شهید بزرگوار احمد میرزائی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
بسیجی شهید احمد میرزائی
فرزند محمد
ولادت 1315/10/7 کناره
شهادت 1362/7/17 حاج عمران
آرامگاه : گلزار شهدای کناره
شهید بزرگوار احمد میرزائی
شهید احمد میرزائی فرزند مرحوم محمد و مرحومه بی بی میرزائی در هفتم دیماه 1315 در خانواده ای مذهبی و تلاشگر و عاشق اهلبیت عصمت و طهارت در روستای تاریخی کناره دیده به جهان هستی گشود.
ایشان فرزند اول خانواده بود و سه خواهر و دو برادر کوچکتر نیز داشت. شغل پدرش کشاورزی بود و از این طریق با کسب نان حلال امرار معاش می کرد، شهید نیز از همان دوران کودکی و نوجوانی در تمام امور گشاورزی و امور خانه به پدر و مادرش کمک می کرد.
شروع دوران کودکی او همراه با جنگ خانمانسوز جهانی دوم بود که قحطی و گرسنگی و بیماری های زیادی در پی داشت و کشور ما نیز از این مصیبتها بر کنار نبود. در آن زمان هنوز مدرسه در روستا نبود و حتی در برخی از شهرهای اطراف نیز نبود به همین خاطر شهید نتوانست درس بخواند و سواد بیاموزد اما با عشق و علاقه ای که به دین و قرآن و مسجد و اهلبیت داشت علیرغم بیسوادی از
معرفت و حکمت و بصیرت بالائی برخوردار بود.
شهید میرزائی شغل پدر را انتخاب کرد و در کنار او به کار کشاورزی ادامه داد و پس از راه اندازی کسب و کار طبق سنت رسول الله با دختری از اقوام به نام خانم صغری نیکزاد از شیراز ازدواج کرد و یک زندگی کوچک زیبا و معنوی تشکیل داد و کم کم عیالوار شد و خداوند هفت دختر به او عنایت فرمود. شهید تمام زندگی خود را مدیون همسر فداکار و مؤمن خود می دانست، همسری که همیشه
در فراز و فرودهای زندگی پشتیبان او و هفت دخترش بود.
سالهای 56 و 57 برای شهید میرزائی سالهای خاص و پر برکت و پر تحرکی بود چون مرجع تقلید و رهبر محبوبش، آیت الله خمینی از تبعید باز گشت و مردم به او لبیک گفتند و رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی به زباله دان تاریخ ریخته شد. شهید در این دوران در راهپیمائی ها و مراسم انقلابی مرودشت و شیراز و کناره شرکت می کرد و شبانه روز در حال دفاع و حراست از نظام نوپای جمهوری اسلامی بود.
هنوز چیزی از پیروزی نقلاب شکوهمند اسلامی نگذشته بود که جهانخوانی که دستشان از منابع اقتصادی ایران کوتاه شده بود دست به آشوبها و دسیسه های مختلف در اکثر شهرهای ایران زدند و صدام حسین ملعون، دیکتاتور بغداد با توجه به عدم وجود ارتش و سازمانهای ادارای دیگر در کشور ایران، تصمیم گرفت هفت روزه تهران را فتح کند ولی حضور ارتشیان و پاسداران و رزمندگان و بسیجیان
از خودگذشته و دریادلی مثل شهید میرزائی ها باعث شد که صدام این رؤیا را با خود به گور ببرد و بعد از هشت سال مقاومت ایرانیان غیور به مرزهای بین المللی برگردد و پرداخت غرامت جنگی را تقبل کند.
شهید احمد میرزائی از اصحاب مسجد ولیعصر (عج) کناره بود و در کنار کار و تلاش ، عمدتاً در پایگاه مقاومت علی ابن ابی طالب فعالیت می کرد . او مقید به انجام فرائض و اخلاقیات و معنویات و انجام مستحبات و ترک مکروهات بود و همهساله با شروع ماه محرم و برافراشته شدن بیرقهای حسینی، چون عاشقی شیدا در خدمت عزاداران آقا امام حسین (ع) و پذیرایی از آنان بود.
این شهید بزرگوار عضو یکی از اولین گروههای بسیجی بود که به ندای امام خمینی برای تشکیل ارتش بیست میلیونی لبیک گفت و اگرچه کسی از او توقع جبهه رفتن نداشت ولی بخاطر غیرت و همت و رشادت ذاتی که برای دفاع از میهن اسلامی و حفاظت از دستاورد خون شهدا داشت همراه با تیپ المهدی به جبهه های غرب رفت و در تاریخ هفدهم مهرماه 1362 در منطقه عملیاتی حاجی عمران به شهادت که آرزوی دیرینه اش بود رسید و نامش در فهرست عاشورائیان زمان و یاران امام قائم قرار گرفت.
برادر بزرگوار ایشان جناب محمد علی میرزائی که همرزم برادر شهیدش بوده می گوید: ما 17 نفر از بچه های کناره جزو نیروهای پدآفندی عملیات والفجر 2 بودیم که در منطقه صعب العبور غرب کشور در سال 1362 اتفاق افتاد. در آن زمان من حدود 30 ساله بودم و برادر بزرگم شهید احمد میرزائی حدود 47 ساله بود، ما جوانترها شبها با ارتفاعات برای پاسداری از مناطق تازه فتح شده می رفتیم و مسن ترها از جمله برادرم روزها به سنگرهای کمین و دیدبانی و نگهبانی می رفتند که در یکی از شبها ترکش خمپاره 120 به سر برادرم اصابت می کند و شدیداً مجروح می شود، عده ای از برادران ارتشی که آنجا بودند او را به پائین می آورند ولی بعد از مدت کمی بخاطر عمق جراحتها به شهادت می رسد.
لازم به ذکر است که یپکر مطهر این بسیجی شهید پس از تشییع در مرودشت و کناره در گلزار شهدای کناره در کنار بقیه همرزمان و همسنگرانش به آرامش ابدی رسید و از ملازمان خیمه حضرت سیدالشهداء و شافعان دنیا و آخرت قرار گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی