شهید بزرگوار زین العابدین روابندی
زندگینامه شیهد بزرگوار زین العابدین روابندی
شیهد زین العابدین روابندی فرزند علی در روز سی ام شهریور ماه 1345 در محله گود جمال در روستای کناره مرودشت دیده به جهان گشود. در هفت سالگی برای تحصیل راهی دبستان شهید حاصلی کناره شد و دوران ابتدائی را با موفقیت پشت سر گذاشت ولی به دلیل نبودن شرایط لازم از ادامه تحصیل باز ماند و برای تأمین مخارج زندگی و کمک به خانواده مدتی در کوره آجر پزی مشغول به کار شد.
شهید روابندی ارادت خاصی به امام خمینی داشت و پیرو راه امام بود. او عاشق ورزش کردن بود. اعتقاد زیادی به مسائل مذهبی داشت و به نماز اول وقت و روزه خیلی اهمیت می داد. خیلی مشتاق جبهه رفتن بود و همیشه می گفت می خواهم به جبهه بروم و شهید بشوم تا با دست سنگین مرا بیاورند.
در تاریخ 20/9/1361 از طرف بسیج به منطقه عین خوش اعزام شد، مدت سه ماه در جبهه حضور داشت و سرانجام در تاریخ 10/10/1361 همراه با دوست و همرزمش شهید نجفعلی زارع در یک سنگر و در یک زمان به فیض عظمای شهادت نائل آمدند و در کنار هم در گلزار شهدای زادگاهشان ، کناره، به خاک سپرده شدند.
روحشان شاد و یادشان گرامی
وصیت نامه شهید بزرگوار زین العابدین روابندی
به نام خداوند در هم کوبنده ستمگران
اول هر سخن به نام الله است او که یاری دهنده مستضعفان و پاسدار حرمت خون شهیدان است و هر کسی که راه او رفت به نظر من احتیاجی به وصیت ندارد و از خدا میخواهم که مرا بر هوی و هوس خویش در زنده بودن پیروز کند و اگر موفق شدم به آن چیزی که آرزو دارم یعنی شهادت برسم نه اینکه با بی احتیاطی جلو بروم و خود را به طرف دشمن ببرم لااقل آنچه را که بتوانم تلاش کنم و این کار را می کنم و پس از رفتنم از این دینا هدفم این است که به جای گریه بر قبرم روحم را شاد کنند و روح من زمانی شاد می شود که شما از رهبر و خدا پیروی کنید و من بخاطر هیچکس و هیچ چیزی به جبهه برای جنگ نیامده ام جز بخاطر اینکه اسلام را در راه امام خمینی یافتم و حرف او حرف اسلام است و اسلام یعنی پیاده شدن قرآن و قرآن کلام خداست و شما باید سخن او را با جان و دل پذیرا باشید و مبادا روزی خدای ناکرده چون مردم کوفه با او رفتار کنید.
پدر و مادر مهربان من این وصیت نامه را قبل از اینکه به شهادت برسم نوشته ام و امیدوارم که با یک پیروزی خدائی برای خدا و اسلام و قرآن جان بی ارزشم را به الله آفریننده خود تسلیم نمایم.
امیدوارم برای شما فرزندی نیکو و صالح بوده باشم. از شما می خواهم پس از شهادتم هیچگونه گریه و زاری نکنید بلکه خوشحال باشید چون من پیروز شدم و به آرزوی خود رسیدم و امیدوارم برادرانم و دوستان من بعد از من بتوانند با پایداری مرزهای کشور اسلامی را از دست دشمنان پلید و کافر پاک گردانند. مادر جان هر موقع به یاد من افتادی و خواستی سر قبر من بیائی آن لحظه به یاد کربلای امام حسین علیه السلام باش که در آن زمانی که با کافران و ستمگران برای جا ماندن اسلام و آزادی تمام مسلمانان از سلطه یزید جنایتکار جانی چگونه جان خود و فرزندانش را فدا کرد.
بنده گنهکار ... اگر سالی عبادت و گریه و زاری مقابل خدا می کردم شاید نمی توانستم گناهانم را جبران کنم ولی انسانی که به فیض شهادت می رسد تمام گناهانش پاک می شود.
از شما می خواهم که اصلاً نمازتان را فراموش نکیند مگر خداوند یکتا نمی فرماید : من طلبنی وجدنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته
خدای بزرگ فرموده کسیکه طلب کند مرا- مرا خواهد یافت و کسی که مرا یافت پس می شناسد مرا و کسی که مرا شناخت دوستم خواهد داشت – و کسی که دوستم داشت عاشقم می شود و کسی که عاشقم شد شهیدش می کنم و کسی که شهیدش کردم خونبها و دیه اش با من است و خونبها و دیه چنین خونی خود من هستم.
والسلام - زین العابدین روابندی در مورخه .../8/1361