شهید علیرضا نتیجه بر
بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار علیرضا نتیجه بر
در ضمیر ما نمیگنجد به غیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس
سخن از شهید است، شهید شاهدی در همه دورانها شمع سوزان بشریت است؛ و استادش در مکتب عشق فقط یک کلمه به او آموخته و آن فانی شدن در معبود و باقی شدن به بقای حضرت دوست است. خوش به حال آن کبوتران خونین بال که با پرواز سریع خود همه قلههای انسانیت را در یک چشم به هم زدن طی کردند و با شهادت به معراج خون و شرف دست یافتند.
یکی از این شهیدان به خون خفته از خیل شهیدان عاشورائی ایران، بسیجی نوجوان شهید علیرضا نتیجهبر (فرزند حاج کریم) است که در بهار سال 1347 در خانوادهای مذهبی و متعهد در شهر زرقان دیده به جهان گشود و از همان اوان کودکی روحیه شجاعت و ایثار در وی نمودار بود.
در سال 1356 قبل از پیروزی انقلاب این شهید بزرگوار طی حادثهای از طبقه دوم به داخل کوچه پرتاب گردید که موجب صدمات زیادی به ایشان شد از جمله اینکه از ناحیه هر دو دست دچار شکستگی گردید که ماهها به خاطر این حادثه سختیهایی کشید اما با این وجود روحیهای بسیار بالا و والا داشت و معجزهآسا از این حادثه جان سالم به در برد، گویی پروردگار وی را برای روزی دیگر و حادثهای بهتر نگه داشته بود.
ورود علیرضا به مدرسه ابتدائی (مهرداد زرقان) همزمان بود با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی. این شهید بزرگوار با وجود سن کم در اکثر صحنههای انقلاب حضوری فعال و چشمگیر داشت. در سال 1358 منافقان کوردل اقدام به تأسیس ستادی به نام ستاد مجاهدین خلق در زرقان کردند، زمانی که مردم غیور زرقان تصمیم به تخریب این مکان گرفتند این شهید با وجود سن کم اما به دلیل روحیهای انقلابی که داشت همپای سایر مردم برای از بین بردن لانهی فساد در شهر به سوی این ستاد حرکت کرد و در طی تخریب این مکان که منجر به درگیری میان منافقان و مردم انقلابی گردیده بود از خود فداکاریهای زیادی نشان داد که به گفته شاهدان عینی، چندین مرتبه با خطر از دست دادن جانش نیز مواجه شده بود که به حمد الهی در این مرحله نیز جان سالم به در برد.
شهید علاقه خاصی به مسجد و تکایای مذهبی داشت و بیشتر عمر خود را در مسجد جامع زرقان گذرانید. از دیگر خصلتهای شهید بزرگوار مردمداری و علاقه به خویشاوندان بود که سرکشی از خانوادهی شهیدان و اقوام و خویشان سرلوحه زندگیاش بود، هرجا که احساس نیاز میکرد خود را میرساند، در جمعآوری و کمکرسانی به جبههها نقش مؤثری ایفا میکرد. پس از شروع جنگ تحمیلی با وجود سن کم دائم در پی این بود که خود را به نحوی به جبهه برساند.
یکی از دوستان این شهید، شهید سیدمحمود بهارلو بود که این شهید بزرگوار علاقه زیادی به ایشان داشت و پس از شهادت شهید بهارلو او لحظهای برای رسیدن به جبهه آرام و قرار نداشت، اما بخاطر سن کم و همچنین جثه نحیفش اجازه ثبت نام به او نمیدادند که بارها باعث ناراحتی وی و حتی گریههای شدید او میشد.
یکی از صحبتهای وی که هنوز در گوش خانوادهاش طنین انداز است این بود که «اگر شهادت در این جنگ نصیبم نشد برای دستیابی به شهادت به جبهههای لبنان و فلسطین خواهم رفت».
او لحظهای برای رسیدن به این فیض عظما آرام و قرار نداشت، تمام صحبتش در شبانهروز «شهید و شهادت» بود. گویی اصلاً برای رسیدن به همین هدف به دنیا آمده بود.
یکی دیگر از خصوصیات شهید پایبندی شدید او نسبت به احکام و مسائل شرع مقدس اسلام بود و نسبت به حجاب خواهران تأکید زیادی مینمود. او نسبت به نماز و روزه و صله ارحام، کمک به مستمندان اهتمام بسیار زیاد داشت. عشق و ارادت به روحانیت و بویژه امام راحل از خصوصیات بارز این شهید بزرگوار بود.
بالاخره در تیرماه سال 1365 طی سختیهایی که برای رسیدن به جبههها کشید رضایت مسئولان را جلب کرد و خود را به جبههها رسانید، در ابتدا مدت چندین ماه در جبهههای غرب میهن اسلامی بود و پس از چند ماه خود را به صف رزمندگان لشکر پیروز المهدی رسانید، و همدوش برادرانش رحیم و اسماعیل در جبهههای جنوب خدمت مشغول شد.
پس از عملیات کربلای 4 که رزمندگان موفقیت چندانی کسب نکرده بودند و شهدای گرانقدری را تقدیم کرده بودیم به مرخصی آمد. حدود پنج روز مرخصی بود که خاطرات زیادی در این 5 روز از خود به جا گذاشت، دائم به فکر شهدای کربلای 4 بود، او پیوسته اشک میریخت و میگفت چرا من با آنها آن طرف آب نبودم.
یکی از شهدای کربلای 4 شهید مسلم رستمزاده از شهرستان فسا بود که علیرضا از شهادت وی بسیار غمگین و ناراحت بود. همهاش میگفت: «مسلم آن طرف آب نیرو بخواهد اما نیرو به او نرسد، ما کجا بودیم؟» در این چند روز آخر همهاش از شهادت میگفت و اینکه من دیگر بر نمیگردم، همهاش در حال وداع با خانواده بود.
سرانجام در شب پنجشنبه که فردای آن روز 18 دی ماه 65 بود وداعی جانسوز و سنگین با خانواده کرد. همه میدانستند که او دیگر بر نمیگردد. بر روی پیشانی او به وضوح مهر شهادت دیده میشد. با همه خداحافظی کرد و از منزل خارج گردید و دقیقاً فردای آن شب عملیات کربلای 5 آغاز گردیده بود. شهید در این عملیات صبح روز جمعه 19/10/65 یعنی اولین روز عملیات به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت بود رسید و تمام بازماندگان از قافله شهادت را در حسرت گذاشت.
عکسها و نامهها و ساعت وی که پس از شهادت توسط شهید عباس حاجزمانی از دستش باز شده بود جزو چیزهای به جا مانده از این شهید بزرگوار است. درود بر شهدای ما که مربیان غیرت و جوانمردی و یاوران به حق رهبر فقید انقلاب و در یک کلمه منادیان و مدافعان اسلام ناب محمدی(ص) و مجاهدان در برابر اسلام آمریکایی بوده و هستند. آنان با سعادت و عزت زندگی کرده و همینگونه در محضر پروردگار حاضر خواهند شد. شهید علیرضا نتیجهبر بسیار شجاع و دلیر بود. اگرچه 18 سال بیشتر نداشت ولی در همه کارها مردانه پیش میرفت و از هیچ چیز واهمه نداشت و همیشه در فقدان شهدا غبطه میخورد و میگفت: ای کاش من هم به جمع آنها ملحق شوم.
علیرضا در سال 64 از طریق سپاه زرقان به پادگان آموزشی تختجمشید جهت آموزش رفت. در پادگان آموزشی آنهایی که از نظر جسمانی کمی ضعیف بودند کنار میزدند. علیرضا یک نصف بلوک به وسط گردان برده و روی آن میایستد تا قدش بلندتر شود ولی فرمانده پادگان میفهمد و علیرضا را از گردان بیرون میآورد و به او میگوید که شما از نظر جسمانی ضعیف هستید و باید دورههای بعد اعزام شوید. شهید علیرضا با فرمانده پادگان بحث میکند ولی او به هیچ عنوان به شهید اجازه نمیدهد و در آخر علیرضا میگوید: اگر مردی، آرم سپاه را که بر سینه داری جدا کن تا من بروم و فرمانده برای راضی کردن او این کار را میکند و شهید ناچاراً به خانه برمیگردد ولی بعد از چند روز دوباره به هر طریق که بود به پادگان مراجعه میکند و پس از جلب موافقت مسئولین، آموزش میبیند و بعد از آموزش به جبههی سرپل ذهاب اعزام میشود و در آنجا حدود چهار ماه مردانه میجنگد. یکی از فرماندهان بنام صادقی تعریف میکرد که سختترین نقطه کمین شب بود که به عراقیها نزدیک بود و هیچکدام از بچهها تنها به آنجا نمیرفتند ولی علیرضا هر شب داوطلب میشد و خودش تنها به سنگر کمین میرفت. علیرضا بعد از مأموریت، از غرب به منطقه جنوب رفت، در عملیات کربلای چهار به همراه شهید محمدحسین شیعه شرکت کرد. بعد از 15 روز عملیات کربلای پنج شروع شد که در آن عملیات 19/10/65 به ندای حق لبیک گفته و با ترکشی که به پیشانیش اصابت کرده بود به شهادت رسید. درباره خاطره لحظه شهادت وی، دوست بزرگوارش برادر «هاشم جمالی» اینگونه نقل میکند: «علیرضا وقتی به زمین افتاد دقایقی زنده بود، چیزی زیر لب میگفت گوشم را نزدیکتر بردم دیدم «یا حسین» میگوید، و مرتبه سوم که با لبخندی زیبا «یا حسین» گفت روح بزرگش به ملکوت اعلی پیوست و سر خونینش بر دامان آقا و سرورش امام حسین گذاشت. روحش شاد و یادش گرامی
وصیت نامه شهید علیرضا نتیجه بر فرزند حاج کریم
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود به یگانه منحی عالم بشریت مهدی موعود و با سلام و درود به نائب برحق آن حضرت خمینی کبیر و با سلام به ارواح پاک شهدای اسلام. اینجانب علی رضا نتیجه بر برحسب وظیفه شرعی که داشتم و به دنبال فرمایشان حضرت امام مبنی بر اینکه رفتن به جبهه واجب کفایی است به جبهه های جنگ حق علیه باطل اعزام شدم.
من خوب می دانم که در این راه هزاران پیچ و خم برای رسیدن به آرزویم وجود دارد.
امروز هدف ما اسلام و رهبرش امام امت خمینی عزیز می باشد و امروز باید امام را بیشتر از همه چیز دوست داشته باشیم چرا که امام ما را زنده کرد و به ما روح بخشید ما که همیشه می گفته ایم کاش ما در کربلا بودیم و حسین را یاری می کردیم حالا هم کربلاست. هم عاشورا است و هم فرزند حسین (ع) پس به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین لبیک گفته و به جبهه ها بیائیم شاید که خشنودی و رضای پروردگار را به جای آوریم. و اما سخنی با امت حزب ا. . . دارم.
البته من کوچکتر از آنم که بخواهم سخنی برای شما بگویم اما به عنوان یک برادر کوچک می گویم که امام را تنها نگذارید پشتیبان ولایت فقیه باشید نگهدار اسلام باشید که اسلام همیشه پیروز است و نگذارید که کوچکترین حرکت از منافقان کوردل سربزند که موجب ناراحتی امام باشد و همیشه در پی این باشید که کاری کنید که قلب نورانی امام خشنود و راضی باشد.
من از خانواده ام یعنی از پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم می خواهم که اگر من لیاقت شهادت را داشتم و شهید شدم در مرگ من گریه و زاری نکنید و از شما می خواهم که راه مرا حسین گونه و زینب وار ادامه دهید و خوشحال باشید از اینکه امانتی که خداوند به شما داده بود شما نیز با سرافرازی آن را به خدا باز گرداندید. در پایان از شما می خواهم که برای سلامتی امام امت و همچنین برای پیروزی لشکریان امام زمان دعا کنید.
((امام را دعا کنید و مهدی را صدا کنید))
نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه
جستجوی اسامی شهدا در سایت امام زادگان عشق
از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام