سردار شهید حسین اسلامی منش
بسم رب الشهداء والصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار حسین اسلامی منش
پاسدار شهید حسین اسلامی منش فرزند عبدالرسول در چهارشنبه 11 دیماه 1342هجری شمسی مصادف با 15 شعبان سالروز تولد منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) در یک خانواده مذهبی و در دامن پر مهر مادری دلسوز و مهربان در زرقان قدم به عرصه وجود نهاد. برخورداری از محیط تربیت اسلامی و انسانی خانواده و بخصوص از جانب مادری انسان ساز و شهیدپرور در تهذیب نفس وی مؤثر بود و او را به سنگرهای گوناگون دفاع از اسلام و فعالیتهای مختلف انقلابی کشانید. شهید اسلامی منش از همان دوران تحصیل که زمینه شناخت نسبت به مسائل در او به وجود آمد پروانه وار گرد شمع مکتب راستین اسلام میچرخید و سوختن را می آموخت. او در جستجوی مطالبی بود که روح سرشار از خواستن او را اقناع کند. از کلاس سوم راهنمائی در جلسات مخفیانه مذهبی شرکت می کرد و فعالیتی آرام علیه رژیم شاه داشت. او هم در جلسات مختلف مذهبی شرکت می کرد و هم بخاطر هوش و استعداد و نبوغ ویژه دو سال تحصیلی را در یک کلاس با بهترین نمرات سپری می کرد. هنگامی که تظاهرات ضد رژیم به صورت گسترده اوج گرفت حسین نیز در برنامه های مختلف ضد رژیم فعالیت شدید خود را آغاز کرد تا جائی که اطرافیان از او می خواستند که کمی محتاطانه تر عمل کند ولی حسین آرام نمی گرفت و سر از پا نمی شناخت. عشق به انقلاب و پیروزی انقلاب تمام وجودش را انباشته بود و با اینکه خطر از همه سو او را تهدید می کرد در پخش اعلامیه های انقلابی و مذهبی جدیت تمام داشت و جرأتش در این راه مایه تعجب دیگران شده بود. شهید اسلامی منش اخلاق نیکو و پسندیده داشت، نسبت به هیچکس هیچگاه عصبانی نمی شد. بسیار آرام و متین و خوشرو و در عین حال قاطع و محکم و منطقی بود. حسین عقایدش را از اسلام ناب گرفته بود و به استاد مطهری علاقه ای ویژه داشت. مبارزه حسین با گروهکهای انحرافی و التقاطی از همان ابتدای انقلاب یک مبارزه مشخص و روشن بود. با آنها بحث می کرد و قاطعانه و منطقی به آنها جواب میداد و مدام به تبلیغ مکتب اسلام می پرداخت. حسین به قرائت قرآن علاقه داشت و بیشتر آیات راجع به جهاد و شهادت را بیان می کرد و شبهای جمعه با دعای روحبخش کمیل انس می گرفت.
. . . . . تا اینکه هفدهم شهریور 1360 فرا رسید. آن روز برای حسین روز دیگری بود، شنیده بود که با اعزام او به جبهه موافقت شده است. تمام زیبائیها در آن روز جمع شده بود و حسین در عشقی دیگر برای پرواز خدائی آماده شده بود. او رفت تا در جبهه های حق علیه باطل نور را ببیند و به ملکوت اعلی برسد. حسین سرانجام در پیروزی بزرگ سه شنبه پنجم آبان 1360 نقش خویش را در فتح جاده ماهشهر ایفا نمود، وقتی که بین رزمندگان به دنبال فدائی می گشتند تا آغازگر حمله بزرگ باشند و بر روی مینهای دشمن حرکت کنند این حسین و چند نفر دیگر بودند که پرچم سبز به خود بستند، لباس رزم به تن نمودند و سر سلسله قافله شدند و با رزم دلاورانه و پیروزی و استقامت کم نظیر خود و یارانش پوزه دشمن متجاوز بعثی را که تمام ارتشهای دنیا از آنها حمایت میکرد به خاک مالیدند.
آن روز بدن خونین حسین و حسین ها سندی شد بر مظلومیت سرخ تشیع و حقانیت ایران اسلامی.
قسمتهائی از وصیت نامه پاسدار شهید حسین اسلامی منش:
. . . . خدایا تو را به خاطر حجتهای خویش در زمین برای اینکه بندگانت هرگز بی سرپرست نمانند سپاس می گوئیم. خدایا چه زبانی گویای لطف و کرم تو برای هدایت بشر است. این انسان سرگشته و وامانده که از فطرت خویش باز مانده چه کسی می تواند به سوی تو بازگرداند، خدایا امروز اسلام ما، امام ما، امت ما و میهن اسلامی ما در خطر است. خطر قدرتهای خارجی از یکسو و خطر منافقین و نیروهای ضد انقلاب از سوی دیگر. . . .
خدایا جوانان فریب خورده و منحرف شده، آنانی که ناخواسته کمک به امپریالیسم و عُمالش می کنند به آغوش اسلام و امت باز گردان و مشت رهبران خائن آنها را بگشا و روسیاه گردان.
. . . . خدایا مسئولین مملکتی و همه آنهائی که در هر گوشه و کنار به اسلام و مسلمین خدمت می کنند در پناه خویش موفق و محفوظ بدار. . . .
نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه