شهید سیدمَهدی جعفری
بسم رب الشهداء والصدیقین
زندگینامه شهید سید مَهدی جعفری
بسم رب الشهداء والصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار سید مَهدی جعفری
شهید سید مَهدی جعفری فرزند سید محمد در تاریخ 1/9/1343 در یک خانواده مذهبی و متوسط در روستای فتوح آباد کربال دیده به جهان گشود، او فرزند پنجم و آخر خانواده از بین دو خواهر و سه برادر بود که همه به او عشق میورزیدند و مقدمش را گرامی می داشتند. شب تولدش یک شب برفی بود و تا دو سال گریه فراوان داشت و همین امر باعث شده بود که همه اقوام نگران او باشند ولی پدرش که از سادات جلیل القدر بود گریه های بی وقفه او را علامت بیزاری او از دنیا و میلش به رفتن می دانست و همیشه مواظب او بود و مثل جانش از او مراقبت می کرد، وقتی که کم کم بزرگ شد و زهد و تقوا و اخلاق حسنه و خوبی های او آشکار شد به غیر طبیعی بودن گریه های طفولیت او و دیدگاه پدرش بیشتر واقف شدند.
شهید دوران ابتدائی را تا چهارم ابتدائی در زادگاهش گذراند و کلاس پنجم را در مرودشت خواند ولی به لحاظ علاقه و نگرانی های پدر و مادر و خانواده موفق به ادامه تحصیل نشد و سال بعد به روستا برگشت و به امداد پدر و برادران که کشاورزی و دامداری و شبانی بود شتافت و حلاوت و سختی کسب و کار حلال را با تمام وجود تجربه کرد.
شهید در دوران کودکی و نوجوانی اهل عبادت و توسل و توکل بود و در برنامه های حسینیه محل شرکت داشت و در تمام امور به مردم روستا و به هر نیازمندی برای رضای خدا کمک بی چشمداشت و خالصانه می کرد و با این صفات در بین اهالی روستاهای اطراف معروف و مشهور بود.
آغاز نوجوانی او با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی مصادف بود و شهید علاقه خاصی به شخصیت معنوی و پر صلابت امام داشت و دلش می خواست جزو سربازان و جان نثاران امام باشد. حدود دو سال بعد که جنگ تحمیلی دشمنان علیه ایران اسلامی شروع شد و صدام با کمک جهانخواران مرزها و شهرها و روستاهای ایران را مورد تاخت و تاز و تعرض قرار دادند شهید با اینکه هنوز کم سن و سال بود برای رفتن به جبهه بی تابی میکرد و شعله های شهادت طلبی در وجودش شعله می کشید و دلش می خواست هرچه زودتر به میدانهای مبارزه علیه متجاوزین بعثی برود و می گفت: این جنگ هر قدر هم طول بکشد عاقبت روزی تمام می شود و کسانی که توفیق حضور در این جهاد پیدا نکرده اند خجالت می کشند و تأسف می خورند و خوش به حال کسانی که در این راه به شهادت برسند.
بالاخره تلاشهای او به ثمر نشست و اولین حضورش در جبهه های نبرد حق علیه باطل فرا رسید، هنگام رفتنش همه احساس می کردند که دیگر بر نمی گردد و مخالفتهای والدین و خانواده نیز به همین خاطر و در نظر گرفتن سوابق زیبای معنوی او از دوران طفولیت تا جوانی بود، انگار به دل پدر و مادرش هم اثر کرده بود زیرا دلشوره و دلواپسی شدید داشتند و به هر طریق بود اجازه و موافقت والدین را جلب کرد و در اواخر مردادماه 1362 به عنوان بسیجی از طریق سپاه خرامه به مقر صاحب الزمان شیراز و سپس به کردستان اعزام شد، جائی که گروهکهای ضد انقلاب و سرسپردگان دشمن مشغول شرارت و فتنه گری برای جدا کردن کردستان از ایران عزیز بودند.
محل خدمت او در کردستان دره ای به نام دره مرگ یا دره قاسملو بود، در آنجا برای تأمین جاده و حمل و نقل غذا و آب و مهمات با نیروهای جان بر کف ژاندارمری همکاری می کرد، یک روز گروهکها راه را بر آنها می بندند و گروه تأمین جاده را مورد حمله قرار می دهند، بعدها معلوم شد که یک جاسوس در لباس چوپانی آنها را لو داده است.
