هوالجمیل
شهید سید حمید جعفری
فرزند سید اسماعیل
تولد : 1337/2/9 کناره
شهادت : 1367/3/4 شلمچه
آرامگاه : گلزار شهدای کناره
**************
سیدحمیدجعفری شهید بزرگوار سید حمید جعفری فرزند سید اسماعیل در 9 اردیبهشت سال ۱۳۳۷ در روستای کناره شهرستان مرودشت در استان فارس دیده به جهان گشود.این بسیجی دلاور در سال ۱۳۶۲ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و در کنار رزمندگان با روحیه ای شاداب و خندان در مبارزه با استکبار جهانی که برای محو اسلام ناب محمدی با تمام توان و تجهیزات به سرسپردگی صدام به مرزهای ایرانی اسلامی حمله کرده بودند شتافت و در عملیات های مختلفی حضورداشت.
شهید سید حمید جعفری اعزامی از سپاه مرودشت، متأهل و دارای دو فرزند بود و در شلمچه در تاریخ 4/3/1367 در اثر اصابت ترکش از ناحیه پا و سر به شهادت رسید. پیکر این عزیز بزرگوار بعد از چندین سال در دشت گرم کربلای شلمچه ماند و پس ازسالها انتظار در سال 1379 به میهن بازگشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید حمید جعفری
بسم الله الرحمن الرحیم « ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین » « یا رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلوب الطاهرین » آری، من هم مثل شهیدان دیگر می آیم، تا با قطرات خون خود به دریای شهیدان بپیوندم. باید رفت و تو را شکر که راه شهادت را، که یگانه راه رسیدن به توست، به من، بندهی حقیر و گناهکار، ارزانی داشتی. تو را شکر که این نعمت گرانقدر خود را به این انسان گناهکار عطا فرمودی و من تنها راه سعادت خویش را شهادت در راهت یافتم و این نیست من مگر لطف و عنایت پروردگار نسبت به بنده اش، خداوندا مرا از این همه لطف و عنایت دور مگردان و شهادت را نصیبم کن. به نام الله و به نام شهیدانی که چون ندای حق را شنیدند، عاشقانه سوی او شتافتند و در اوج انسانیت با خون خود این حقیقت را گواهی کردند که، « لا اله الا الله ». من عاجزم از اینکه حالت روحانی خود را بیان کنم. آنچه در این جنگ ونبرد حق و باطل آموختم، تنها برای خدا بودن و در راه خدا بودن و در راه خدا خون دادن و بندگی خدا است. می دانم آنان که عاشقانه برای خدایشان زندگی می کنند، عاشقانه هم برای او خواهند مرد. من برای کسی وصیتی ندارم و در حدی نیستم که برای امت شهید پرور و قهرمان وطن اسلامیم وصیتی داشته باشم. ولی مشتی درد و رنج دارم که بر روی صفحهی کاغذ می آورم تا همچون دشنه ای بر قلب سیه دلان، که این آزادی را حس نکردند و بر سر اموال دنیا انسانها و جهان را به نیستی و نابودی سوق دادند فرود آورم. خداوندا، تو خود شاهد بودی و هستی که این بندهی گناهکار تو تمام مدت عمری که در این دنیای فانی سپری کرد، به هیچ گروهی و هیچ انجمنی وابسته نبوده و فقط و فقط در راه تو و برای رسیدن به تو تلاش کرده و ندای بر حق امامش را لبیک گفته و هستی و زندگی تازه خویش را در راه به هدف رسیدن حکومت عدل الهی فدا کرده است. بله؛ ای امام، درد تو را جوانان و آن نوجوان ۱۳ ساله درک می کند. این جوانان که از مال دنیا فقط تو را دارند و جان خویش را برای رسیدن به هدف شما، که اسلام است، فدا می کنند و می گویند: ای امام، تا لحظه ای که خون در رگ ما جوانان اسلام وجود دارد، لحظهای نمی گذاریم خط پیامبر گونهی تو، که به خط انبیا تاریخ متصل است، به انحراف کشیده شود.
خدایا، پدر و مادر، خواهران و برادران و همسر و سایر دوستان و بستگانم را صبر و مقاومت همراه با آگاهی عطا کن تا بدانند که « ما اصاب من المصیبه الا باذن الله » جمله ای از امام عزیز یادم آمد که: ”زندگی من به اسلام خدمتی نکرد، شاید مرگم موجب خدمتی شود.“
حال سخنی چند با خانوادهی عزیزم: ای پدر، معلم اخلاقم تو بودی. راستی که نتوانستم وظیفهی فرزندی را نسبت به شما به جا آورم و نتوانستم زحمات پدرانهی شما را جبران کنم. باید ببخشی. پدرجان، تنها خواهشی که از شما دارم صبر و استقامت در راه خدا است. در نماز جماعت و نماز دشمن شکن جمعه همیشه پیشقدم باش. و تو ای مادرم، ای مهربانترین، وقتی جای مرا در خانه خالی می بینی و غمگین و عزادار می شوی، همچون زینب کبری (س) صبور و استوار باش. تو از طفولیت تا به امروز همیشه و در همه حال برایم جانفشانی کرده و زحمت بی حساب کشیدی. از اینکه نتوانستم فرزندی شایسته برایت باشم باید مرا ببخشی و شیر پاکت را حلالم کنی. مادرم، اگر شهید شدم، اندوهی به خود راه نده و پیراهن عزا برایم نپوش که این کار تو باعث شادی دشمنان اسلام می شود. بدان و آگاه باش که شهدا در جوار قُرب الهی قرار می گیرند. شما ای خواهران و برادرانم، به عظمت امـام بیشتر توجـه کنید. سعـی کنید عظمت او را بیشتـر از پیش درک نموده و خود را وقف فرامین او سازیـد و صداقت و اخلاص خود را همچنـان که حفظ کرده اید، حفظ نمایید. بایـد آنچه را که وظیفـهی الهـی شماست، انجام دهید تا در سایـهی او به کمال و تقرب الهی برسید. خداوند شما را در انجام امورات خیر عزیز و موفق بدارد. حال خدایا، بگذار عاشقانه درمیدان شهادت بتازیم و بگذار غرور و تکبر را با آب خلوص و صدق و تواضع شستشو دهیم و با خون خود ننگ هزار سالهی تاریخ را بشوییم. شهادت مرا آزاد کرده است و من آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی فروشم. من نه لیاقت بهشت و نه لیاقت اسم شهید و مقام شهید را دارم، ولی از درگاه معبودم خواهانم، تا هنگامی که دشمن را به لرزه نیندازم نمی خواهم به سادگی کشته یا مجروح شوم. در خاتمه سلامتی و ظهور حضرت ولیعصر (عج) و توفیق برادران و خواهران عزیز را از خداوند منان خواهانم. از خداوند پیروزی اسلام و مسلمین را می طلبم. باشد که انشاءالله رزمندگان عزیز پرچم و بیرق یگانهی توحید را در قدس عزیز و کربلای حسینی و تمامی کشورهای زیر ستم به اهتزاز در آورند. (آمین یا رب العالمین) همچنین برای این حقیر دعا کنید تا خداوند گناهان مرا عفو کند.
خاطرات و دلنوشته ها
همسر شهید سیدحمید جعفری ضمن خوش آمدگویی درخصوص شهید جعفری ابراز داشت: شهید جعفری یکی ازشهدای شهرستان مرودشت است که در سال 67 در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید و تا سال79 مفقود الاثر بودند.
این همسر شهید در ادامه با اشاره به شخصیت شهید جعفری اظهار داشت: در زندگی مشترک با ایشان همیشه از ما می خواستند که در برابر مشکلات صبر پیشه کنیم و در فیلمی که قبل از شهادت ایشان گرفته شده بود همگان را به صبر توصیه می نمودند در مواجهه با مشکلات نیز معتقدم که ایشان از خداوند برایم صبر می خواهند.
ایشان در ادامه افزود: شهید دردوران جنگ نیز مجروح شدند که مدتی را در بیمارستان بستری بودند برای اینکه ما نگران نشویم به ما اطلاعی ندادند. در مدتی که از ایشان هیچ اطلاعی نداشتم برای گرفتن نشانه ای از ایشان با گرفتن عکس شهید در دست به همه جا مراجعه نمودم، به دیدار آزادگان و یا رزمندگان می رفتم، اما هیچ گاه امیدم را از دست ندادم.
این بانو با اشاره به زندگی با شهید جعفری اظهار داشت: همیشه به ایشان همکاری می کردم ؛ شهید جعفری در هنر خوشنویسی هنرنمایی می کرد و برای تبلیغات بر روی پارچه خطاطی می کرد و من نیز به دور دوزی پارچه نوشته ها می پرداختم.
ایشان در ادامه افزود: همیشه در تمام زندگی حضور و دعای ایشان را احساس می کردم.
شهید والامقام سید حمید جعفری خیلی شوخ طبع و خندان بود
با رزمندگان در شرایط سخت شوخی میکرد روحیه می داد
به همه سنگرهای گردان سر کشی می کرد فرد پای کار و جسوری بود
در برابر دشمن یک ابهتی داشت نترس و دلیر بود.همیشه در حال ذکر بود
گاهی هم مداحی میکرد . راوی جعفر اسکندری
==============================
با تشکر از سایت عاشورائیان
از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات و عکس و خاطرات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند تا با نام خودتان در سایت درج شود. والسلام