شهید بزرگوار سید رحیم حسینی ، از تجکنار
شهید سید رحیم حسینی فرزند سید حسن، دیپلم، متاهل، سرباز ارتش، کشاورز، تولد:1339/04/16 ، شهادت:1360/12/05چزابه، تدفین:مسجد روستای تجکنارمنطقه عملیاتی:چزابه، در اثر اصابت تجکنار
وصیتنامه شهید رحیم حسینی
" ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً احیاء عند ربهم یرزقون"
گمان مبرید که شهداء مرده اند بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند.
من سید رحیم حسینی فرزند سید حسین افتخار می کنم که یک فرد مسلمان هستم و ایدئولوژی ام اسلام است؛ اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم. به قول امام حسین (ع) شهادت دعوتی است به همه نسلها و به همه عصرها . من در راه خدا جهاد می کنم(جهاد فی سبیل الله) و تا آخرین قطره خون که در بدن دارم با کفار می جنگم. ای مردم بدانید که حق همیشه پیروز است و کفر سرنگون.
پدر بزرگوارم – مادر عزیزم سلام علیکم. ممکن است این آخرین پیام من به شما باشد. پدر و مادر عزیزم از این که دور از شما هستم می دانم که شما از دوری من رنج می برید امیدوارم که خداوند متعال صبر و استقامت را به شما ارزانی بدارد مادر مهربانم- تو بسیار برایم زحمت کشیدی تو را رنج بسیار دادم خداوند به تو صبر عطا بفرماید، مادر جان از اینکه فرزندت را در راه اسلام از دست می دهی ناراحت مباش دیگر در آن روز قیامت فاطمه زهرا(س) بانوی صدر اسلام از تو گله ندارد پیش او سربلند خواهی شد.
و تو پدر عزیزم- اگر اشتباهی از من سرزده مرا ببخشید که نتوانستم زحماتت را جبران کنم و برایم از خدا طلب مغفرت کنید. پدرم امیدوارم مانند ابراهیم (ع) که فرزندش اسماعیل را برای رضای خدا قربانی می کند صبور باشی و شما هم مرا در راه خدا از دست می دهی ناراحت مباش.
پدر عزیزم – تو در حق من پدری کردی خدا اجرت دهد.
و تو ای همسرم- ناراحت مباش از تو می خواهم که زینب گونه باشی و فرزندم اصغر را جوان رشیدی ببار بیاوری تا ادامه دهنده راه پدرش که همان راه خدا و اسلام است باشد.
اصغرم- هیچوقت در انتظار پدرت مباش چون این انتظار بیهوده است و سرانجام خوبی ندارد. اصغر جان- بدان اگر من پدر خوبی برایت بودم فقط در دنیا می توانستم کاری برایت بکنم.
سعی کن مرد باشی. پسرم در همه حال اسلام پیروز است و کفر نابود شدنی امیدوارم که اسلام را سرمشق زندگی خود قرار بدهی. این تو هستی که باید با دقت بنگری و کدامین راه را سرمشق زندگی خود قرار بدهی.
و این راه همیشگی از یادتان نرود.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
سرباز اسلام سید رحیم حسینی
پدر شهید:
رفتار خیلی خوبی داشت خیلی قران می خواند و با نماز و قران خوان بود و در نماز جماعت شرکت می کرد اگر غیبت کسی را میکردیم ناراحت می شد.
همسر شهید:
اخرین بار مرخصی اش بود وقتی می خواست برود نزدیک دروازه شده بود دیدم نوری تمام در سرش را گرفته بود صدایش زدم گفت کاری داری؟ گفتم نه با تعجب دیدم نورانی تر شدند همان لحظه شهادت را وجودشان حس کردم......
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد