شهید هدایت مرادی
شهید هدایت اله مرادی
فرزند عزیز
گردان امام حسین لشکر 19 فجر فارس
متولد 1349
شهادت : عملیات کربلای چهار - شلمچه
دفن 19/10/1365
زرقان - گلزار شهدا - قطعه دوم
هوالجمیل
زندگینامه شیهد گرانقدر هدایت اله مرادی
شهید هدایت اله مرادی فرزند عزیز در سال 1349 در سال در خانواده ای عشایری پا به عرصه وجود گذاشت و والدینش با راهنمائی یک عالم دینی نام او را هدایت اله گذاشتند و همراه آن عالم دعا کردند که هدایت، چشم و چراغ خانه و محله و شهر و دیار خود و وسیلۀ هدایت مردم به سوی خدا باشد.
او دوران کودکی را با زندگی عشایری گذراند و برای اینکه والدینش ارزش زیادی برای درس خواندن قائل بودند برای شروع تحصیل او به زرقان کوچ کردند.
این کودک در دامن این خانواده با ایمان به درس و تحصیل ادامه داد و راه و رسم زندگی را از آنان آموخت.
هدایت هشت ساله بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید و
او هم مانند نوجوانان و جوانان محل که عاشق انقلاب و مسجد بود شبانه روز در مسجد در کنار بزرگترها به فعالیت می پرداخت. برنامۀ ارتباط او با مسجد و سپاه و بسیج و گروه مقاومت همچنان ادامه داشت و هر سال که بزرگتر می شد فعالیتهایش نیز بیشتر میشد. هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که همانند پدر و مادرش تکالیف دینی را انجام میداد و روزه و نمازهایش ترک نمی شد، در کنار این فعالیتهای مذهبی و انقلابی، درس را نیز با جدیت ادامه میداد. در همین دوران، جنگ تحمیلی نیز شروع شد و بسیاری از بچه های مسجد را به جبهه های نبرد حق علیه باطل کشاند، هدایت هم اگرچه هنوز به سن قانونی نرسیده ولی با توجه وضع کشور و دستور امام برای مقابله با متجاوزین بعثی، تصمیم گرفت مثل دوستان و اقوام خود به جبهه برود ولی پذیرفته نشد، بالاخره بعد از مدتها اصرار و خواهش و تمنا و نذر و نیاز توانست نظر مسئولین را جلب کند و به عنوان بسیجی به خیل رزمندگان اسلام بپبوندد. او برای اولین بار در اردیبهشت سال 1362 به جبهه های کردستان اعزام شد و همانند بقیه همرزمانش به دفاع از وطن و ناموس پرداخت. در جبهه نیز تحصیل را رها نکرد و همزمان درسهایش را نیز تا آنجا که مقدور بود می خواند.
دو ماه از اعزام آنها می گذشت که دشمنان بعثی به مقر آنها حمله کردند و چند تن از رزمندگان مجروح شدند، شهید هدایت مرادی نیز از ناحیه سر مجروح شد و چند ترکش به سر او اصابت کرد ولی به عقب برنگشت، بعد از دو روز استراحت حال طبیعی او بهتر شد و به فعالیتش در جبهه ادامه داد تا اینکه مأموریت آنها تمام شد و به خانه برگشتند و هدایت با کوله باری از تجربه برنامۀ فرهنگی و انقلابی خود را در مسجد و محله و سپاه ادامه داد ولی روح او راضی به ماندن در شهر نشد و دوباره برای اعزام به جبهه ثبت نام کرد که باز بخاطر سن کم، مانع او شدند ولی هر جور شد رضایت پدر و مادرش و فرمانده سپاه را جلب کرد و دوباره راهی جبهه شد، این بار به جنوب و کربلای شلمچه.
در این دوره علیرغم شرایط سخت به نبرد با بعثیون ادامه داد تا اینکه عملیلت کربلای چهار آغاز شد و هدایت که جوانی پر شور و انرژی بود و عشق امام حسین (ع) در سر داشت پرچمدار گروهان بود. این عملیات اگرچه با حماسه سازی ها و جانفشانی های رزمندگان اسلام همراه بود ولی به عللی با شکست ظاهری مواجه شد و بسیاری از رزمندگان دلاور ما به شهادت رسیدند و یا به اسارت دشمن درآمدند که هدایت عزیزمان نیز جزو شهدای گلگون کفن و مظلوم این عملیات بود. در این عملیات ، دشمن بعثی پیکرهای مطهر تعداد زیادی از شهدا را در گودالی ریخت که بعد از 15 روز رزمندگان اسلام در حمله ای مجدد توانستند دشمن را شکست بدهند و جنازۀ این عزیزان را پیدا کنند.
نهایتاً پیکر مطهر این شهید گرانقدر در 19 دی ماه 1365 در شهر شهید پرور زرقان تشییع و در کنار شهدای عزیز زرقان به خاک سپرده شد
روحش شاد و یادش گرامی
-------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاعند ربهم یرزقون ومپندارید کسانیکه درراه خدا کشته میشوند، مرده اند بلکه زنده و نزد خداوند روزی دارند.
سلام برمهدی رهایی بخش محرومان وسلام بر نماینده مهدی امام خمینی رهبرکبیرمان وسلام بر شهیدان ادامه دهندگان راه حسین وسلام برپدر و مادر مهربانم که عمری برایم زحمت کشیدند و مرا تربیت کردند. پدر تو میدانی که خون شهید درخت تنومند اسلام را آبیاری میکند ومن هم میخواهم اگر خدای متعال قبول کند خون خود را بپای این درخت که میرود تا جهانگیر شود بریزم. پدر میدانی که ما امانت خدا نزد شما هستیم با خدای خود معامله کن که این معامله پرسودترین معامله است تا هم تو ثوابی برده باشی وهم من فرزند تو و حال که شما ها پدر و مادرم اینقدر زحمت برای من کشیده اید پس من از شما درخواست میکنم برای مرگ با عزت وشرافتمند من بی تابی نکنید وسیاه نپوشید چون راه من هم جهاد اکبر هم جهاد اصغربوده است و اگر شما سیاه بپوشید وگریه کنید باعث میشود که منافقین خوشحال و شاد شوند ومن هم در نتیجه هیچ کاری نکرده ام.
اما تو ای خواهرم ویا خواهرانم ازشما تقاضا میکنم تا حجاب خودتان را رعایت کنید وخواهرانی مثل زینب باشید و شما در پشت جبهه مشت محکمی به دهان ابرقدرتهای جهان بزنید و تو ای برادرم بعد از من تنها تویی که باید پدر و مادرمان را نگه داری و تو جبران کننده زحمات مادر و پدر باشی و تو یک پاسداراسلام و ادامه دهنده راه شهیدان باشی، نباید سنگر شهیدان و سرور آزادگان و آزاد مردان را خالی کنی ودر آخر وصیتم به دوستان وآشنایان و قوم و خویشان و فامیل های وابسته ام این است که ادامه دهندگان راه اسلام و گوش به فرمان رهبر انقلاب باشند و در هر لحظه و هر موقع و هر ثانیه به فکر خداوند تعالی باشند و سنگر شهدا را خالی نگذارند و یار و یاور مستضعفان و محرومان باشند.
خدا یار و یاورتان باد – دست علی به همراهتان باد.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.
والسلام
هدایت مرادی
===================
با تشکر از دوست گرامی : آزاده سرفراز ، حاج حسین باقری ، همرزم شهید
دایی جان از اینکه اولین نفری هسم که برایت پیام میزاره خوشحالم....تو همیشه یه راهنما و مسیر برای من به سمت سعادت و خوشبختی بودی و هستی ....امیدوارم با انجام کار های صالح و درست ادامه دهنده راه تو و بیه شهدا باشم ....از خداوند متعال یک خواسته دارم و اونم اینکه حتی برای یک لحظه چهره مبارکتو ببینم ...
خدایا مارا در مسیر و شهدا قرار بده تا بتوانیم احترام خود را به جا اوریم ....
از دوستانی که این پیام من رو تا اخر خوندن مچکرم همچنین اقایی کردن و منت گذاشتن زندگی نامه و وصیت نامه شهید هدایت ا.. مرادی رو مطالعه کردن ممنونم