل ولى من است و من ولى مومنین ، پس هرکس من مولاى او هستم ، على مولاى اوست .
على (ع ) قرآن را به او تعلیم داد و او را تربیت کرد. او همراه امام حسین از مکه به کربلا آمد.
در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید.
*45 جناده بن کعب*
*46 عمرو بن جناده*
عمرو همراه پدرش جناده و مادرش ، از مکه با سپاه امام حسین (ع ) بودند.
جناده و در روز عاشورا، در حمله اول به شهادت رسید.
عمرو که نوجوانى بیش نبود، در روز عاشورا پس از شهادت پدر نزد حسین (ع ) آمد و گفت : به دستور مادرم آمده ام ، لذا امام (ع ) اجازه رفتن به میدان جنگ را به او داد.
دشمن پس از شهادتش ، سر او را از تن جدا کرده و به سوى حسین (ع ) پرتاب کرد.
مادر سر فرزند را برداشت و به سر یکى از سپاهیان ابن سعد زد و او را به هلاکت رساند.
*47 سعد بن الحارث الانصارى*
*48 ابوالحتوف بن الحارث*
این دو برادر (قبل از واقعه کربلا) در گروه محکمه (خوارج ) بودند.
آنها همراه با عمر بن سعد براى جنگ با حسین (ع ) از کوفه خارج شدند.
در روز عاشورا چون صداى استغاثه امام بلند شد که مى فرمود: آیا کسى نیست که به ما کمک کند؟ این دو برادر، از سپاه ابن سعد خارج شده و به کمک حسین (ع ) شتافتند و با سپاهیان کوفه جنگیدند تا به شهادت رسیدند.
*49 زهیر بن القین*
او از شخصیتهاى برجسته کوفه بود.
وى نخست از طرفداران عثمان بود. اما در بازگشت از زیارت خانه خدا، در میانه راه به کاروان حسین (ع ) برخورد نمود و با عنایت الهى از یاران آن حضرت گشت .
وى با همسرش با کاروان حسین (ع ) به کربلا آمد.
در شب عاشورا از جا برخواست و گفت : به خدا سوگند اگر هزار بار کشته شوم و زنده گردم هرگز از یارى حسین (ع ) و جوانانش دست بر نخواهم داشت .
او فرمانده جناح راست سپاه حسین (ع ) بود.
وى در روز عاشورا پس از اقامه نماز با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و به شهادت رسید.
*50 سلمان بن مضارب*
او پسر عموى زهیر بن القین بود.
سلمان همراه با زهیر در سال 60 هجرى به حج مشرف شده بود. در بازگشت ، در میانه راه با هدایت یافتن زهیر او نیز جزو یاران حسین (ع ) گشت .
در روز عاشورا سلمان همراه چند نفر دیگر بعد از اداى نماز ظهر با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و سپس به شهادت رسیدند.
*51 سوید بن عمرو الخثعمى*
مردى شریف و کثیرالصلوه و دلیر و صاحب تجربه در جنگها بود.
او یکى از دو نفرى است که تا لحظات آخر در کنار امام حسین (ع ) بود.
سوید در روز عاشورا قدم پیش گذاشت و جنگید تا بدنش پر از جراحت شد و از اسب نقش زمین گشت و به رو افتاد، لذا دشمن گمان کرد که او کشته شده است .
او که زخمى بود، چون شنید کوفیان شادى کنان مى گویند: حسین کشته شد با همان تن مجروحش از جا بر خاست و با خنجرى که داشت ، به جنگ پرداخت تا به شهادت رسید.
چون شهادتش پس از شهادت امام (ع ) بود، او را آخرین کشته میدان کربلا گفته اند.
*52 ابوالشعثا الکندى*
نام او یزید بن زیاد مى باشد و مردى شریف ، دلیر و جسور و تیر اندازى ماهر بود.
وى پیش از ملاقات حسین (ع ) با حر، از کوفه به سوى آن حضرت رفت .
ابوالشعثا در روز عاشورا سواره مى جنگید، چون اسبش پى شد، روى زانو در محضر امام (ع ) نشست و تیرهاى فراوانى به طرف دشمن پرتاب کرد و جمعى از آنان را به هلاکت رساند.
امام حسین (ع ) براى وى چنین دعا مى کرد: خدایا! خدایا تیرش را به هدف برسان و بهشت را پاداش او قرار ده .
چون تیرهایش تمام شد، از جا برخاست و با شمشیر جنگید تا به شهادت رسید.
*53 بشیر بن عمروالحضرمى*
او از تابعین بود (از کسانى که اصحاب رسول خدا را درک کرده اند)
دلاورى فرزندان او در جنگها معروف است .
قبل از شروع جنگ به امام حسین (ع ) پیوست .
در روز عاشورا در حالى که مشغول جنگیدن بود به او گفته شد که : فرزندت در مرز رى اسیر گشته است .
امام حسین (ع ) به او فرمود: خدا رحمتت کند، من بیعتم را از تو برداشتم ، برو و در آزادى پسرت کوشش کن . بشیر گفت : درندگان مرا پاره پاره کنند اگر از تو جدا شوم .
او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
*54 عبدالله بن عروه (عزره )*
*55 عبدالرحمن بن عروه (عزره )*
این دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند.
جدشان از یاران على (ع ) بوده و در جنگهاى آن حضرت شرکت داشت .
عبدالله و عبدالرحمن در کربلا به خدمت امام حسین (ع ) رسیدند.
آنها در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم . حضرت به آنها فرمود: آفرین باد بر شما!
این دو برادر در حالیکه نزدیک امام بودند با دشمن جنگیده تا به شهادت رسیدند.
*56 عبدالله بن عمیر الکلبى*
*57 ام وهب النمریه*
او مردى دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن کثرت لشکریان کوفه براى قتل امام حسین (ع ) مسلمان شد.
وى شب هنگام همراه با همسرش ام وهب به سوى کربلا حرکت کرده و به خدمت امام حسین (ع ) رسیدند.
عبدالله در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت در حالى که جراحاتى بر بدنش وارد شده بود، همسرش ام وهب به میدان آمده و به او گفت : پدر و مادرم به فدایت ، در برابر فرزند رسول خدا با دشمن مبارزه کن .
پس از شهادتش ، ام وهب بر بالین او نشست و گفت : بهشت تو را گوارا باد! از خدا مى خواهم که مرا همراه تو در بهشت قرار دهد.
در این هنگام ، دشمن عمودى آهنین را بر سر ام وهب فرود آورد و در کنار شوهر شهیدش جان سپرد.
*58 مسلم بن کثیر*
  *59رافع بن عبدالله مسلم* از تابعین (کسانى که یاران پیامبر را درک کرده اند مى باشد.
او از یاران على (ع ) بوده و در یکى از جنگهاى آن حضرت پایش آسیب دیده و معلول گردید.
او به همراه غلامش رافع از کوفه خارج شدند و نزدیک فرود آمدن امام حسین (ع ) به کربلا، به آن حضرت پیوستند.
مسلم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید، اما غلامش ‍ رافع بعد از نماز ظهر و در برابر حضرت (ع ) به شهادت رسید.
*60 النعمان بن عمرو الازدى*
*61 الجلاس (الحلاس ) بن عمرو*
این دو برادر از مردم کوفه و از اصحاب على (ع ) بودند و جلاس در کوفه جز نظامیان آن حضرت بود.
آنها با سپاه عمر بن سعد از کوفه خارج شدند. چون ابن سعد شروط و پیشنهادات امام حسین (ع ) را نپذیرفت ، آن دو به لشکر حضرت پیوستند.
نعمان و جلاس در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
*62 یزید بن ثبیط*
*63 عبدالله بن یزید*
*64 عبیدالله بن یزید*
یزید از شیعیان بصره و در میان قومش شریف و بزرگوار بود.
او با دو تن از فرزندانش عبدالله و عبیدالله و عده اى دیگر از بصره بیرون آمده و در محلى به نام (ابطح ) در نزدیکى مکه به امام حسین (ع ) پیوستند. یزید روز عاشورا در جنگ تن به تن به شهادت رسید ولى دو فرزندش در حمله اول که دسته جمعى بود به شهادت رسیدند.
*65 عامر بن مسلم العبدى*
*66سالم
عامر از شیعیان بصره بود. *
او به همراه غلامش سالم و عده اى از شیعیان بصره به سوى امام حسین (ع ) حرکت کرده و خدمت آن حضرت رسیدند.
عامر و سالم در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
*67 مسعود بن الحجاج*
*68 عبدالرحمن بن مسعود*
مسعود و پسرش از شیعیان نامى و از شجاعان مشهور بودند.
هر دو با لشکر عمر بن سعد از کوفه خارج شدند ولى پیش از درگیرى ، به سپاه امام حسین (ع ) پیوستند.
مسعود و عبدالرحمن در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
*69 عمار بن حسان*
او از شیعیان مخلص و دلیران صاحب نام بود.
پدرش حسان از یاران على (ع ) بود، که در جنگ جمل و صفین شرکت جست و در جنگ به شهادت رسید.
عمار از کسانى است که از مکه همراه با حسین (ع ) بود.
او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.
*70 قاسط بن زهیر*
*71 کردوس بن زهیر*
*72 مقسط بن زهیر*
این سه برادر از یاران على (ع ) بوده و جز پیشتازان در جنگهاى آن حضرت بودند.
پس از شهادت على (ع ) در کنار امام حسن مجتبى (ع ) قرار گرفته و در کوفه اقامت گزیدند.
آنها شبانه خود را در کربلا به امام حسین (ع ) رساندند.
سه برادر در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسیدند.
*این ۷۲نفرتحت فرماندهی حضرت سیدالشهداعلیه السلام شهیدومزارآنهازیارتگاه عاشقان ودلدادگان شد.*

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">