امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام... خوش آمدید....
زندگینامه نویسی صلواتی و سریع و عالی برای شهدای کشور ، افتخار ما در دنیا و آخرت است، اکثریت مطالبی که در این وبلاگ آمده محصول مصاحبه تلفنی یا حضوری با خانواده های معظم شهدا و ایثارگران است که نوشته شده و قبل از درج در سایت، به رؤیت و تأیید خودشان رسیده است. شما خانواده محترم شهید نیز اگر خواستار نوشتن زندگینامه برای شهید بزرگوارتان هستید بر ما منت گذارید و با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ (صادقی) تماس بگیرید تا در اسرع وقت با افتخار فرمانبری کنیم. ما وابسته به هیچ شخص و سازمانی نیستیم فقط به عشق شهدا و سید و‌ سالارشان حضرت اباعبدالله الحسین، رایگان و عاشقانه و با تمام وجود کار میکنیم و هیچ پاداش و مقامی نمیخواهیم جز شهادت و وصال شهدا....
نثار ارواح مطهر و منور تمام انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و اموات منسوب به صلوات فرستندگان، فاتحه مع الصلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
در ضمن، انتشار مطالب این سایت آزاد است و حتی بدون ذکر منبع پاداش الهی دارد. پس یاعلی...
-----------------------------------------------
برای دریافت صلواتی کتاب امام زادگان عشق و آثار انتشارات هدهد به سایت هدهد مراجعه فرمائید: www.hodhodiran. ir
-----------------------------------------------
ارادت

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

 

دانلود صلواتی کتاب امام زادگان عشق - شهدای کناره

حجم: 10.3 مگابایت

قطع : رُقعی - 160 صفحه ؛ قیمت : 14 صلوات

پژوهش و نگارش : محمد حسین صادقی

به کوشش : محمد رحیم کناره فرد

خطاط و طراح جلد : مسعود زارع (کناره)

نثار ارواح مطهر شهدا و اموات صلوات و فاتحه

زندگینامه کوتاه حاجب کناره ای و شعری از او در ادامه مطلب

پرتوی از زندگانی شاعر و عارف قرن سیزدهم، حاجب کناره ای

حاجب کناره ای – شاعر و عارف قرن سیزدهم

میرزا حیدر علی فرزند میرزا جعفر معروف به حاجب (زاده ۱۲۷۱ قمری در روستای کناره از توابع مرودشت، درگذشته ۱۳۳۴ قمری در تهران) شاعر، صوفی و هنرمند سده سیزدهم و چهاردهم است. پدرش، میرزا جعفر، از مشایخ سلسله ذهبیه و نقاش و قلمدان‌ساز بود.

حاجب در جوانی با پدرش به شیراز رفت و علوم ادبی و نقاشی را در آن‌ جا فرا گرفت. پس از چندی به خورموج رفت و از محضر محمدخان، دانشمند و شاعر دشتستانی، متخلص به دشتی، شعر و ادب آموخت.  

عبرت نائینی، دوست و معاشر حاجب، گفته است که حاجب با زبانهای عربی، ترکی، روسی و فرانسه آشنایی داشت. در مقدمه‌ نسخه خطی دیوان حاجب آشنایی وی با زبان انگلیسی نیز تأیید شده است.

حاجب پس از وفات محمدخان دشتی در ۱۲۹۸، به شیراز بازگشت و زندگی‌اش همچون پدر از راه قلمدان ‌سازی و نقاشی می‌گذشت. او تذهیب، میناکاری و خطاطی نیز می‌دانست.

به نوشته عبرت نائینی، حاجب و پدر میان ‌سالش به تهران رفتند. در آن‌ جا نیز به قلمدان‌ سازی و نقاشی مشغول بودند که پدر حاجب درگذشت و بنابه وصیتش، در صحن امامزاده زید (واقع در بازار تهران) دفن شد. حاجب پس از مرگ پدر دست از کار کشید و به کسوت درویشی درآمد و در خیابان جلیل‌آباد (خیام) تهران، در حجره‌ای منزل گزید. حاجب قصایدی در مدح امین‌السلطان، از وزرای قاجار (متوفی ۱۳۲۵)، و کامران‌میرزا، پسر ناصرالدین شاه سروده است و از آن دو صله‌هایی گرفته است. در سال ۱۳۱۳ در پی قتل ناصرالدین شاه، حاجب به سبب معاشرت با سید جمال‌الدین اسدآبادی و میرزا رضا کرمانی، تحت تعقیب قرار گرفت و به کامران‌میرزا پناه برد.

وی در اواخر عمر در زمینی در نزدیکی دروازه دولت بنایی ساخت و مشهور است که بسیاری از مردم تهران به وی ارادت می‌ورزیدند. حاجب در ۱۳۳۴ قمری درگذشت و در اقامتگاهش که به «حاجبیه» مشهور گردید به خاک سپرده شد.

نسخه‌ای از دیوان حاجب به خط خود او در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است که حدود صد صفحه دارد و شامل غزلیات، قطعات، رباعیها، مثنوی‌ها (ساقی‌نامه) و مفردات شاعر است. حاجب علاوه بر اشعاری با درون‌مایه عرفانی و در مشرب فقر و درویشی، شعرهای بسیاری با مضامین تاریخی و اجتماعی و اخلاقی از جمله درباره صلح دوستی و نفرت از جنگ دارد... به نظر می‌رسد حاجب از اولین کسانی بوده که از غزل برای بیان مضامین اجتماعی استفاده وسیعی کرده است.

غزلهای دیگر او، بیشتر به تأسی از شعرای سبک عراقی، به‌ویژه حافظ ، سروده شده است. وی چند ساقی‌نامه و مُغَنّی‌نامه در بحر متقارب دارد که از لحاظ ادبی استوار و زیبا هستند.  دیوان حاجب بارها به صورت ناقص و مغلوط چاپ شده است، از جمله چاپ مهدی آصفی.

 

قسمتی از یکی از قصاید حاجب در مدح حضرت صاحب الزمان (عج)

مگر نسیم به زلف تو شب مکان گیرد
تو آن ستوده بهاری که روز جلوه تو
مزین است و مرصع ز مقدم تو زمین
نه بلکه گوی زمین از شرافت قدمت
وجود نقطه موهوم و اصل جوهر فرد
لب تو جوهر فرد است و نقطه موهوم
به سیر لاله و گل هر کسی رود در باغ
تو آن گلی که چو در طرف باغ بخرامی
در آب دید مگر سرو عکس قامت تو
ز درد هجر تو جانا کسی امان یابد
ستوده قائم موعود و حجت یزدان
شنیده ام که بگرداند آسیا از خون
به صدق یوسف با عزم موسوی خیزد
سری که بر در دارالامان نهاد تو را
دوال رخش تو را صد چو اردلان بندد
نوشته اند دهد دین حق رواج علی(ع)
شهنشه دو سرا مظهر خدا حیدر
کسی که خواست خدا را به چشم سر بیند
زند به دامن دست خدای دست امید
دوباره گر، به زبان حرف کاف و نون آرد
به هر دیار به دفع حسود بارد تیغ
زمین و کوه و در و دشت و آن حصار و دیار
حکایتی ز سلیمان و میهمانی اوست
هزار همچو سلیمان و ماهی و دد و دام
به داستان سخن از کیمیا و سیمرغ است
کمند عزم تو هر چین و حلقه و چنبر
به کشوری که کند جیش قهر تو جنبش
ایا ولی خدا مظهر جمال و جلال
منم که از مدد قلب پاک و سعی درست
سخن به مرتبه اکسیر اعظم است ولی
مرا به شعر نخواهد شکست بی خردی
ولی ز فقر که پاینده باد دولت او
دهان نه ز آب شود تر نه معده سیر از نان
ولی به گاه سخن خصم را چنان گیرم
هماره تا به شب و روز نیمه شعبان
حسود را ز ندامت لب و زبان سوزد

 

 

که بامداد جهان را به مشک بان گیرد
خزان ز بیم پی صرصر وزان گیرد
سبق ز نُه طبق آسمان از آن گیرد
هزار نکته به رفتار آسمان گیرد
بماست ثابت اگر مدعی نشان گیرد
 تبسمت به یقین شبهه از میان گیرد
به بازگشت گلی بهر ارمغان گیرد
 هزار خرمن گل باغ و باغبان گیرد
که جا همیشه لب آب و آبدان گیرد
که خط ایمنی از صاحب الزمان گیرد
شهی که حجت طاعت ز انس و جان گیرد
به روز واقعه چون تیغ جان ستان گیرد
مسیح وار محمد صفت جهان گیرد
ز حادثات زمان سرخط امان گیرد
رکاب اسب تورا صد چو اردوان گیرد
چو از جمال قدم پرده گمان گیرد
که شیر چرخ چو یک ران به زیر ران گیرد
نشانه وانگه از آن دست بی نشان گیرد
که دست او بتوان دست ناتوان گیرد
جهان دیگر از آن صورت فکان گیرد
به هر حصار به رفع عدو سنان گیرد
غریو الحذر و بانگ الامان گیرد
مباد نکته از این نکته نکته دان گیرد
کف کریم تو هر روز میهمان گیرد
بداند آنکه ره و رسم باستان گیرد
هزار قیصر و خاقان و رای و خان گیرد
تمام بوم و برش تیغ سرفشان گیرد
که از وجود تو آمال عز و شان گیرد
معانی قلمم نکته بر بیان گیرد
زبال را عدوی من قرین آن گیرد
که نسخه ای ز فلان یا ز بهمدان گیرد
اگر بساط زمین جمله آب و نان گیرد
که خود قناعت من طبع را زمان گیرد
که شیر گرسنه نخجیر را چنان گیرد
سخن بهای سر و شعر نرخ جان گیرد
بخیل را ز خجالت دل و زبان گیرد

 

منبع : دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «میرزاحیدرعلی بن جعفر حاجب‌شیرازی»، شماره۵۶۴۶ و کتاب دانشمندان و سخن سرایان فارس ج ۲

التماس دعا

۰۱/۱۲/۱۷
هیئت خادم الشهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">