درگیری آنها در روز ششم مهرماه 1362 در دره مرگ تا ظهر ادامه می یابد و همگی توسط مزدوران دشمن و وطن فروشان قتل عام و تعدادی هم مجروح می شوند، سید مهدی نیز با اصابت آرپی جی به سینه اش به درجه رفیع شهادت و به آرزوی دیرینش می رسد و پیکر مطهرش حدود ۲۰ روز بعد که مصادف با تاسوعا بوده به ستاد معراج شهدای شیراز منتقل و روز عاشورا در مرودشت تشییع و دفن می شود. در گزارشی که از سپاه مهاباد آمده بود علت شهادتش را اصابت ترکش آرپی جی به سینه اش نوشته بودند.
بعد از شهادتش همه اقوام و آشنایان برای خبر دادن به پدر و مادرش دچار مشکل می شوند و همه فکر می کنند اگر مستقیماً به والدینش بگویند با توجه به روحیات آنها ممکن است سکته کنند به همین خاطر شهید را در مرودشت دفن می کنند و موضوع را بعد از روزها کم کم به پدر و مادرش می گویند که داستان مفصلی دارد. مردم نیز با یاد آوری مهربانی و صفا و سادگی و خوبی های شهید سید مهدی جعفری در ایام محرم به یاد سیدالشهدا و یاران با وفایش عزاداری کردند که هر سال تکرار می شود و مردم بر سر مزار این سید شهید که (فقط برای شهادت و قرب خداوند تولد شده بود) نذر و نیاز می کنند و با استمداد از روح پر فتوح او آباد می شوند و حاجت می گیرند.
لازم به ذکر است که والدین گرامی شهید که طاقت دوری از مزار فرزند شهیدشان را نداشتند به مرودشت نقل مکان می کنند، پدر بزرگوارش سید محمد در سال 1373 و مادر گرامی اش مرحومه ناز آفرین کشاورز در سال 1383 به جوان رعنای شهید و فداکارشان پیوستند و در آرامستان مرودشت آسمانی شدند.
روحشان شاد و یادشان گرامی
شهید سیدمهدی جعفری نام پدرسیدمحمد شماره شناسنامه10 تاریخ تولد1/9/1343 محل تولد روستای فتوح آباد زرقان فارس - میزان تحصیلات پنجم ابتدایی، بسیجی ، محل شهادت آذربایجان غربی ، مهاباد تاریخ شهادت6/7/1362 یگان اعزامی بسیج ، محل دفن گلزار شهدای مرودشت
.......................................
تذکر: امروز ۱۷ رجب ۱۴۴۲ مصادف با 11 اسفند ۱۳۹۹ توفیق نصیبم شد که با آقا سید محمد حسن جعفری از روستای فتوح آباد کربال در رابطه با برادر شهیدش سید مهدی جعفری مصاحبه داشته باشم، بعد از مصاحبه و نگارش زندگینامه متوجه شدم که امروز سالگرد تولد این سید شهید است و جالب است که بعد از چند سال پیگیری برای نوشتن زندگینامه شهدا، نوبت شهید سید مهدی جعفری تصادفاً در سالروز تولد قمری او انجام شده است. علت یافتن سالروز تولدش این بود که میخواستم تاریخ شهادت او را بررسی کنم، دیدم حدود ۲۰ روز قبل از تاسوعای ۱۴۰۳ بوده، به همین خاطر روز تولدش هم بررسی کردم و دیدم دقیقاً از لحاظ قمری در چنین روزی بوده یعنی در روز ۱۷ رجب که سالروز شهادت حضرت احمد ابن موسی (ع) شاهچراغ هم می باشد.
شهید سیدمهدی جعفری نام پدرسیدمحمد شماره شناسنامه10 تاریخ تولد1/9/1343 محل تولد روستای فتوح آباد زرقان فارس - میزان تحصیلات پنجم ابتدایی، بسیجی ، محل شهادت آذربایجان غربی ،مهاباد تاریخ شهادت6/7/1362 یگان اعزامی بسیج ، محل دفن گلزار شهدای مرودشت
===================================
از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام
================================
نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه