امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام... خوش آمدید....
زندگینامه نویسی صلواتی و سریع و عالی برای شهدای کشور ، افتخار ما در دنیا و آخرت است، اکثریت مطالبی که در این وبلاگ آمده محصول مصاحبه تلفنی یا حضوری با خانواده های معظم شهدا و ایثارگران است که نوشته شده و قبل از درج در سایت، به رؤیت و تأیید خودشان رسیده است. شما خانواده محترم شهید نیز اگر خواستار نوشتن زندگینامه برای شهید بزرگوارتان هستید بر ما منت گذارید و با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ (صادقی) تماس بگیرید تا در اسرع وقت با افتخار فرمانبری کنیم. ما وابسته به هیچ شخص و سازمانی نیستیم فقط به عشق شهدا و سید و‌ سالارشان حضرت اباعبدالله الحسین، رایگان و عاشقانه و با تمام وجود کار میکنیم و هیچ پاداش و مقامی نمیخواهیم جز شهادت و وصال شهدا....
نثار ارواح مطهر و منور تمام انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و اموات منسوب به صلوات فرستندگان، فاتحه مع الصلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
در ضمن، انتشار مطالب این سایت آزاد است و حتی بدون ذکر منبع پاداش الهی دارد. پس یاعلی...
-----------------------------------------------
برای دریافت صلواتی کتاب امام زادگان عشق و آثار انتشارات هدهد به سایت هدهد مراجعه فرمائید: www.hodhodiran. ir
-----------------------------------------------
ارادت

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بسم الله القاصم الجبّارین
« إنّ اللهَ اشتَرَیَ اَلمُؤمِنینَ أ نفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنّ لَهُمُ ألجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَیَقتُلُونَ وَعداً عَلَیهِ حَقّاً فِی التّورئةِ وَ الإنجِیلِ وَ القُرآنِ وَ مَن أو فَی بِعَهدِهِ مِنَ اللهِ فَاستَبشِروُا بِبَعیِکُمُ الَّذِی بَایَعتُم بِهِ وَ ذَلِکَ هُوَالفَوزُ العَظِیمُ » سورۀ توبه آیۀ 111


به نام تو که در پیشگاهت هستم ، به نام تو که جانم و حیاتم ، زنده بودن و مرده بودنم به معنای واقعی در دست توست ، ای مالک ، ای عالم و حکیم ، دانا ، قادر متعال ، ای یاری دهندۀ روح ا… و ای برّندۀ مکر مکّاران ، زبانم وکلامم و قلمم از بیان نامهایت و صفاتت بسیار ناچیز و از هیچ هم هیچ تر است ، چه گویم به تو که معشوقم توئی ، ای آرام کننده ، ای التیام دهنده ، ای دوای درد ها و ای إسمُهُ دَوَاءُ وَذِکرُه, شِفاءُ.//// بقیه در ادامه‌مطلب
من مانده از کاروان عاشقانت ، من مانده از همراهان علی ( ع) ، مانده در آفتاب سوزنده و در سراب هواهای نفسانی ، چه گویم ؛ آیا می توانم آنطور که تقوا و پارسائی علی ( ع) ، بندگی علی ( ع) و شناخت علی (ع) ترا بیان می کند ، بیان کنم ؟ خیر ، امکان ندارد ، مگر می شود به خاک پای علی ( ع) هم رسید ، فقط زبان باز می شود و با بی شرمی می گویم “إلهِی وَ رَبِّی مَن لِی غَیرُک ” دیگر راهی نمی بینم . ” بِأیِّ اأُلامؤرِ أَشکُوُ “
خدا ، برای کدام خطا و گناه و عملم شکایت کنم ،هر جا نگاه می کنم ، از کاروان سبیل الله و شیعه بودن عقب است برای کدام گناه گریه کنم ؟ ” یا غِیاثَ المُستَغیثِین ” تو دوست صادقان و مشتری درست کارانی آ نها می توانند دوستشان را توصیف کنند نه من تجاوز کار به حدود و خلافکار به امرت . خدایا تو را به اراده حسین (ع) ، تو را به بزرگی شهامت و ایمان حسین ( ع) و تو را به شناخت حسین ( ع) از تو قسم ما را ببخش و در زمرۀ عاشقانت قرار بده و این امّت را چنان با تقوی و پارسا و دوستداراهل بیت عصمت و طهارت و مسند عملشان قرار بده که چراغ هدایت و روشنی شیعیان لبنان و مسلمانان دنیا و مستضعفین در بند عالم در تاریکیها باشند .
با سلام به مهدی موعود (عج) آقا و سرور و مولایم ،آنکه هدیه سربازش را قبول کرد ، آنکه پذیرفت پر قیمت ترین چیزی را که حقیر به آن علاقه داشتم به او هدیه کردم و قبول کرد ، مهدی جان (عج) ، گریه ها کردم مرا نپذیرفتی ، مهدی جان (عج) ممکن است لایق نبودم ولی اینکه هدیه را از من پذیرفتی شاید بخاطر بزرگی هدیه بود و از آن شرمت شد که هدیه را قبول نکنی ( این را می گویم که باور کنید که امام زمان (عج) در جبهه هاست ).
امیدوارم که از این سرباز عقب مانده از لشکرت راضی شوی،مرا ببخش اگر خطا کارم ، مهدی جان (عج) در قدمگاههایت که محل خانواده شهداء بود می رفتم ، متوسل می شدم ، آخه در ورود به درگاه خدا از آنجا می گذرد، کجا را غیرازاین راه می توانستم پیدا کنم ، مهدی جان (عج) شاید در اوایل نمی دانستم ولی بعداً فهمیدم که در ورود به پیشگاه خدا از کنار بازماندگان شهداء می گذرد، در راهیابی به تو و اجدادت از خانه شهداء نورش سوسو می زند
مهدی جان (عج) سلام مرا بپذیر ، مگر امکان دارد فرمانده سلام سرباز خطاکارش را جواب ندهد، در اسلام تو که می دانی جواب سلام واجب است ، تو که معنای اسلامی.
درود به روان پاک شهیدان آنهائی که برای ماندن اسلام خونها دادند ووارسته شدند و بند های اسارت و بندگی و تعلق به دنیا و مال و فرزند را بریدند و به خدا تعلق گرفتند ، آنهائی که دیوار زندان و حبس دنیا را با اراده و ایمان راسخ پاره کردند و زنده شدند ، آنهائی که خون خود را برای همیشه به رگ خشک شده تسلیم شدگان کلمه ای ، و زبانی زدند و آنها را از تسلیم بودن در مقابل این حیوان دو پا و دنیای پست رها کردند و “لا إلهَ إلاّ الله “را به آنان فهماندند ، خدایا اگر پای در میدان کارزار خون و آتش می گذارم ، در پیشگاه تو می گویم ای پرورنده ام ، خالقم ، که معتقدم صاحب و مالک و قادرو حکیم و رحیم و رحمن و…..توئی.معتقدم و با این شناخت عقد بسته ام که باور کنم کلام تو را ، دادگاه تو را ، بهشت و جهنّم تو را، باور کنم شدن را که در بودن نمانم، باور کنم که به مرحلۀ بعد خواهم رفت .
حال بنده ای که تسلیم تو شده وتو را با لطف و مرحمت خودت شناخته و می داند که باید حتماً به مرحلۀ زندگی بعدی برسد ؛ چرا از راهی نروم که نتوانند مرا شکنجه دهند و نتوانند مرا به آتش جهنّم همیشه بسوزانند ،چرا از راهی روم که تو راضی نباشی ؟ مگر این موجود ضعیف و ناتوان به چه کسی می تواند رو بیاورد ؟ آنجا هم که هرکس به فکر اعمال خویش است ؛ پس راهی را بر می گزینم که مطمئنّم که صاحبم و خالقم مهماندار و میزبانش می باشد ، راهی را انتخاب می کنم که تنها از این راه می شود بهترین مشتری او شد، آنکه جای بهتر و رضای بهتر و تقرب بیشتر می خواهد باید سرمایه دار خوبی باشد و تنها سرمایه ای که بشر می تواند از آن با در میان گذاشتن آن و در کف نهادن آن بهترین چیز ها را خریداری کند جانی است که تنها خریدارش خداست و بس ، پس می روم که تنها مشتری خدا باشم ، پس می روم به راهی که تنها میزبانش خداست و مهمانانش پیامبران و صالحان و شهداء است. چرا چنین بزمی و چنین موقعیتی را از دست بدهم من که نتوانستم لذّت معنویّت را به آن معنا بجویم ؛ آیا در تاریخ هم ندیده ام ونشنیده ام که شهید قبل از آمدن مرگ به سراغ مرگ می رود و مرگ را می کشد تا دیگر مرگی برایش نباشد . پس می روم تا در درگیری حق و باطل پیام خدا را و دعوت خدا را پرچم قرار داده و به امید خدا این مرگ فنا پذیر را در بند کنم و بکشم که دیگر مرگی نباشد .
ای وابستگی های دنیا چقدر باغ سبز ها و خود محوری های جاهلانه را که در تاریخ ضبط و ثبت است نشان دادی و مشتریانت را همه به نیستی و پستی و رذالت و بند اسارت کشاندی . ای وابستگیها چقدر بندگانت را با درس بی تفاوتی و با درس دوری از صحنۀ سیاست و عدالت و همدردی و همفکری راندی و باعث استحکام خطّ شیاطین شدی . ای وابستگیها چقدر فرهنگ وارستگی از قید و بند اسارت را ناکام کردی و در حبس ها و زندان ها نگاه داشتی ؟ آیا غیر از این است که مظلومین لبنان و آواره گان افغان و دربدران فیلیپین و گرسنگان آفریقا و مظلومان سرخ پوست و اسرای زندان های طرفدارانت باید از سنگ درسهای تو ،ای مدرّس فاسد بنالد و با رشته های مختلف تدریس این مخلوقات بزرگ خدا را ظلم کنی و در قید و بند اسارت نگاه داری . ای دنیا علی (ع) تو را خوب شناخت که تو مکّار و فریبنده ای ، علی (ع) که مدرّسش قرآن و تحلیل گرش و معنایش پیامبر (ص) و تاریخش خط انبیاء و اوصیاء بود ، خوب تو را شناخت . ای دنیا آنقدر درست و کلاست جذّاب است که عاشقانت از کشتن همۀ جهانیان و تخریب همۀ مخلوقات اگر دستشان برسد اِبا ندارند ، اینست فلسفۀ درس تو ، اینست مکر و حیله و نیرنگ تو ( ای متاع غرور) .
ای دنیا آنقدر گیرائی که طرفدارانت و شاگردانت چراغهای روشن را هم می پندارند که خاموش است و انسانهای حق طلب را می پندارند که دنیا خوار تر از شیاطین هستند و شیاطین را بهترین انسانها می دانند ، چون مکّارند. به قول علی (ع) : ای دنیا اگر جسم داشتی و محسوس بودی تو سزاوار عذاب و سزاوار مجازات در حدّ نهائی بودی . ( وَلِیَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍمِنَ الخَوفِ وَنَقصِ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَالثَّمَراتِ وَ بِشَرِّ الصّابِرینَ ) انسان آزمایش شوی . امّا ای دنیا ،غافلی که مالک وصاحبم که تو را به عنوان جایگاه مزرعه ای برای آخرت به من معرفی کرده تو را محل آزمایشم و امتحانم قرار داد ، مکر ها و حیله ها و جذّابیتها و رنگ ها و چهره ها و زیبائی تورا به من یاد داد و فهماند . اگر من شاگرد مکتب پیامبرم (ص) اگر من شاگرد مکتب علی ام (ع) و اگر راهم از قرآن می گذرد تو را خوب می شناسم و به تو دست نخواهم داد ، امّا باز می ترسم و از دست تو و از مکر و حیله هایت به صاحبم پناه می برم که می دانم اگر آنی هدایتم نکند آنقدر ضعیفم که نمی توانم از راهت بی گناه رد شوم . ای دنیا از تو چه گویم که تحکیم قدرت شیطان و ابلیسان از توست ، از تو چه گویم که هر چه جنایت است از توست از کلاس و از درس توست ، از خیام کلاس توست، پس بشنو ای دنیا ، که غارتگر خیمه ات که آتش زنندۀ صفاتت ، که قطع کنندۀ دستت ، که جمع کنندۀ طومار طرفدارانت و حامیانت یعنی مهدی (عج) بوی قدومش عیان شده ، درس و کلاسش فزون شده و نائبش حاکم و خطّش در عمل بیان شده ، شاگردان ومریدانش چشم ها بینا و گوشها شنوا و زبان ها همه روان شده ، ظالم به طپش قلب و رگ و روح و زبان گرفتار شده . و با درود به خمینی بت شکن و پیر جماران و نائب بر حق مهدی موعود (عج) و این هادی و رهبر شیعیان و فریاد مظلومان.
