شهید علیرضا ناصری
بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار علیرضا ناصری
سرباز تکاور شهید علیرضا ناصری فرزند صمد سال 1344 شمسی دیده به جهان گشود. از بدو کودکی تا سن 7 سالگی بنا به طبیعت و فرمایش گهربار مولای متقیان علی (ع) پدر و مادر و خانواده با خواسته های او مراقبت داشتیم و بعد از آن تا سن 21 سالگی از میان سایر فرزندانم صفات برجسته و ممتازی داشت و در بعضی از موارد قابل تحسین و باعث عزت و شرف اینجانب واقع می شد، مخصوصاً علاقه زیادی به خاندان عصمت و طهارت بخصوص حضرت اباعبدالله داشت و در ماه محرم همزمان با عاشورای حسینی با هیئت سینه زنی در تکیه محل مشغول عزاداری می شد و از صفات برجسته او این بود که همواره از دسترنج خود زندگی می کرد، همچنین علاقه زیادی به کوهنوردی داشت و به اتفاق یکدیگر به کوه می رفتیم و تمام وسائل کوهنوردی را او تک و تنها بدوش می کشید و قدرت و توانائی فوق العاده ای داشت و علاقه زیادی به کتابهای دینی و پند و اندرز از قبیل نهجالبلاغه و رساله های مجتهدین بخصوص رساله امام داشت؛ فاجعه کربلا، فاجعه رمضان ، انتقام خون حسین، گلستان کربلا، خواجه عبدالله انصاری و چندین کتاب دیگر نیز داشت.
خاطرات پدر تکاور شهید در پرورش تکاور شهید علیرضا ناصری
اینجانب صمد ناصری ( پدر شهید) شغل من در شیراز در گاراژ بارکش باربری بوده و افتخارم همین بس که با زحمت و کار سنگین نان و توشه فراهم کرده و بقول معروف :
بار حمالان بدوش خود کشیدن ننگ نیست - زیر بار منت نامرد رفتن مشکل است
و زندگی خانواده ام همچنین تکاور شهید علیرضا ناصری را فراهم نمودم تا سن 7 سالگی که او را روانه مدرسه نمودم که تحصیل نامبرده بعد از ششم ابتدایی دیگر برایم مقدور نبود. بعد از تحصیل به کمک اینجانب به کارهای کشاورزی و دامداری و غیره مشغول بود بخصوص در حفر چاه و قنوات و مقنی گری تخصصی فوق العاده ای داشت و شبها به مطالعه کتابهائی که قبلا ذکر شد مشغول بود. او در تمام مراحل زندگی که تمام محل و جاهای دیگر شاهد و ناظر هستند جوانی سربراه و با شرف و عزت بود و هیچگاه کلمه ای خارج از عفت از زبان او جاری نشد و در فرمان برداری و کوچکی پدر و مادر می کوشید و در تمام عمر وقار خود را از دست نداد. او از اول خدمت در پادگان دژبانی مرکزی تهران انجام وظیفه می کرد و بعد از سه ماه دوره آموزشی به پادگان پرندک تهران رفت و اسراء عراقی را نگهداری می نمود و بعد از مدتی به لشکر 58 تیب ذوالفقار اعزام شد و بعد به منطقه زبیدات عراق اعزام شد و بعد از سه نوبت مرخصی در تاریخ 25/12/64 مجدداً عازم منطقه خود گردید. مطابق گواهی ستاد معراج شهداء در تاریخ 26/1/65 بدرجه رفیع شهادت نائل گردید و در تاریخ 13/2/65 به اینجانب صمد ناصری جهت تشییع شادروان تکاور شهید علیرضا ناصری از شیراز به زرقان خبر رسید. محل شهادت او در زبیدات عراق و بدست بعثیون عراقی بدرجه رفیع شهادت نائل گردید و در تاریخ 13/2/65 مراسم تشییع آن شهید تکاور به گلزار شهدای زرقان به بزرگواری مردم زرقان بخوبی انجام گردید. پدر گوید به گفتارم نگر از شوق - مریض عشق را نبود دوائی غیرجان دادن
از دفتر خاطرات تکاور شهید علیرضا ناصری
روزیکه پدرم مرا به مدرسه فرستاد با حال کودکی شنیدم که از قول پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله گفت: چنین گفت پیغمبر راستگوی - ز گهواره تا گور دانش بجوی
این سخن گهربار پیغمبر بزرگ را از جان و دل قبول کردم و مشغول تحصیل شدم ولی پیش از آنکه خواندن برایم مقدور باشد؛ از فقر که افتخار اولیا است جامه ای از تار و پود صبر بافتم و به سرخی رنگ آن ایمان آوردم و جامه را پوشیدن و چون سرتاپا عشق حسین داشتم شبی از شبهای عاشورای حسینی با دلی پریشان چشم گریان و سر به گریبان روی به بیابان نهادم که در گوشه ای مرا خواب در ربود و در عالم خواب ندائی از حق در مقام شهید شنیدم، ناگهان از خواب بیدار شدم و گفتم: شکر خدا که لطف خدا گشت یاورم- کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
گفتم خدایا اگر لایق در گاهم اول جهاد با نفس که جهاد اکبر است نصیبم فرما، تزکیه نفس نمودم و خود را از تمام آلایش ها و رنگها رها کردم تا خونم رنگین باشد و منتظر وعده خدا بودم به جهاد اصغر، چون وعده خدا را خلاف ندیدم. هم اکنون از دور و نزدیک مشاهده می کنم که در موج عظیم دریای الله اکبر غرق شده ام. روحش شاد و یادش گرامی
==========================================
نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه
جستجوی اسامی شهدا در سایت امام زادگان عشق
از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام