وصیت نامه پاسدار شهید محمد مرادی
بنام خدا
وصیت نامه پاسدار شهید محمد مرادی
وَلا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتٌ ۚ بَل أَحیاءٌ وَلٰکِن لا تَشعُرونَ - سوره مبارکه البقرة آیه ۱۵۴ - و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید.
خدایا، بار پروردگارا، الها، رَبّا به ما چنان قدرت تفکر و درک عطا کن که بتوانیم خوب تو را بشناسیم و خوب تو را درک کنیم و خوب تو را ستایش کنیم.
من محمد مرادی فرزند مرادعلی – آگاهانه و بدون هیچ اجباری در این راه وارد شدم و به دلخواه این راه را پذیرفتم، راهی که با خونهای عزیزان شهید تکمیل شده است. راهی که ائمه و انبیا در آن رفتند و همگی خون خود را در این راه داده اند. راهی که انسانها وقتی به آن نگاه می کنند اگر خود را در آن نبینند باید به حال خود افسوس بخورند. این راه راه اسلام است و حال که من خود را شناخته ام و به خود آمدم می خواهم خودم را با این راه و هدف تطبیق دهم و اگر لیاقت داشته باشم به شهادت برسم.
من سپاه و پاسداری را به عنوان یک هدف و وظیفه شرعی برگزیدم نه به عنوان یک شغل و کار و به عنوان یک برادر کوچکتر از کلیه برادرانی که این لباس یعنی لباس سبز و خونین پاسداری را بر تن می کنند عاجزانه می خواهم که این لباس را وسیله بدانند برای رسیدن و تقرب پیدا کردن به درگاه خداوند تعالی که به یکی از شهدا در مورد لباس سبز سپاه می گوید برادران پاسدار بدانند که نخ نخ این لباس از قطرات خون شهدا بافته شده است.
و حال چند کلامی بصورت وصیت با خانواده و ملت غیور صحبت دارم.
روی سخنم با ملت غیور است: آفرین به شما پدران و مادران ایرانی که اینچنین فرزندان دلیری را در دامن پر محبت خود پروریدید و اینگونه راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل نموده اید. درود خداوند بر شما.
این حقیر از کلیه برادرانی که می توانند به جبهه اعزام شوند می خواهم که نگذارند اسلحه های شهدا بر زمین بماند و اسلحۀ شهدا را از زمین بر گیرند و از شرف و ناموس خود دفاع کنند و گوش به فرمان ولایت فقیه و ولی امر باشند انشاءا....
و حال ای پدر و مادر و ای شمایی که حق بزرگی بر گردن من دارید، درود خداوند بر شما و دیگر پدر و مادرانی که جوانان خود را فدای اسلام و جمهوری اسلام کرده اید. اجر شما با خداوند تبارک و تعالی.
پدر ای غمخوار من، ای مونس شبها و ای نگران من، ای دوست و یاور من، تو در حق من حقیر خیلی بزرگی کردی ولی چه افسوس که نمی توانم این همه خوبی را جبران کنم – بارها به جبهه آمدم و در هر بار که به تو گفتم می خواهم به جبهه بروم کلمۀ نه از دهان شما بیرون نیامد و مرا نا امید نکردی.
و حال تو ای مادر، کسی که فرزندانی چون من تربیت کردی و به اسلام و انقلاب اسلامی تقدیم نمودی درود بر تو و درود بر تمام زینب های زمان که اینچنین رشادتهایی از خود نشان داده و می دهید. هر وقت که خبر شهادت من را به تو دادند از تو خواهش می کنم که اول کاری که می کنی سجدۀ شکر به جا آوری و دستهایت را به سوی آسمان بلند کن و بگو ای خدا این قربانی را از من بپذیر.
از خداییم و به سوی او بر می گردیم چه بهتر که در راه و برای هدف مقدس اسلام به شهادت برسیم.
و شما ای دو برادر عزیز و گرامی، شمایی که با هم بزرگ شده ایم از شما تقاضا دارم که نگذارید اسلحۀ خونین من بر زمین به جای بماند.
برادرانم، فرزندانی تحویل جامعه دهید که امید آیندۀ این کشور باشند.
و تو ای خواهر عزیز، زینب گونه عمل کن.
ای ملت غیور و شهید پرور ایرانۀ ای ابر مردان تاریخ، ای شیران روز و ای زاهدان شب، ای پیکارگران خستگی ناپذیر از شما خواهش می کنم که همانطور که تا به حال پشتیبان انقلاب بوده اید باز هم با همان قدرت مبارزه را ادامه دهید تا تمامی این ابر جنایتکارها را به سزای اعمالشان برسانید.
خدایا، بار پروردگارا، به ما چنان قدرتی عطا بفرما که در راه تو یک قدم عقب بر نداریم. انشاءا....
مادر، هر وقت خبر شهادت من را به تو دادند
خواهش می کنم سجدۀ شکر به جا آور
و دستهایت را به سوی آسمان بلند کن و بگو:
ای خدا این قربانی را از من بپذیر.
================================
صفحه شهید محمد مرادی در سایت امام زادگان عشق
صفحات شهدای گرانقدر زرقان، بر اساس حروف الفبا