نائبش رنگ زمان را به دگرگون واداشت دشمنان را همه یکجا به تکلّم واداشت
که اگر نائب مهدی (عج) بودش این شوکت در بر سرور و مولاش که تواند سر داشت
به امّت حزب ا… بگویم که اگر سخنان امام را سرمۀ چشمتان نکنید و التیام روحتان قرار ندهید و رنگ چهره تان نسازید و چراغ هدایتتان نکنید و استشمام مشامتان نسازید و محتویّات حواستان نکنید ، آنجاست که اسلامتان اسلام انبیاء و اوصیاء نیست ، آنجاست که تسلیم خلیفۀ خدا که نائب مهدی (عج) و معلّم قرآن است نشده اید ، اگر تسلیم این معلّم قرآن و این پیر کاشف ِ مکر دشمنان و این شیعۀ واقعی علی (ع) و این مرد معنویّت و اعلمیّت و انسانیّت و مرجعیّت و این نائب بر حق مهدی (عج) و این عصارۀ پیام خون شهداء و مخلص خدا نشدید بدانید که دیوار وجودتان کج گذاشته شده و آن دیوار را از بیخ و بن خراب کنید و دوباره با تقلید از این مرد علم و سیاست و عصارۀ ایمان بسازید تا عزرائیل جانت را نگرفته و ملکۀ روح جان دگر بگیر .
شما را وصیّت می کنم که همانطور که خطاب امام است ، ای امّت حزب ا… این پروانه های اطراف شمع ولایت فقیه را یاری کنید. جهان مرده با چنگال های خونین ، دشمنیهای ظاهری خود اعمّ از عقیدتی و فرهنگی و اقتصادی را در بین خودشان کنار گذاشته و همه بر علیه این چراغ هدایت ( انقلاب اسلامی ) دست ائتلاف داده اند ، جهان خونخوار با کفر و شرک و باطل خود پیمان دارد و اگر تو ای حزب ا… با معلّم خود و خدای خود و دانسته های خود عقد نبسته ای پست تر از آنها خواهی بود ، آنکه اسمش را مسلمان گذاشت و گفت من تسلیم خدایم ، اگر حرف و پیام خدا را مقیّدش نباشد از هر موجودی پست تر است .
من دشمن آن کافرم که جز این، جهان دگر ندید پیمان به آن شناخت جاهلانه بست و ثمر نچید
از آنکه ندارد وثیقه ای به هیچ دردی گو لعنتم کند حیوان اگر گویمش مثلی
در تاریخ هیچ قدرتی انبیاء و اوصیاء علی الخصوص علی (ع) را نتوانست به نام کفر و شرک از پای در آورد و یا حسین (ع) را به شهادت برسانند و یا ائمّۀ اطهار را به شهادت برسانند تنها از خود مسلمانان و خود آنهائی که پیشانی هایشان پینه بسته بود و از خلافت الهی کنار گذاشته شده بودند اسلام ضربه خورده است و مواظب باشید هیچ قدرتی نمی تواند با اسلام زنده در ایران مبارزه کند و آن را از پای در آورد ، اگر از ریسمان خدا جدا شوید و از ولایت فقیه بمانید (باید فاتحه اسلام را بدست همین تسلیم شده گان جاهل بخوانید). به تاریخ نگاه کنید کجا اسلام از کافران و مشرکان شکست داشته است پس اگر داخل را اصلاح کنید و به فریاد اسلام در درون برسید و اختلاف نظرها را اصلاح کنید بدانید که بزودی جهان تحت تسلّط حاکمیّت الله در خواهد آمد . ان شاء ا… ، از وضعیّت مرودشت نمی گویم ، می ترسم از وصیّتم سوء استفاده شود ، امّا همین قدربگویم که اگر گاهی اشخاصی را رسوا می کردیم یا جریانی را می کوبیدیم و یا در مقابل افرادی بد اخلاقی می کردم به خاطر تعصّبم به اسلام و توقّعم از جامعه بود ، نمی توانستم به خود بقبولانم که با این همه روشنائی و ارزش اخلاق اسلامی ، عدّه ای باز فساد را می خواهند طی کنند . اگر با جریانی مخالفت کردم ، می دیدم خون شهداء فریاد می زنند چرا نشسته ای مگر ما برای اسلام خون ندادیم تو چرا نشسته ای؟ خجالت نمی کشی ، شرم نمی کنی ، این خون شهداء بود که ما را حرکت می دهد و نمی گذارد اسلام و امام ضربه بخورد ، این دست خود ما نبود و نصیحت می کنم که اسلام از مسلمانان ضربه خورده است ، مواظب جریان های ساختگی آمریکا و شوروی به نام اسلام باشید که هیچ راهی جز این برای اسلام ضربه پذیر نیست ، اسلام روئین تن است و تنها از همین طریق ضربه ها خورده و باز جان گرفته است اگر اسلام خواستید ، اگر روسفیدی در قیامت می خواهید ، اگر در مقابل پیامبر (ص) طالب سر افکندگی نیستید و (خواهان حق هستید) بدانید دنیا مخالف حقّ است این ستمگران دنیا دزدند و اژدها ، مخالف روشنائی هستند ، باید طاقت داشته باشید ، باید تحمّل کنید. اگر کمبودی احساس می شود که نمی شود ، تحمّل کنید هر جا محتکری دیدید بنا به صلاح اسلام به مسئولین خبر دهید و هر جا کم کاری از مسئولین دیدید یخۀ او را بگیرید ، اسلام در خطر است ! زنده بودن در خطر است ، قرآن در خطر است . الان دشمنان داخلی اسلام ( مارقین و قاسطین و ناکثین ) میدانند که اسلام تنها سرنوشتش در این جنگ است ، هر جا سخنرانی دیدید که از جنگ و جهاد سخن نمی گوید اورا مؤاخذه کنید ، هر جا سخنرانی دیدید که از شهید و و خانوادۀ شهید و فلسفۀ شهادت با قداست سخن نمی گوید معترض شوید هر جا سخنرانی ، شما را به امور دیگر غیر از مسائل پر اهمیّت مشغول می کنند ، او را محکم بکوبید ، آنهائیکه پیرو شریعتمداری هستند اگر با انقلاب همگامند و دیگر مقلّد آن شخص نیستند ،اورا هم یاری کنید تا انقلاب به ثمر برسد و هر جا مخالفت از او دیدید و کم کاری دیدی ، همچون علی (ع) که معاویه را با همۀ واسطه کارهای مردم کنار گذاشت و هیچ مصلحتی را جایز نشمرد، مصلحت ندانید ، او را کنار بگذارید که شرعاً مسئولید ، آنهائیکه به شهداء توهین می کنند آنها را کنار بگذارید ، ای مسئولین از موقیّتها و سمت ها و پست ها و این عنوان های قراردادی نترسید که از دستتان در می رود ، این قراردادهای خلق السّاعه زود تمام می شود ، ای مسئول تو قراردادی همیشگی با خدا داری ، اسلام را نگذار ضربه بخورد ، شهداء از شما ادامۀ راه می خواهند ،خدای نکرده در درگاه خداوند پیش شهداء شرمنده نشوید که از آنها جدایتان کنند و شما را با مارقین و ناکثین و قاسطین و صدّامیان و شاه و دار و دسته اش یکجا جمع کنند و شکنجه دهند . ما رفتیم ، می دانیم که شما هم می آئید رزمندگان و شهداء رفتند و شما هم حتماً می روید ، به خودتان بباورانید که همین زود ها خواهید رفت ، از چه راهی باشد دست خودتان است ، یک طرف دنیا و زرق و برقش و در طرف دیگر آتش و سپس گلستان ابراهیم ، آتشی که سعادت و خوشبختی دارد ، آتشی که تسخیر قلّه های عظیم جاودانگی و مردانگی را در بر دارد . خواهی آمد ، غصّه نخور، طلب مرگ برای خود نکن در طلب آن باش که مرگ را بکشی . از پدرم و مادرم و برادرانم می خواهم که اگر خداوند مرا جزء عاشقان واقعی خودش قرار داد و شهید شدم و زودتر از آنها به قافلۀ حسین (ع) و انبیاء رسیدم نگرانم نباشید ، با پند و اندرز و نصیحت هایتان و روحیه هایتان با خون ، درخت اسلام را آبیاری کنید . نگران می شوم که اگر با عاطفه با خون من برخورد کنید ، عقلی و عزمی نگاه کنید که خون شهید عالمی معنا و عصاره ای پویا و محرّکی تکان دهنده است ، نگران نباشید ، خواهید آمد. اگر خدا اجازه ام دهد شما را شفاعت می کنم و در همانجا با شما خواهم بود و برای همیشه از هم جدا نمی شویم . به مادرم می گویم : خوشحال باش که زحمت هایت نتیجه می دهد ، صبور باش که میزبانی را برای مهمان داری از خودت ، جلوتر فرستادی تا تو را زمانی که آمدی مهمانی کند. اگر ازدواج نکردم بدان که تربیت تو مادرم بود که به من شرم وحیا داد ، شرم و حیاء تو بود که به من شرم وحیا داد ، پاکی دامنت بود که مرا پاک کرد. در طول عمر، شاید انگشت شمار به چهرۀ نامحرمی نگاه کرده باشم که آن هم شاید اتّفاقی بوده،این ازحیا و شرم توست ای ماذر، مادر : من با خدای خود در کوچکی قصد کرده بودم زن نگیرم شاید خدا دعایم را مستجاب کرده باشد و بخواهد با حورالعین ازدواج کنم ، الآن هم شرمم می شود اسم زن بیاورم ( چون می ترسم که مانع حرکتم به سوی خدا شود و وابستگی مرا زیاد کند که از جبهه دور شوم و غافل بمانم ) ، فعلاً زن من انقلاب استکه باید برای آن مال و جان بدهم و فعلاً باید انقلاب را نگه داریم که این واجب است .
از پدرم تشکّر می کنم که با اخلاص نیّت و با سادگی معنوی و با وارستگی از دنیا مرا بزرگ کرد ، می دانم پدر جان تو را نشناختم ، تو بزرگوارتر از آن هستی که بشناسمت ، می دانم که کسانی بودند که به تو ظلم کردند و تو می توانستی از آنها انتقام بگیری امّا گذشت داشتی و این برای ما قابل هضم نبود و معترض شما می شدیم ، مرا ببخش. از همۀ اقوام برای من طلب مغفرت کن که نتوانستم صلۀ رحم کنم و به همۀ آنها سرکشی کنم ، خودتان مطّلع هستید که در این مدّت پس از انقلاب خیلی کم بیکار شدم و کمتر وقت پیدا می کردم که حدّ اقل برای آخرتم کسب معاشی کنم ، خلاصه مرا ببخشید . از همۀ اقوام می خواهم که قدری به فکر روزی بیفتند که در قبر تنهای تنها هستند که فقط یاری اسلام و عمل خیر و راستگوئی به دردشان می خورد . انقلاب را رها نکنید ، این قدر در غفلت به سر نبرید و این قدر بی اعتنا به جنگ وجهاد نباشید . بالاخره شما هم همین روزها خواهید آمد. تنها عکس امام در خانه ها کفایت نمی کند روش و عمل امام را در خانه ببرید ، تنها سرود های انقلابی را یاد بچّه ها ندهید و دلتان خوش نباشد که سرود می خوانند ، خطّ امام و روش وعبادت امام و سیاست و علمیّت و مرجعیّت امام را در خانه هایتان ببرید و خانه ها را و خانواده ها را مزیّن کنید .روحانیّت را رها نکنید ، از ایّام الله حد اکثر استفاده را ببرید ، به مسئولین عرض می کنم که فکر رفع تکلیف نباشید ، ساعت را نپائید ، نتیجۀ کار را بپائید و جویا شوید انقلاب فعلاً به کار نیاز دارد ،معیار های اسلامی بودن و عمل خیر همگام انقلاب بودن است ، اگر مسئولی این چنین نیست باید ترجیح داده شود ، کنار رود. به فریاد فقرا برسید و کمیتۀ امداد باید بداند وظیفه اش سنگین است ، چرا به خانه های فقرا سر کشی نمی شود ، چرا به موقع به دادشان نمی رسند ؟ سواره ها را مسئول نگذارید که از پیاده ها خبر ندارند جبهه نرفته ها نمی توانند ادّعای حفاظت از انقلاب را کنند ، خانوادۀ شهداء را یاری کنید ، بنیاد شهید باید فعالیّتهای فرهنگی و عاطفی خودش پر کنندۀ خلاء خالی از جوان خانوادۀ شهداء باشد اگر برغم خانوادۀ شهداء افزوده شود بنیاد شهید در مقابل خدا چه می گوید ؟ چه جواب می دهد؟ اگر بنیاد شهید به این جمله معنا ندهد چه کسی جوابگوست ؟ اگر رزمندگان اسلام از پشت جبهه و ما یحتاج خانواده اش در پشت جبهه ناراحت باشد چه کسی در پیشگاه خدا جواب می دهد؟ سپاه که باید حافظ اسلام باشد ، اگر حافظ رزمندگان نباشد اسلام را حفظ نکرده است ،اگر سپاه نتواند به درد خانوادۀ رزمندگان برسد کجا از اسلام پایداری کرده است ؟ اگر به فریاد مظلومانۀ فرهنگ اسلامی در جامعه نرسد چه کسی وظیفه دارد؟ پاسداری از اسلام تنها نگهبانی دادن نیست ، ترویج فرهنگ اسلامی ، حفظ خانواده های شهداء و رسیدگی به امور رزمندگان اسلام و بیان فلسفۀ شهادت همه در حفظ اسلام مؤثّرند . چرا نیروهائی که نمی توانند در بعضی از مسئولیّت ها فعّال باشند باید با بی تفاوتی مسئولین بالاتردر سمت های خود بمانند ؟ جواب ناراحتی حزب ا… را چه می دهند ؟ مگر آنها برای رضای خدا حرف نمی زنند ؟ چرا نظر یک شخص را باید بر عدّۀ زیادی از مردم حزب ا… و ستون های انقلاب ترجیح دهند ؟ ( تحقیقات شود امور مورد بحث که اگر نشود بین حقّ و باطل فرقی گذاشته نشده است). نصیحتی هم به برادرانی که سنگینی انقلاب را به دوش کشیده اند : عزیزان تقوی آن نیست که تنها انسان از جاهائی که گناه نیست عبور کند ، تقوی آنجا ارزش پیدا می کند که انسان در مصاف با گناه پیروز باشد ، از پذیرش مسئولیّتها شانه خالی نکنید و هر جا سنگری خالی می شود آن را پر کنید ، هر جای انقلاب قادرید فعالیّت کنید ، برای حاکمیّت قرآن و ولایت فقیه در صحنه وارد شوید و حضور پیدا کنید .( برادران حزب ا… ) بعضی مواقع به خود اجازه نمی دهند که مدّعی مقامی شوند و شرم و حیا و تقوی معنوی آنها اجازه نمی دهد و مانع آنها می شود که پا جلو گذاشته وادّعای پذیرش مقامی کنند . اگر خواهان اسلام هستید پا را جلو گذاشته و نگذارید پستی را غیر متّقی و غیر پاکدامنی اشغال کند و مقصودی را دنبال کند که خواست مخالفین انقلاب است . اگر شما به مسئولی ویا جریانی معترض هستید حتماً بهتر آنرا باید پیدا کرده باشید لذا وظیفۀ شرعی است که نسبت به پذیرش ستم ها هر جا اقتضای اسلام باشد تقوی و مدیریّت و شجاعت و قاطعیّت و عدالت را اگر در خود دیدید قدم پیش گذاشته و سمت بگیرید ( و اگر مسئولی چنین خصلت هائی را در خود نمی بیند آن مسئولیّت را باید به دیگری واگذارکند که اگر نکند در مقابل همۀ خون های پاک و مقدّسات باید جوابگو باشد ) مسئولین باید نامه های علی (ع) را به کارگزارانش و فرمان او به مالک اشتر را الگوی خود قرار دهند . مقداری کتاب دارم که می توانید مطالعه کنید یا اینکه به کتابخانۀسپاه تحویل نمائید.
مواظب باشید، در هر صورت فکر حسین (ع) را زنده نگه داشته و نذرها را در جهت ساختن انسانها به طرز ویژگی های حسین (ع) خرج کنید . باز به مادرم می گویم ؛ برایم گریه نکن که دشمنان اسلام و دشمنان خودتان شاد شوند ، فرزندت در صورت اجازۀ خداوند شما را شفاعت می کند. خانمیرزا استواری. 9/8/62

به نقل از سایت دانشگاه آزاد اسلامی مرودشت

۰۲/۰۳/۱۲
هیئت خادم الشهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">