شهید قاسمعلی جعفری
نیاز به ویرایش و صیقل دارد
--------------------------------------
شهید قاسمعلی جعفری در نوجوانی در دوران انقلاب فعالیت می کرد و در تظاهرات شرکت می کرد یک مؤمن، یک رزمنده، یک خداجو، یک انقلابی، علاقه به دین و میهن و اسلام داشت از یاران خوب امام عزیزمان بودند و علاقه زیادی به امام و ائمه و پیامبران داشت و زندگی آنها را الگوی خود قرار می داد. همیشه نماز و روزه خود را بجا می آورد و شبها تا دیر وقت عبادت می کرد و نماز و ذکر می خواند و قرآن را با تلاوت می خواند و علاقه زیادی به معانی قرآن داشت و راهنمای زندگی خود قرار می داد. خیلی مظلوم و با شخصیت بود. به همسایگان و آشنایان احترام می گذاشت و محبت می کرد و همه آنها به ایشان علاقه داشتند که بعد از شهادت ایشان در خانه های آنها عکس او را نگه داشتند. با مهربانی با مردم برخورد می کرد و هرچه که می خورد یاد فقیران و بیچارگان می کرد. تا آنجا که میتوانست غذای خود را به بیچارگان و تهیدستان می داد. وقتی که گدایی در خانه ما را می زد با خوشرویی برخورد می کرد و به او احترام می گذاشت.
به پیرها و بچه ها احترام می گذاشت و آنها را دوست می داشت. یکی از اخلاق خوب ایشان این بود که کم صحبت می کرد و آهسته حرف می زد و با معرفت بود و کم غذا می خورد و همیشه ذکر خدا را می گقت. هر وقت که اسم امام حسین (ع) را به زبان می آورد اشک از چشمانش جاری می شد و همیشه به یاد امام حسین آب می خورد. و خدا را شکر می کرد که از همه نعمتهای خداوند استفاده می کند و در اختیار او قرار داده است ایشان خیلی مظلوم و آرام بودند و مظلوم هم به شهادت رسیدند.
شهید قاسمعلی جعفری علاقه بسیار شدیدی به جبهه و جنگ داشتند. آرزو می کردند که در راه دین و وطن و اسلام به درجه شهادت برسند در سن 18 سالگی به عنوان داوطلب به جبهه رفت در این یک سال که به جبهه در حال نبرد کردن با دشمنان بود همه دوستان او از اخلاق پسندیده و رفتار شایسته او سخن می گویند و شهامت و نبرد کردن او با دشمنان اسلام را به زبان می آوردند و از دلاوری ایشان صحبت می کنند و همه آنها ایشان را خیلی دوست می داشتند و همیشه یاد ایشان می کنند. زمانی که در جبهه بود مدتی که به ایشان مرخصی داده بودند ایشان بجای که به خانه بیاید و استراحت کند به سرکار می رفت و کار می کرد و پول آن را خرج لباس و هدیه برای خواهرها و برادرهای کوچکش و بیچارگان می کرد و برای آنها می فرستاد. در زمان عید همان سال که در جبهه خدمت داشت 20 روز به ایشان مرخصی دادند و ایشان به خانه نیامد و به سرکار رفتند و لباس و هدیه برای بیچارگان خریدند و در ساک خود قرار دادند که ساک ایشان و لباسهایشان در سنگر بر اثر خمپاره دشمن به آتش کشیده شد و همه وسایل ایشان و همچنین سنگر ایشان از بین رفتند و چیزی باقی برای ایشان نماند و خود او هم به درجه شهادت رسیدند. ایشان خیلی باوقار و متین بوند. همیشه به مادرم می گفت که من شهید می شوم و از شما خواهش می کنم که برای من گریه و زاری نکنید و مرا حلال کنید و ببخشید و از شما پدر و مادر گرامی و عزیز خود تشکر می کنم که من را تربیت کردید و به من اجازه می دهید که به هدفم برسم و دست شما را می بوسم و ایشان خودش می دانستند که به شهادت می رسند و همیشه به مادرم می گفتند: که باید افتخار کنید جزء خانواده شهدا می شوید و ایشان به تنها آرزویشان رسیدند و به شهادت نائل شدند. در شلمچه به درجه شهادت رسیدند. این قسمتی از خاطرات این شهید بزرگوار است و من قسمتی مختصر از خاطرات این شهید را روی کاغذ آوردم و هرچه از این شهید بزرگوار بگویم کم گفتم و هرچه بگویم و بنویسم کم نوشتم و افتخار می کنم که خواهر این شهید بزرگوار هستم.
دفتر خاطرات، وصیت نامه، ساک و وسایل شخصی، لباس ایشان در سنگر بر اثر خمپاره در آتش سوختند و هیچ چیز از وسایل ایشان به دست ما نرسید و من مختصری از وصیت نامه و خاطراتشان را که یاد داشتم و پدر و مادرم به من گفتند نوشتم و هیچ وقت جای نوشته او را نمی گیرد.
------------------------
بسم الله الرحمان الرحیم
بنام انکه هستی به نام او و فرمان او شروع میگردد و بنام آن پروردگاری که جز او پروردگاری نیست. بنام آن که یکتاست بنام آن که زنده میکند میمیراند و بنام انکه می آموزد و روزی میدهد و بنام آنکه محمد (ص) فرستاده و رسول اوست. به نام آن که علی (ع) ولی رسول خویش قرارداد و به نام آنکه حسین (ع) در راهش جانش را فدا کرد.
پروردگارا تو را شاهد میگیرم که نه تنها به وسیله زبان و نه تنها به وسیله قلم بلکه به وسیله قطره خون ناقابلی که دررگ های من جاری کرده ای شهادت یگانه یکتای تو را میدهم وشهادت میدهم که سلاح رزم بردوش وفریاد که حسین جان آمدم تا ثابت کنم که حسینی هستم ثابت کنم که شیعه علی (ع) هستم وثابت میکنم که خمینی راتنها نمیگزارم و میدانم رسول خدا از خود هیچ چیزی ندارد و هرچی دارد از اسلام است. آمدم که ثابت کنم از تجاوزظالم ساکت نمیشینم و آمده ام که ثابت کنم که فرزند اسلام هستم و درراه دفاع از دین خدا قطعه قطعه شوم و به شهادت بالاترین مقام برسم.
والسلام
قاسمعلی جعفری