امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

امام زادگان عشق

به زیارت شهدا و حلقه وصل و توسل به گلهای سر سبد آفرینش خوش آمدید...

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام... خوش آمدید....
زندگینامه نویسی صلواتی و سریع و عالی برای شهدای کشور ، افتخار ما در دنیا و آخرت است، اکثریت مطالبی که در این وبلاگ آمده محصول مصاحبه تلفنی یا حضوری با خانواده های معظم شهدا و ایثارگران است که نوشته شده و قبل از درج در سایت، به رؤیت و تأیید خودشان رسیده است. شما خانواده محترم شهید نیز اگر خواستار نوشتن زندگینامه برای شهید بزرگوارتان هستید بر ما منت گذارید و با شماره ۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳ (صادقی) تماس بگیرید تا در اسرع وقت با افتخار فرمانبری کنیم. ما وابسته به هیچ شخص و سازمانی نیستیم فقط به عشق شهدا و سید و‌ سالارشان حضرت اباعبدالله الحسین، رایگان و عاشقانه و با تمام وجود کار میکنیم و هیچ پاداش و مقامی نمیخواهیم جز شهادت و وصال شهدا....
نثار ارواح مطهر و منور تمام انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و اموات منسوب به صلوات فرستندگان، فاتحه مع الصلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
در ضمن، انتشار مطالب این سایت آزاد است و حتی بدون ذکر منبع پاداش الهی دارد. پس یاعلی...
-----------------------------------------------
برای دریافت صلواتی کتاب امام زادگان عشق و آثار انتشارات هدهد به سایت هدهد مراجعه فرمائید: www.hodhodiran. ir
-----------------------------------------------
ارادت

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰ نظر ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۰۶
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۶
هیئت خادم الشهدا
۱ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۵
هیئت خادم الشهدا
۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۵
هیئت خادم الشهدا

هوالجمیل

نطق شهدا بعد از شهادتشان به گوش می رسد مهم آن است که ما بشونیم امام خامنه ای قرارگاه فرهنگی دفاع مقدس نطق شهدا بعد از شهادتشان به گوش می رسد مهم آن است که ما بشونیم امام خامنه ای قرارگاه فرهنگی دفاع مقدس قرارگاه فرهنگی دفاع مقدس شهید احد امیریشهید احد امیری

بسم رب الشهداء والصدیقین

زندگینامه شهید بزرگوار احد امیری

شهید احد امیری فرزند محمود شماره شناسنامه236 تاریخ تولد18/6/1346 محل تولد فارس-فیروزی کربال زرقان ، میزان تحصیلات دوم راهنمایی شغل آزاد ، سرباز،  مسئولیت در جبهه رزمنده محل شهادت نهرعنبر تاریخ شهادت24/2/1366 یگان اعزامی ارتش محل دفن فارس-گلزارشهداء مرودشت

 شهید احد امیری فرزند محمود در تاریخ 18/6/1346 در خانواده ای متدین و آزاده در شهرستان مرودشت زندگی خویش را آغاز کرد دوران کودکی را در آغوش گرم خانواده سپری نمود و پرورش یافت زنده دلی و سرخوشی اش که همه را به میهمانی لبخند خویش می برد از او شخصیتی شاد در نزد مردم ساخته بود دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سرگذاشت در مدرسه و تحصیل شاگردی پر تلاش و ممتاز بود. اخلاق و رفتار ایشان نسبت به خانواده و سایرین خوب بود و در کارهایش گذشت بسیاری داشت او عاشق وطنش بود و به فرمان امام راحل ره لبیک گفته و از طرف ارتش جمهوری اسلامی راهی جبهه های حق علیه باطل گردید در تاریخ 24/2/1366 در منطقه ی نهر عنبر به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد و در قطعه ی شهدای گلزار مرودشت به خاک سپرده شد و آرام گرفت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. والسلام

 

 

 

وصیت نامه شهید احد امیری

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام پروردگار شهداء ، با درود فراوان به شهیدان کربلای حسین و درود بر امام زمان و به امید پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل و به امید پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی صدام و نوکرانش ، سلام به پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم امیدوارم که حالتان خوب باشد و از درگاه خداوند متعال آرزوی موفقیت می خواهم که به شما صبر بدهد. پدر و مادر عزیز برای من نگران نباشید چون من راهی را رفته ام که امام حسین رفت من و تمام شهیدان دنباله رو خون امام حسین و تمام شهیدان هستم. پدر و مادر عزیزم امیدوارم که مرا حلال کنی. درست است که من در این مدت زندگی شما را ناراحت کرده ام و شما هم خیلی برای من زحمت کشیده اید که مرا تا سن 18 سالگی رساندید. شما باید افتخار کنید که فرزند خود را در راه امام حسین و دین اسلام فدا کرده اید. این بزرگترین افتخار برای شما است امیدوارم که برای من ناراحت نباشید. مادر عزیزم شما برای من خیلی زحمت کشیده اید و اکنون من نتوانستم قدر این همه زحمت های شما را جبران کنم. شما در این مدت 18 سال خیلی زحمت کشیده اید. پدرم امیدوارم که شما من را حلال کنید و از شما می خواهم که از طرف من از تمام دوستان و برادران عذرخواهی کنید. از قول من خداحافظی کنید. به برادر عزیزم جلیل بگو که از طرف من به مهندس ؟؟؟ و دکتر معذرت خواهی کند که آنان در این مدت اذیت کرده ام. خداوند به شما صبر دهد. پدر وسایلی که من خریده ام و مقدار پولی که در بانگ دارم انشاءالله برای عروسی فاطمه خرج کن. لیلا ، رقیه درست است که با شما مدت کمی زندگی کرده ام اما امیدوارم که هر ناراحتی از دست من دیده اید مرا ببخشید. من الله التوفیق. در آغاز سال نو و دومین بهار آزادی ، گل های سرخ روئیده بر سر شهیدانمان فضا را از عطر آن طوری دل انگیز می کنند ، یادشان را گرامی می داریم و راهشان را ادامه می دهیم. شهادت سعادت است.  

 والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.  

 

 

 

دست نوشته های شهید احد امیری فرزند محمود

بسم الله الرحمن الرحیم

 خاطره شهید احد امیری : امروز 8/5/1365 در غروب هشت نفر از دوستان خود را که به علت دو عدد خمپاره 82 تمام مجروح شدن. امروز 9/5/1365 یادبودی امیری و علی اصغر که در سنگر نقشه بودیم در ساعت 2 بعد از ظهر که می خواستم وسایل بچه ها که مجروح شده بودند ببریم و به یاد آن روز شمع را کشیدم. امروز 2/6/1365 می باشد که در یک سانحه دو تن از دوستان که به علت خمپاره انداختن به درجه رفیع شهادت نائل گردیند علیزاده - آقابابائی - یادش گرامی باد. والسلام 

بسم الله الرحمن الرحیم

 نامه شهید احد امیری : حضور محترم خدمت برادر عزیز و ارجمندم جناب آقای جلیل امیری امیدوارم که حالت خوب باشد و جای هیچ گونه نگرانی نباشد امیدوارم که همیشه مانند گلهای بهاری شاد و خندان باشید و هیچ گونه گرد و غباری بر روی چهره خندان شما ننشسته باشد. لازم گردید چند کلمه ای حضور مبارک شما بنویسم و از اوضاع احوال شما با خبر شوم الان که  این نامه را می نویسم ساعت یک بعد ظهر تاریخ 14/2/1366 می باشد که پیش محمدرضا رسولی آمدم و نامه ای که شما فرستاده بودید گرفتم و خواندم و بی نهایت خوشحال شدم که خبر خوشی را رسانده بود امیدوارم که قدم نورسیده اش مبارک باشد برادرجان پولها که فرستاده بودید به دستم رسید خوب برادرجان دیگر عرضی ندارم از راه دور صورت شما از کوچک تا بزرگ را می بوسم از طرف من سلام پدر و مادر - صمد - لیلا - رقیه- حسین - محمد -رضا - فاطمه - مریم - زهرا - مهدی - سهیلا - افشین - رؤیا را برسان

 به امید دیدار خدانگهدار 14/2/1366. والسلام

 

 

 

۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۵
هیئت خادم الشهدا

 بسم رب الشهداء والصدیقین

زندگینامه شهید زریر ارسطونژادی

شهید زریر ارسطو نژادی فرزند عبدالحسین به شماره شناسنامه 1810 در تاریخ 8/6/1351 در گرمسیر خنج - طایفه ایگدر متولد شد. وی دارای 4 خواهر و 2 برادر بودند و خود فرزند ارشد خانواده محسوب می شوند شغل پدر وی دامداری و کشاورزی بوده است و از عشایر غیور ایران زمین بوده اند. شهید حدوداً از سن 10 سالگی همراه با خانواده خود به زرقان مهاجرت می کنند و از سال 61 ساکن زرقان می شوند. تا کلاس پنجم ابتدائی نیز در عشایر درس خوانده است و تا مقطع دبیرستان در زرقان ادامه تحصیل داد. شهید دوران سربازی خود را در زاهدان به مدت 9 ماه سپری کرد و در آنجا تمام توان خود را برای مقابله با اشرار به کار گرفت تا اینکه پس از رشادت های فراوان سرانجام در تاریخ 26/8/1373 در درگیری با اشرار به درجه ی رفیع شهادت نائل شد و در گلزار شهدای زرقان به خاک سپرده شد.

شهید از دوران کودکی به ورزش علاقه شدیدی داشتند و دو میدانی را به صورت حرفه ای دنبال می کردند علاوه بر این به کارهای هنری نیز علاقه مند بودند. نقاشی های بسیار زیبایی را می کشیدند شهید از لحاظ خصوصیات اخلاقی در سطح بسیار عالی بودند و همیشه کمک حال پدرشان بودند و از هیچ کمکی دریغ نمی کردند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

کتیبۀ مزار شهید زریر ارسطو نژادی

بسم رب الشهدا

پاسدار وظیفه شهید

زریر ارسطونژادی

فرزند عبدالحسین متولد 1351

که در 26 آبان ماه 1373 در منطقه میرجاوه در حین مأموریت به درجه رفیع شهادت رسید

باورم نیست (که تو) رفتی و خاموش شدی

ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی

خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود

ای چراغ دل ما بهر چه خاموش شدی

شهید زریر ارسطونژاد0
 

شهید زریر ارسطونژاد

شهید: زریر ارسطونژادی
نام پدر: عبدالحسین
تاریخ تولد: 8/6/1351
محل تولد: گرمسیر خنج - طایفه ایگدر
میزان تحصیلات: دبیرستان
تاریخ شهادت: 26/8/73
محل شهادت: زاهدان مرز میرجاوه
محل دفن: گلزار شهدای زرقان

بسم الله الرحمن الرحیم
 

سایر اطلاعات

نامه هایی از شهید

«باسمه تعالی »

خدمت خانواده محترم و از جان بهترم سلام می نمایم و امیدوارم که حالتان خوب باشد و همیشه مانند گلهای بهاری شاد و خندان باشید و بر مشکلات زندگی فائق می آئید . پدر عزیزم اگر می خواهید حال این حقیر زریر ارسطو نژادی بدانید حالم خوب است و هیچ گونه ناراحتی ندارم و  تنها ناراحتی من دوری از شماست که‌ آنهم امیدوارم زمانی خوش باز آید و دیده هایتان تازه و روشن گردد . آری پدر عزیزم در نامه نوشته بودید که کی به مرخصی می آیی من حدود 15 یا 20 روز دیگر حتماً به مرخصی می آیم و قبل از آمدنم حتماً تماس می گیرم و شما را از آمدنم مطلع می کنم و گفته بودید که ؟؟؟ کی بر می گردد هنوز مشخص نیست چون دوباره چند ماهی وقت برگشت را تمدید کرده است و معلوم نیست که ما کی به شیراز بر می گردیم . گفته بودید اگر پول می خواهی بنویس تا برایت بفرستیم نه فعلاً دارم و  زیاد هم هست . راستی حال خانواده مشهدی چه  طور است خوب هستند یا نه سلام مرا به آنها برسانید و ضع پیاز آنها چطور است خوب است یا نه ؟ راستی پسر مهر علی هم پیش من خدمت می کند و حالش هم خوب است به خانواده آقا کریم بگویید که سرو علی دوست شما و پسر مهر علی پیش من است و حالش هم خوب است به خانواده آنها خبر بدهید چون به آنها مرخصی نداده بودند  که به خانه بیایند و آنها را مستقیم به میرجاوه آوردند به حیدر آقا بگویید یک سری به خانه آنها برود و به آنها خبر بدهد تا ناراحت نباشند .جواب نامه مرا نمی خواهد بنویسید چون به زودی به مرخصی می آیم . خوب بیشتر از این وقت گرانبهای شما را نمی گیرم و شما را به خدای بزرگ می سپارم. راستی مقداری ؟؟؟ هم گیرم آمده که بعداً با خودم می آورم .

«باسمه تعالی»

نامه شهید زریر ارسطو نژاد به خانواده :

خدمت برادر عزیز و از جان بهترم سلام عرض می نمایم  و امیدوارم که حالتان خوب باشد .سلامی به زیبایی آواز بلبل و به لطافت و طراوت بهار و سلامی به بلندی کوههای میر جاده . برادر عزیزم اگر از احوال اینجانب زریر ارسطو نژادی بخواهید الحمدالله حالم خوب است و هیچ گونه ناراحتی ندارم و تنها ناراحتی من دوری از روی شریف و دیدنی شماست که آنهم امیدوارم زمانی خوش باز آید و دیده هامان تازه و روشن گردد . برادر عزیزم نامه شما در بهترین ساعت زندگیم به دستم رسید و بسیار خوشحال شدم و فوراً دست به قلم و کاغذ برده و شروع به نوشتن کردم تا بدانید هیچ گونه فراموشی در کار نیست . همیشه و همه وقت به فکرت هستم  و شما ها را از یاد نمی برم . راستی از ؟؟؟ چه خبر .آن روزی  که به خانه آقا محمد  تلفن زدم و پدر با من صحبت کرد و گفت که یک نامه برایت می نویسم  و در داخل آن قرار شد که یک ؟؟؟ منظور پدر را فهمیدم و همین طور تا الان در فکر هستم .لطفاً نامه را جواب بدهید و فوراً با پست پیشتاز بفرستید .راستی شنیدم قبول نشدی چرا درس نخواندی ک حالا یک سال عقب بیفتی . پس حالا سعی خودت را بکن و به مهدی درس یاد بده تا نمره اول شود همین طور به مهوش و راضیه کمک کن . بیشتر از این وقت شما را نمی گیریم و شما را به خدای بزرگ می سپارم . راستی یکی از بچه ها به مرخصی آمد و یک نامه به آن دادم که بیاورد و اگر به خانه آمد کاپشن مرا هم بدهید بیاورد . اگر به جلو خانه آمد آن کت مرا بدهید تا بیاورید و اگر هم نیامد بعد خودم به مرخصی می آیم. خوب دیگر  چه خبر در داخل نامه برای من بنویس که حال خانواده ؟؟؟  خورشید چه طور است . راستی اگر خانه مان از آنجا بیرون رفت آدرس دقیق خانه جدید را برای من بنویسید . دیگر بیشتر از این عرضی ندارم و شما را به خدا می سپارم . تمام اهل خانواده را سلام برسان . پدر و مادر و خواهرانم و برادر کوچکم مهدی را سلام برسان و به جای من ببوس .

*************************

از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۵
هیئت خادم الشهدا

شهدا را بیاد بسپاریم نه بخاک

شهیدمحمود فهیمی

فرزند حسن
متولد ۱۳۴۵
محل تولد زرقان
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱
محل شهادت: کازرون
نحوه شهادت : انفجار زاغه مهمات

==================

بسم رب الشهدا و الصدیقین

زندگینامه پاسدار شهید محمود فهیمی

شهید محمود فهیمی فرزند حسن در سال 1345 در شهر مرودشت دیده به جهان گشود. او طفلی بیش نبود که خانواده اش به شیراز عزیمت کردند. محمود تحصیلات ابتدائی را در دبستان نوراله صفوی و دوران راهنمائی را در مدرسۀ علامه امینی ادامه داد. او از کودکی علاقه شدیدی به فرائض دینی داشت و اقامه گوی مسجد علی ابن ابیطالب شیراز (ع) بود و در جلسات قرآن که در کتابخانه مسجد تشکیل می شد شرکت میکرد و با تبلیغات بسیار افراد بیشتری را به جلسه می آورد.

محمود به دنبال گمشده ای بود که با شروع انقلاب آن را پیدا کرد و به فعالیتهای پی در پی ادامه داد. در دوران انقلاب مساجد و کوچه و خیابان خانۀ اول محمود شده بود.... تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. در دوران انقلاب که هنوز سپاه پاسداران و بسیج تشکیل نشده بود با بچه های مسجد گروهی تشکیل داده و به پاسداری از انقلاب که ثمرۀ خون هزاران شهید و معلول بود (و هست) می پرداخت و علاقه شدیدی به امام امت رهبر عزیز (خمینی کبیر) و روحانیت پیرو خط امام داشت و با تشکیل حزب جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب فعالیت خود را در حزب ادامه داد و برای آشنائی با مسائل نظامی (بنا به فرمان امام امت که باید همه آموزش نظامی ببینند) اقدام به این امر کرد و با فرمان امام وارد بسیج مستضعفین شد و در حدود دو سال در گروه مقاومت بسیج فعالیت کرد و در کنار آن نیز در دفتر تحکیم وحدت فعالیتهای خود را گسترش داد.

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه امت شهید پرور مدرسه را رها کرده و در ماه مبارک رمضان، ماه بازگشت به خدا و خودسازی، به جبهه رفت و سه ماه در سوسنگرد بود و برای بار دوم در عملیات پیروزمندانه فتح المبین به رزم خود علیه صدامیان ادامه داد و بعد از دو ماه اقامت در جبهه به شیراز بازگشت. در آستانۀ کار شوراهای محلی مردم محل با شناختی که از او داشتند او را به عضویت شورا درآوردند و بعد چون علاقه وافری به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت وارد سپاه شد.

به هر حال از رفتار و اخلاق او هرچه گفته شود بنا به تصدیق تمام دوستان و آشنایان و اقوامش کم گفته شده و حق مطلب ادا نشده است. محمود شیفتۀ شهادت بود وبارها گفته بود دوست دارم جسم من پاره پاره شود تا جسدی نداشته باشم و سرانجام نیز با شهادتش ، جسمش نیز به دست خانواده اش نرسید و به خواستۀ قلبی خویش نائل شد.

روحش شاد و یادش گرامی

نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه

صفحه شهید محمود فهیمی در سایت امام زادگان عشق

صفحه شهید محمد مرادی در سایت امام زادگان عشق

صفحه شهید احمد فهیمی در سایت امام زادگان عشق

صفحه شهید دکتر حاج حسین فهیمی در سایت امام زادگان عشق

نیازها و کمبودهای سایت امام زادگان عشق

سایت امام زادگان عشق

سایت فضائل الشهداء

از این شهیدان بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم عکسها، خاطرات و مطالب مربوط به این شهدای بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 (صادقی) در اختیارمان بگذارند. والسلام

۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۵
هیئت خادم الشهدا

بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار احمد فهیمی
شهید احمد فهیمی در تاریخ ۱۳۴۲/۱۱/۸ در شهرستان مرودشت دیده به جهان گشود. ایشان کودکی بیش نبودند که به همراه خانواده شان به شیراز نقل مکان کردند. ایشان سه برادر و یک خواهر داشتند و خود فرزند اول خانواده بودند. تحصیلات ابتدایی را در دبستان اتابکی و دوران راهنمایی را در مدرسه علامه امینی و دبیرستان را در 
هنرستان شهید بهشتی گذراند. پدر ایشان حسن فهیمی متولد بحرین بودند و به دلیل کار در پتروشیمی شیراز به 
مرودشت مهاجرت کردند. ایشان در تاریخ خرداد ۱۳۷۸ چشم از جهان فرو بست. 
مادر ایشان رقیه رحیمی پور در 
شهرستان زرقان متولد شدند و در منزل مشغول به کار، خانه داری و تربیت فرزندان بودند و ثابت کردند که در این 
امر بسیار توانمند بودند. ایشان در قید حیات هستند و هنوزم در همان خانه که شهیدان بزرگوار فهیمی رشد کردند 
زندگی میکنند.
زمانی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست سن این شهید بزرگوار ۱۵ سال بود و ایشان در کنار بیشتر عزیزان هموطن در 
اعتراض علیه حکومت شاهنشاهی شرکت کردند و فعالیت های مذهبی و اجتماعی خود را در مسجد علی ابن ابی 
طالب شیراز (فلکه فرودگاه قدیم) شروع کرد و بعد از پیروزی انقلاب با دستور رهبر انقلاب و تشکیل بسیج ایشان برای 
حفاظت و امنیت شهر عضو بسیج شدند. ایشان به همراه برادران و دوستان در محل، گروه مقاومت را در مسجد جضرت علی 
تشکیل دادند. در آغاز تشکیل گروه، شهید یزدانی مسئولیت گروه مقاومت را داشتند و بعد از شهادت ایشان، شهید 
محمود فهیمی این مسئولیت را به عهده گرفتند و بعد از شهادت ایشان به دلیل توانمندی و مدیریت قوی، این 
مسئولیت را به این شهید بزرگوار سپردند. 
بعد از شروع جنگ تحمیلی و احساس مسئولیت جوانان برای دفاع از مرز و بوم به همراه برادران و دوستان خود به 
جبهه رفتند. ایشان در لشکر ۱۹ فجر، گردان قاسم ابن الحسن معاون گردان بودند و در تاریخ ۱۳۶۴/۴/۲۰ در عملیات قدس 3 در منطقه میمه دهلران با همرزمش (پسرخاله اش) محمد مرادی پس از رشادت ها و جان فشانی به درجه شهادت نائل شدند و بعد از 13 سال دوری، همراه با کاروان شهدای دیگر تشییع شدند. متاسفانه هیچگونه 
آزمایش دی ان ای انجام نشد و فقط پلاکی را منتسب به ایشان به خانواده نشان دادند.
روحشان شاد و یادشان گرامی

وضعیت : شهدا را بیاد بسپاریم نه بخاک

شهید احمد فهیمی

شهید احمد فهیمی
فرزند حسن
متولد 1342
محل تولد زرقان
تاریخ شهادت 1364/4/20
محل شهادت دهلران عملیات قدس ۳
محل دفن شیراز
برادرشهید

========================

بسم الله الرحمن الرحیم

وصیت نامه شهید احمد فهیمی

لشکر 19 فجر، گردان قاسم ابن الحسن (ع)

تاریخ 15/4/1364

آدرس : شیراز .......................منزل فهیمی

با درود و سلام به امام و امت شهید پرور و با درود و سلام به شهیدان به خون خفته از کربلای خونین حسین (ع) تا کربلای خونین ایران که در آن جوانهای عزیز به خاک و خون کشیده شده اند.

همانطوری که در اول این  وصیت نامه نوشته ام بازگشت همه به سوی خداست و چه بهتر که این بازگشت در راه و به سوی خدای تبارک و تعالی باشد و برای اینکه من در این راه قرار گیرم بهتر این دیدم که به جبهه های نبرد حق علیه باطل رفته و در راه خدا کارزار کنم و اگر پیروزی نصیب لشکر اسلام شد که چه بهتر و اگر هم که شهید شدم که آرزوی هر شخص مؤمن و متقی است، باید به درگاه خدا شکر کنم که این نعمت عظیم را نصیب من کرده است و اگر شهید شدم از خانواده گرامی و عزیزم می خواهم که صبور و صابر باشند و صبر را پیشۀ خود کنند و همواره خداوند باریتعالی را فراموش نکنند و اگر می خواهند گریه کنند به یاد علی اکبر امام حسین گریه کنند و بدانند که من راه برادرم محمود را پیشۀ خود کرده و در راهی که او قدم نهاده قدم گذاشته ام و انشاءالله که به همان هدفی که او داشت من هم برسم و این چیزی جز سعادت نمی باشد.

و به اقوام و دوستان می گویم که اگر می خواهند از آنها راضی باشم بهتر است که پیرو دستورات امام عزیز باشند و در نماز جماعت فعالانه شرکت کنند و به برادرانی که در گروه مقاومت هستند می گویم که با شرکت فعال خودتان در گروه مقاومت نگذارید که دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی ضد این جمهوری که به حق جمهوری اسلامی و پشتیبان مستضعفین است توطئه کنند که انشاءالله این انقلاب به دست صاحب اصلی آن یعنی امام زمان (عج) سپرده شود به رهبری امام بزرگوارمان و این را فراموش نکنند و همیشه در بهترین جا و وقتها برای سلامتی و طول عمر امام عزیزمان دعا کنند و همین طور برای آیت الله منتظری.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

صفحه شهید محمود فهیمی در سایت امام زادگان عشق

صفحه شهید محمد مرادی در سایت امام زادگان عشق

صفحه شهید احمد فهیمی در سایت امام زادگان عشق

صفحه شهید دکتر حاج حسین فهیمی در سایت امام زادگان عشق

نیازها و کمبودهای سایت امام زادگان عشق

سایت امام زادگان عشق

سایت فضائل الشهداء

از این شهیدان عزیز اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان آنها خواهشمندیم عکسها، خاطرات و مطالب مربوط به این شهدای بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 (صادقی) در اختیارمان بگذارند تا در سایت قرار دهیم. والسلام

    ۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۴
    هیئت خادم الشهدا
     

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    زندگینامه شهید بزرگوار هیبت اله زارعی

    شهید هیبت الله زارعی فرزند حجت الله در تاریخ 1339 در روستای دولت آباد کربال به دنیا آمد در دوران کودکی بچه آرام و ساکتی بود که همه اقوام او را دوست داشته و در سن هفت سالگی در دبستان ابوریحان که در روستای خود بود مشغول تحصیل شد و تا کلاس سوم ابتدایی را در همین مدرسه و چهارم و پنجم و ششم را در روستای فیروزی کربال مشغول تحصیل شدند که صبح ها و عصرها پیاده حدود 7 کیلومتر راه می پیمودند تا بتوانند باسواد شوند. روزهای سرد زمستان خیلی مشکلات زیادی را سپری می کردند تا بتوانند به مدرسه بروند، در سال های آخر بود که یک دوچرخه گرفتند که بتوانند در روزهایی که هوا خوب است با دوچرخه به مدرسه بروند و در روزهای بارانی باز هم پیاده باید این همه راه را می رفتند تا این که مدرک سال ششم ابتدایی را گرفت و باید برای رفتن به مدرسه راهنمایی به شهرستان مرودشت می رفت چون که در مرودشت خانه هیچ کس از آشنایان نبود و امکاناتی هم در اختیار نبود نتوانستند ادامه تحصیل دهند که دیگر مجبور به ترک تحصیل شدند و به کمک پدرم کارهای کشاورزی و دامداری را شروع کرد و نمیگذاشت پدرم سختی بکشد در همه مورد زندگی که در توانش بود با خانواده همکاری می کرد و بعد از مدتی دیگر رفت زیر دست عمو و دامادمان کار بنایی می کرد و در این مدت موتور سیکلتی خرید که صبح و عصر از روستای دولت آباد به مرودشت می رفت وکار می کرد چون رفت و آمد همه روزه برایش خیلی سخت بود مجبور شد خانه ای اجاره کند و در مرودشت سکونت کند تا این که در سال 1357 پدرم برایش به خواستگاری به خانه عمویم رفت و برایش نامزدی کرد و در سال 1358 بعد از مدتی از پیروزی انقلاب اسلامی که گذشته بود تصمیم به ازدواج گرفت و تشکیل زندگی داد، در همین سال ها بود که خودش استاد گچ کار شده بود که با عمو و پسر دائیم شراکتی با هم گچ کاری می کردند برای معاش زندگی تا این که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد و اسم سربازی او هم درآمد اعلام کردند که متولدین سال 1339خودشان را معرفی کنند و در سال 1365خرداد ماه بود که با عده ای از بچه های روستای دولت آباد با هم به سربازی رفتند و در همین سال که بعد از 8 سال ازدواج خداوند پسری هم به آنان عطاء کرده بود که نامش را محمدرضا گذاشت که در سال 1364متولد شد و حتی با این که فرزندش خیلی کوچک بود باز هم به خدمت رفت در اول سربازی از تمام بچه های رفقای خود جدا شد آن ها به جهرم به استان خودمان رفتند ولی ایشان در 88 زرهی زاهدان مشغول خدمت شد و بعد از سه ماه آموزش به منطقه سومار منتقل و در تاریخ 23/ 10/ 1365 در منطقه سومار در عملیات کربلای شش مفقود الاثر گردید.

    شهید در دوران زندگی با همه آشنایان و اقوام خیلی خوب رفتار می کرد، به همه سرمی زد، همه را یاد می کرد ، به قول معروف صله رحم را خوب انجام می داد ، به پدر و مادر و خواهران و برادران خیلی محبت می کرد به طور کلی بگویم یک فرد استثنایی بود از خوبی هیچ کسری نداشت و در موقع خدمت سربازی وقتی به مرخصی می آمد به تمام اهالی ده واقوام و آشنایان سر می زد و احوال پرسی می کرد، در مرخصی آخر حتی با همه خداحافظی کرد نمی دانم شاید که می دانست که عمر کوتاهی دارد، همیشه با بچه های اقوام می جوشید و از عبادت خود کوتاهی نمی کرد ، در هیئت سینه زنی شرکت می کرد، برای ساختمان سازی مسجد کار می کرد، در نامه هایی که می نوشت از همه یاد می کرد، اسم همه را می نوشت و تک تک سلام می داد و همه برایش نامه می نوشتند همه دوستش داشتند و تمام نامه های خودش و نامه هایی که برایش می نوشتند همه را نگه داشته ام ، تمام اهالی خانواده و اقوام و آشنایان همه و همه تا هنوز که چندین سال از شهادت ایشان می گذرد همه به یاد ایشان می سوزند و به یاد ایشان زندگی می کنند، چون هیچ جسدی و مدرکی از ایشان پیدا نشد تا تشییع شود و برایش مراسمی گرفته نشده همه فکر می کنند و برایش دعا می کنند که شاید زنده باشد و روزی به آشیانه خود برگردد انشاءالله.  

    والسلام به امید ظهور حضرت ولی عصر(عج)

    شهید هیبت الله زارعی
     
    شهید هیبت الله زارعی
     
    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

    مأخذ:هدهد09176112253
    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

    مأخذ:هدهد09176112253
    ۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۳
    هیئت خادم الشهدا

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    زندگینامه شهید بزرگوار مهرداد بذرگر دیندارلو

    شهید مهرداد بذرگر دیندارلو فرزند مهدی در سال ۱۳۴۷ در شیراز در خانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت و از کودکی در مسجد و آغوش خانواده با معارف دینی آشنا شد. شهید بذرگر در هفت سالگی وارد دبستان شد و تحصیلات ابتدائی را در شیراز به پایان رساند، ایشان از کودکی دارای روحیه بخشش و ایثارگری بود و شجاعت و حجب و حیای خاصی داشت، سومین سال دبستان او مصادف شد با بزرگترین معجزه قرن بیستم که همانا پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بود، شهید نیز علیرغم سن کم در تظاهراتها و نگهبانی های شبانه در شیراز بویژه در منطقه سعدی شیراز حضوری چشمگیر داشت و همزمان با اتمام دوران ابتدایی، جنگ تحمیلی دشمنان به رهبری صدام و حزب بعث عراق علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران شروع شد که منجر به تشکیل بسیج به فرمان امام راحل شد، شهید بذرگر از همان آغاز به گروه مقاومت پیوست و فعالیتهایش را در مسجد و پایگاه مقاومت محله سعدی و منطقه کربال زرقان که زادگاه پدری اش بود متمرکز کرد، با ورود به دوران راهنمائی تلاشهایش برای پیوستن به رزمندگان اسلام افزایش یافت ولی بخاطر سن کم موفق به حضور در جبهه نشد، نهایتاً اصرار و پافشاری او نتیجه داد و در سن ۱۵ سالگی به پادگان آموزشی رفت و سپس به خطوط مقدم نبرد اعزام شد و چندین بار در عملیاتهای مختلف شرکت کرد و ماهها در مناطق پدآفندی جنوب به دفاع از میهن اسلامی پرداخت، بعد از آن برای گذراندن دوران مقدس سربازی به سپاه پیوست و مجدداً در مناطق جنوب با تجربه ای بیشتر به دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی مشغول شد، نهایتاً پس از شرکت در عملیات کربلای ۴ مجدداً در عملیات کربلای ۵ شرکت کرد و در تاریخ 23/10/1365 در شلمچه آسمانی شد و به کاروان حضرت سیدالشهداء  پیوست. مزار مطهر شهید بزرگوار مهرداد بذرگر دیندارلو  در  گلزار شهدای محله سعدی شیراز است. روحش شاد و یادش گرامی

    نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه

    جستجو در اسامی مقدس شهدای گرانقدر زرقان

    رجوع به سایت فضائل الشهدا

    ارسال پیام برای مدیر سایت

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان و همرزمان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

    ۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۳
    هیئت خادم الشهدا

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    شهید عبدالحسین رحیمی نام پدر حاج حسین شماره شناسنامه10 تاریخ تولد2/7/1328 محل: تولد جهرم ، سکونت بندامیر متأهل* تعداد فرزندان6 میزان تحصیلات دوم نهضت شغل : کارگر شرکت آرد مسئولیت در جبهه رزمنده محل شهادت شلمچه- کربلای 4 کیفیت شهادت از ناحیه-ترکش تاریخ شهادت4/10/1365 یگان اعزامی بسیج محل دفن شیراز- مرودشت

    **************************

    زندگینامه شهید عبدالحسین رحیمی
    شهید عبدالحسین رحیمی فرزند حاج حسین در تاریخ ۱۳۲۸/۷/۲ در روستای بندامیر در خانواده ای متوسط و متدین پا به عرصهٔ هستی گذاشت و در آغوش پر مهر و عطوفت والدینی زحمتکش و دوستدار اهلبیت پرورش یافت. او فرزند سوم از بین سه پسر و دو خواهر بود.
    پدرش کارگری و کشاورزی می کرد و از طریق کسب نان حلال زندگی خانواده اش را تأمین می نمود و فرزندانش از دوران طفولیت به والدینشان در امور کشاورزی و ‌دامداری کمک می کردند.
    شهید رحیمی دوران ابتدائی را بخاطر مشکلات مالی نتوانست تمام کند همانگونه که در آن دوران اکثریت پسران و‌ دختران فقط سواد خواندن و نوشتن داشتند و برخی حتی از همین مقدار سواد هم محروم بودند، شهید رحیمی نیز گرچه کم سواد بود ولی معرفتی عالی داشت و با همان سواد کم خیلی دانا و کاردان و مسئولیت پذیر بود. ایشان با خانواده بسیار  مهربان و دلسوز بود و در خانه و جامعه و محل کار روحیه ای لطیف و  فداکار و با گذشت داشت.
    ایشان پس از خدمت سربازی و ازدواج مدتی به کارهای کشاورزی و کارگری پرداخت تا اینکه در شرکت دادلی استخدام شد و به همین خاطر  محل سکونت خود را به شهر مرودشت منتقل کرد و با خانواده اش در آنجا ساکن شد.
    در دوران انقلاب در برنامه های مذهبی و انقلابی شرکت می کرد و‌ هیچگاه صحنه را خالی نمی گذاشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) وقت و زندگی اش را وقف انقلاب کرد و با تمام وجود در مسجد و پایگاه مقاومت محله و کارخانه دادلی فعالیت می کرد.
    پس از شروع جنگ تحمیلی جهانخواران علیه ایران اسلامی ایشان از اولین کسانی بود که به ندای امام خمینی لبیک گفت و به عضویت  بسیج در آمد. در آن دوران که صدام با کمک اربابان خارجی اش و نوکران داخلی اش قصد داشت در عرض یک هفته تهران را بگیرد جوانمردان شجاع و با غیرتی مثل شهید عبدالحسین رحیمی بدون هیچ چشمداشتی به دفاع از ناموس و دین و وطن برخاستند و هشت سال مقاومت و ایثار کردند ولی نگذاشتند حتی یک وجب از خاک پاک ایران در تصرف دشمن باقی بماند.
    شهید رحیمی اگرچه یک کارگر ساده بود و با داشتن ۶ فرزند هیچکس از او توقع نداشت که به جبهه برود ولی بخاطر غیرت و تعصبی که داشت زندگی و خانواده را رها کرد و به رزمندگان دلاور و گمنام اسلام پیوست و مردانه با دشمنان دین و میهن ما جنگید و در عملیات کربلای ۴ در حالیکه تیربارچی بود از ناحیهٔ پا مورد اصابت قرار گرفت و به اسارت دشمن در آمد. طبق شواهد موجود و روایت همرزمانش، این رزمندهٔ مجروح اسیر پس از مقاومت و تحمل شکنجه های بعثیون کافر زنده زنده توسط دشمن دفن شد  و پیکر مطهرش چهار ماه بعد کشف و پس از احراز هویت و شناسائی از طریق لباسش در مرودشت تشییع و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
    لازم به ذکر است که پس از چندین سال مرحوم حاج حسین رحیمی پدر بزرگوار شهید عبدالحسین رحیمی دیده از جهان فرو بست و در آرامستان شهر مرودشت در جوار گلزار شهدا دفن گردید و مادر گرامی اش مرحومه خاتون جان زارع از دنیا رفت و در آرامستان روستای تاریخی بندامیر به خاک سپرده شد.
    روحشان شاد و یادشان گرامی

    ​​**************************

    شهید عبدالحسین رحیمی

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

    ۰ نظر ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۱۳
    هیئت خادم الشهدا

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    زندگینامه شهید سید کرامت اله شُکری
    شهید سید کرامت اله شُکری فرزند سید عزیز در تاریخ ۱۳۳۸/۵/۵ در خانواده ای متدین و بی بضاعت در روستای کورکی زرقان دیده به جهان گشود و قلب خانواده را با قدوم خود منور کرد. او فرزند سوم خانواده بود و خداوند یک برادر و چهار خواهر به خانواده آنها اعطا کرده بود. پدرش سید عزیز که از سلاله سادات جلیل القدر بود به کار کشاورزی و دامداری سنتی در روستا اشتغال داشت و شدیداً مورد احترام و وثوق و اعتماد مردم منطقه و اهالی محل بود.
    شهید شکری دوران تحصیلات ابتدائی را در روستا پشت سر گذاشت و در این دوران دو‌ اتفاق ناگوار حلاوت کودکی را از او گرفت و او را مجبور به کار و تلاش کرد. این دو ‌اتفاق وفات پدر بزرگوار و مادر مهربانش بود.
    به این طریق سید کرامت اله در کودکی از نعمت وجود پدر و مادر محروم شد و به همراه برادرش سید امراله و خواهرانش زندگی سختی را تجربه کردند اما این سختی ها جلو پیشرفتهای او را نگرفت و برای ادامه تحصیل و کار به شیراز رفت، در شیراز علاوه بر کار بنائی در هنرستان رشتهٔ معماری را نیز می خواند. به این طریق با فعالیتهای شبانه روزی و تحصیل و کار طاقت فرسای بنائی توانست قطعه زمینی بخرد و خانه ای بسازند. 
    در همین دوران انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در بهمن ماه ۱۳۵۷ به پیروزی رسید و دست جهانخواران را از منابع اقتصادی ایران کوتاه کرد. شهید در این دوران در فعالیتهای انقلابی شیراز شرکت می کرد و تا سرنگونی رژیم شاهنشاهی، حضوری چشمگیر در تظاهراتها داشت. 
    هنوز چیزی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که جهانخوارانی که دستشان از منابع اقتصادی ایران کوتاه شده بود با ایجاد آشوبهای خونین و فتنه های بزرگ مخصوصاً در کردستان تلاش کردند کشور عزیزمان را دچار بحرانهای شدید کنند. شروع خدمت او نیز مصادف شد با هجوم وحشیانهٔ صدام در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۱ به مرزهای جنوب و غرب کشور و به خاک و خون کشیدن صدها شهر و روستا و آواره کردن هزاران نفر از هموطنان مرزنشین.
    شهید، قبل از سربازی علاوه بر قصد ازدواج قصد ادامه تحصیل در دانشگاه نیز داشت ولی بخاطر تعطیل شدن دانشگاهها تصمیم گرفت به سربازی برود و ازدواج را به پس از خدمت موکول کرد. حتی به او پیشنهاد کردند که به روستا بازگردد و زمینی از طرف دولت برای زراعت به او بدهند ولی او تأکید کرد که کشور و انقلاب در خطر است و دفاع از وطن را از همه چیز واجب تر می داند.
    بر اساس مدارک و اسناد موجود، صدام قصد داشت با کمک اربابان خارجی و نوکران داخلی اش در عرض یک هفته انقلاب را سرنگون و ایران را تصرف و تجزیه کند ولی وجود حماسه سازان از خود گذشته ای مثل شهید شُکری ها رؤیای فتح یک هفته ای ایران را برای دشمن تبدیل به یک کابوس سیاه هشت ساله کردند و حتی یک وجب از خاک پاک ایران بزرگ و باستانی را به دشمن ندادند.
    شهید سید کرامت اله شکری در مناطق مختلف غرب و جنوب خدمت کرد و به دفاع از دین و ناموس و وطن پرداخت و نهایتاً در تاریخ ۱۳۵۹/۱۱/۲۳ در حالیکه داشت یکی از همرزمان مجروحش را به درون آمبولانس منتقل می کرد مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به فیض عظمای شهادت که آرزوی دیرینش بود نائل شد و در گلزار شهدای دارالرحمه شیراز دفن و به خیل عاشورائیان زمان پیوست.
    شهید شکری فردی متعهد، خودساخته، سختکوش، با اراده و خوش فکر بود و یکی از مصادیق زیبای پرورش یافتگان مکتب قرآن و اهلبیت (ع) و الگوی دانش آموزان و دانشجویان به حساب می آمد.
    لازم به ذکر است که خانهٔ او در شیراز طبق وصیتش فروخته شد و مسجدی در روستای کورکی با همکاری خانواده محترمش و اهالی محترم روستا ساخته و تکمیل شد که به نام «مسجد شهید کرامت اله شکری روستای کورکی» مشهور است.
    روحش شاد و یادش گرامی

    نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه

    نیازها و کمبودهای سایت امام زادگان عشق

    سایت امام زادگان عشق

    سایت فضائل الشهداء

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم عکسها، خاطرات و مطالب مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 (صادقی) در اختیارمان بگذارند. والسلام

     

     

     

    ۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۷
    هیئت خادم الشهدا

    گرجی  فتوح آبادی فرزند اله مراد

    سن هنگام شهادت : 23 سال

    تاریخ تولد : 1336/02/03

    تاریخ شهادت : 1359/08/03

    کادر سازمان نزاجا - ارتش

    .................

    بسم رب الشهداء والصدیقین

    شهید گرجی فتوح آبادی 
    شهید گرجی فتوح آبادی فرزند اله مراد در تاریخ سوم اردیبهشت یکهزار و سیصد و سی و شش در خانواده ای مذهبی و پر جمعیت در روستای کورکی کربال دیده به جهان گشود. 
    پدرش کشاورز بود و شهید که فرزند دوم خانواده از بین ۳ برادر و شش خواهر بود از همان دوران طفولیت به والدین و خانواده در تمام امور کمک میکرد.
    ایشان دوره تحصیلات ابتدائی را در روستای کورکی و دوره دبیرستان را بصورت متفرقه در دبیرستانهای شیراز پشت سر گذاشت و همزمان با آغاز پیروزی انقلاب وارد ارتش شد و آموزشهای عمومی نظامی را فرا گرفت سپس به عنوان درجه دار به مرکز زرهی شیراز پیوست.
    فعالیتهای انقلابی و مذهبی شهید به سالهای قبل از انقلاب بر میگردد، او یکی از فعالان سیاسی، اجتماعی، عمرانی و فرهنگی منطقه بود و نقش عظیمی در تحولات و تعالیم مذهبی و قرآنی و انقلابی داشت. مرکز عمده فعالیت او علاوه بر مساجد شیراز، مسجد شهید شکری کورکی و پایگاه شهید جعفر فتوح آبادی بود.
    پس از شروع جنگ تحمیلی و تهاجم گسترده جنایتکاران بعثی به مرزهای کشور و فعالیت گروهکهای سر سپردهٔ دشمن برای جداسازی کردستان از ایران و ایجاد آشوب در تمام شهرها و آبادی های کشور، شهید گرجی فتوح آبادی با لشکر زرهی شیراز به منطقه جنوب اعزام شد و مانند سَدّی استوار جلو لشکرهای بیرحم و متجاوز بعثی قرار گرفتند.
    شهید گرجی فتوح آبادی دو ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی و شروع دفاع مقدسِ مردم و  حماسه سازان و رزمندگان اسلام، در تاریخ 59/8/3 در جبهه آبادان-ماهشهر بر اثر اصابت موشک دشمن به تانکشان مفقودالاثر گردید و در تاریخ 82/9/9 احراز شهادت شد و هنوز هیچگونه آثاری از پیکر پاک این رزمندهٔ دریادل به دست نیامده ولی مزار یادبود ایشان و مزار برادرش، شهید جمشید فتوح آبادی در گلزار شهدای روستای کورکی قرار دارد.
    لازم به ذکر است که بسیجی شهید جمشید فتوح آبادی، متولد ۱۳۴۶ در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۱۴ در عملیات بزرگ والفجر ۸ در منطقه فاو- ام القصر به درجه رفیع شهادت رسید.
    شهید گرجی فتوح آبادی ازدواج کرده بود و تنها فرزند دختر ایشان در دوران طفولیت داغدار پدر و عموی مهربان و غیرتمند و دلاورش شد.
    مادر بزرگوار شهیدان گرجی و جمشید فتوح آبادی مرحومه سمنبر کَرَمدار نیز در تاریخ ۱۳۵۲/۱۱/۹ قبل از شهادت دو فرزند رشیدش دیده از جهان فرو بسته بود و پدرش مرحوم اله مراد فتوح آبادی در تاریخ ۱۳۷۴/۲/۲۶ به رحمت ایزدی پیوست و هر دو در آرامستان روستای کورکی آسمانی شده اند.
    روحشان شاد و یادشان گرامی

    .................................

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

    نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه

    بازگشت به صفحه اصلی سایت امام زادگان عشق

    رجوع به سایت فضائل الشهدا

    رجوع به صفحه شهید جمشید فتوح آبادی

    ارسال پیام برای مدیر سایت

    ۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۷
    هیئت خادم الشهدا
    شهید عبدالرسول عضدی

    شهید عبدالرسول عضدی

    نام پدر محمد
    متولد :  ۱۳۳۸
    تاریخ شهادت: 1359/10/21
    محل شهادت : ماهشهر
    محل دفن: شیراز، دارالرحمه ، گلزار شهدا

    .................

     

    زندگینامه شهید عبدالرسول عضدی
    شهید عبدالرسول عضدی فرزند حاج محمد در سال ۱۳۳۸ در خانواده ای متوسط و مذهبی و نیکوکار در شیراز به دنیا آمد و زندگی را در آغوش پر مهر و عطوفت خانواده آغاز کرد.
     ایشان فرزند ارشد و اول خانواده از بین دو برادر و سه خواهر بود و ولادت ایشان باعث خوشحالی و برکت و رونق زندگی پدر و مادر شد و اقوام و آشنایان به دیده اعزاز و احترام به او می نگریستند. پدرش که فردی بسیار متدین و مقید به احکام و اخلاق اسلامی و مجالس ذکر سیدالشهداء بود در سالهای آغازین زندگی به کشاورزی اشتغال داشت و از  سال ۱۳۵۳ به شیراز مهاجرت کرد و با خانواده در آنجا ساکن شدند. در شیراز شغل پدر مغازه داری بود و بخاطر استعداد خاص و امانتداری و درستکاری امور حسابداری چندین مغازه آشنا را نیز انجام می داد.
    شهید عضدی تحصیلات خود را تا دیپلم با موفقیت کامل ادامه داد و در سال تحصیلی ۵۶-۵۷  همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) فارغ التحصیل شد...
    در دوران انقلاب همدوش آموزگاران و دانشجویان و دانش آموزان و مردم در اکثر صحنه ها در شیراز حضور داشت و به هر طریق ممکن در راستای آرمانهای امام و شهدا فعالیت میکرد و در کنار کار و فعالیتهای اجتماعی و مذهبی، برای ورود به دانشگاه نیز برنامه ریزی داشت. در همین دوران برای گذراندن دوره مقدس سربازی وارد ارتش و در یکی از یگانهای شیراز مشغول به خدمت شد.
    ایشان فردی بسیار مؤدب، منضبط، خوشرو،  خوش برخورد، خوش ذوق و متواضع بود، به نماز و امور مذهبی و کمک به دیگران اهمیت بسیار می داد و تمام دوستان و آشنایان اخلاق او را دوست داشتند و شخصیت محجوب و با وقارش سرمشق و الگوی دیگران بود.
    هنوز چیزی از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نگذشته بود که جهانخواران با تحریک صدام به کشور ما حمله کردند و مرزهای غرب و جنوب را مورد تاخت و تاز وحشیانه قرار دادند، صدها شهر و روستا را ویران و هزاران هموطن غیر نظامی را بیرحمانه به خاک و خون کشیدند. در این بحران بزرگ، دلیرمردان ارتش جمهوری اسلامی با تمام توان به دفاع از ناموس و دین و وطن و مقابله با دشمنان متجاوز برخاستند و جلو آنها سدی استوار ایجاد کردند.
    صدام جنایتکار که قصد داشت با کمک اربابان خارجی و نوکران داخلی اش در هفت روز تهران را فتح و جمهوری اسلامی را نابود کند هشت سال در باتلاق جنگ زمینگیر شد و با حول و قوه الهی و جانفشانی مردم و نیروهای مسلح در آتشی که خودش افروخته بود خاکستر شد و رزمندگان عزیزی مثل شهید عبدالرسول عضدی با نثار جان و خون خود  اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک ایران زمین در اِشغال متجاوزین بعثی قرار گیرد.
    این شهید بزرگوار که بیسیمچی فرمانده بود در تاریخ ۱۳۶۰/۱۰/۲۱ در جاده آبادان ، ماهشهر به درجه رفیع شهادت رسید و با شهدای تاریخ در بهشت قرب و رضایت حق تعالی و مقام قدسی «عند ربهم یرزقون» تا ابد متنعم شدند. پیکر مطهر این شهید در گلزار شهدای شیراز دفن شد و یکی از مدارس روستای تاریخی بندامیر به نام و یاد این شهید عزیز نامگذاری گردید.
    لازم به ذکر است که پدر بزرگوار این شهید گرامی مرحوم حاج محمد در سال ۱۳۸۷ و مادر گرامی ایشان مرحومه زینت هاشمی در سال ۱۳۹۰ به فرزند شهیدشان پیوستند و در گلزار دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شدند. 
    روحشان شاد و یادشان گرامی

    ...........

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

    ۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۷
    هیئت خادم الشهدا

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    زندگینامه شهید بزرگوار کردی روستا

    شهید کردی روستا فرزند محسن در تاریخ ۱۳۴۵/۲/۵ در روستای فیروزی زرقان در خانواده ای مذهبی و متوسط دیده به جهان گشود، او فرزند دوم از بین ۵ برادر و ۳ خواهر بود. پدرش در شرکت آرد دادلی مرودشت (تینا) کار می کرد.  

    شهید دوران تحصیلات ابتدائی را در روستای فیروزی پشت سر گذاشت و پایان دوره دبستان او مصادف بود با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) که معادلات جهان را به هم ریخت و دست جهانخواران را از منابع ملی ایران کوتاه کرد. شهید در این دوران در مراسم مذهبی و انقلابی روستا که عمدتاً در دبستان برگزار می شد شرکت می کرد. ایشان اگرچه در روستا زندگی می کرد ولی با توجه به محل کار پدرش که در مرودشت بود ارتباط کاملی با تحولات شهرها و روستاها داشت و تأثیر انقلاب اسلامی را به وضوح می دید و با مراکز فرهنگی و نظامی از جمله بسیج و سپاه در ارتباط بود.

    ورود ایشان به دوره تحصیلات راهنمائی با تهاجم گسترده صدام به ایران همزمان بود.
    تهاجمی که با دستور استکبار جهانی و همکاری بسیاری از کشورهای عربی و غربی و خیانتهای وطن فروشان و نوکران داخلی صدام انجام شد. صدام با توجه به نوپا بودن نظام مقدس جمهوری اسلامی و نفوذ خیانتکاران در دولت و ضعف نیروهای نظامی در اول مهرماه ۱۳۵۹ با تجهیزات گسترده و نیروهای کامل به مرزهای غرب و جنوب کشور عزیزمان حمله و بسیاری از شهرها و روستاها را تخریب کرد و جمع کثیری از هموطنان غرب و جنوب کشور ما را آواره نمود، گروهکهای ضدانقلاب نیز بصورت مستقیم و غیر مستقیم با متجاوزین بعثی به همکاری پرداختند و با قصد جداسازی کردستان و بلکه تجزیه ایران زمین شهرها و آبادی ها و ساکنین آنها را به خاک و خون کشیدند.  
    شهید کردی روستا که دانش آموزی بسیار شجاع و با غیرت بود و علاقه ای خاص به شخصیت امام خمینی و شهدا داشت یک از اولین بسیجیانی بود که به ندای امام خمینی (ره) لبیک گفت و تحصیلات خود را نیمه تمام گذاشت و علیرغم سن کم به جبهه رفت و به نبرد رودررو با گروهکهای خودفروخته و متجاوزین عراقی در استانهای غربی کشور پرداخت.  

    این رزمنده دریادل و حماسه ساز که از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مرودشت به اسلام آباد غرب و سرپل ذهاب و قصر شیرین اعزام شده بود پس از مبارزه با دشمنان و دفاع از دین و ناموس و وطن سرانجام در بیستم مهرماه یکهزار و سیصد و شصت در منطقه سرپل ذهاب به شهادت رسید.  این شهید گرانقدر که هنگام شهادت حدود پانزده سال و نیم سن داشت و از ناحیه گردن و پشت سر و بازو مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود به زرقان و مرودشت منتقل شد و با توجه به اینکه والدینش در مرودشت ساکن بودند در گلزار شهدای مرودشت آسمانی شد و به جمع عاشورائیان زمان پیوست.  لازم به ذکر است که مادر بزرگوار ایشان، مرحومه مخمل امیری چندین سال بعد در حالیکه داغ سنگین نوجوان رشید و رعنایش را در دل داشت از دنیا رفت و در آرامستان شهر مرودشت در جوار مطهر شهدا به خاک سپره شد. روحشان شاد و یادشان گرامی 

    وصیت نامه شهید کردی روستا

    به نام خداوند درهم کوبنده ستمکاران

    پدر و مادر عزیزم اززحمتهای که درراه بزرگ کردنم کشیده اند خیلی خیلی ممنون هستم وممنون از اینکه مرا بزرگ کرده اند. این است که فرزندی فداکاردرراه اسلام بزرگ کرده اید پدرعزیزم ازتو می خواهم که گهگاهی تورا ناراحت می کردم مرا ببخشی ومادر عزیزم مادری که میان مادرها هستید وآن شیر پاک توراخوردم ویک فرزند فداکار برای خدا بزرگ شدم مادر هرگز آن مهرووفای تورا فراموش نخواهم کرد از تو پدرم می خواهم درفکرمن زیاد نباشید من اگر کشته شدم افتخاربرای شمااست وبا خون خود درخت اسلام را آبیاری می کنم پدرومادرعزیز ومهربان ازشما خداحافظی می کنم درضمن ازخواهرانم وبرادرانم خداحافظی می کنم دیگرعرضی ندارم کردی روستا

    با تشکر از سایت عاشورائیان

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام
    ۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۷
    هیئت خادم الشهدا
    ۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۶
    هیئت خادم الشهدا

    شهید جمشید فتوح آبادی
    فرزند الله مراد
    محل تولد کورکی 
    تاریخ تولد۱۳۴۶
    تاریخ شهادت ۱۳۶۵

    شهید: جمشید فتوح آبادی

    نام پدر: اله مراد

    عضویت: بسیج

    تاریخ و محل تولد: 1346 – روستای کورکی شهرستان زرقان فارس

    تاریخ و محل شهادت: 14/1/1365 – فاو، ام القصر– عملیات والفجر 8

    آرامگاه: گلزار شهدای روستای کورکی

    شهید جمشید فتوح آبادی در دومین روز مرداد ماه سال 1346 از خانواده ای فقیر در روستای کورکی شهرستان خرامه استان فارس متولد گردید. کودکیش شاهد تلاش طاقت فرسای پدر و مادرش در گذران عمر و امرار معاش بود. در اولین سال دبستان مادرش به رحمت خداوندی پیوست و در ماتم خود، شهید را داغدار نمود.

    پس از اتمام تحصیلات ابتدایی با پدرش عازم شیراز گردید و در محله ای فقیر نشین ساکن شد و دیری نگذشت که پدرش ترجیح داد که به زاد گاهش برگردد و به زندگی کشاورزی خود مشغول شود، اما شهید که علاقه زیادی به ادامه تحصیل داشت با موافقت پدر در شیراز ماند، ولی بعلت فقر شدید خانواده مجبور شد در آن سال به جای کلاس درس در مسافرخانه- قائم- به کار بپردازد تا شاید از این رهگذر بتواند نیازمندیهای خود را رفع کند.

    درد جانکاه بی مادری و دوری از دیار و فقر شدید اقتصادی برای او که فقط 11 سال از عمر شریفش می گذشت هر چند طاقت فرسا بود و لیکن با صبوری و ایمانی پولادین بر این باور بود که" سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود"

    یکسال گذشت، با توافق صاحب مسافرخانه، او توانست درس را با کار توام کند. لذا روزها در یکی از مدارس راهنمایی به تحصیل مشغول می شد و پس از فراغت از کلاس در مسافرخانه به کار می پرداخت. بدین طریق سه ساله دوره راهنمایی را با سخت کوشی  تحسین برانگیزی که داشت بر مشقات و ناملایمات فائق آمد و دوران راهنمایی را با رتبه اول در هر سه کلاس پشت سر گذراند.

    هنوز غم و اندوه بی مادری را بر چهره داشت که با شروع جنگ تحمیلی در ماتم برادر بزرگ خود" شهید گرجی فتوح آبادی" نشست.

    شهید فتوح آبادی  با توصیه یکی از دوستانش  در آزمون دبیرستان شبانه روزی توحید– دبیرستان دانشگاه شاه سابق- شرکت کرد و به آسانی توانست امتیازاتی در سطح عالی را کسب کند.

    با ورود به دبیرستان توحید، فصلی جدید در زندگی سراسر تلاش و ایثار و ایمانش گشوده شد. و با دوستانی همچون شهید غلامی، شهید دادگر، شهید دهراب پور و حسینی و عالیشوندی آشنا شد. فرزانگانی که بحق سربازانی با وفا برای ابا عبدالله(ع) و شاگردانی شایسته برای حضرت امام خمینی  بودند. سالهای اول و دوم دبیرستان را با نمرات عالی گذراند و در تابستان سال دوم  همچون سالهای قبل به کار مشغول شد، تا از این رهگذر بتواند کمکی برای امرار معاش  خانواده باشد. اما کارش را نیمه تمام رها نمود و برای حضور در جبهه های حق علیه باطل  جهت جلب رضایت پدر روانه روستای خود گردید و سپس عازم جبهه کردستان شد. بعد از بازگشت با اینکه سه ماه از درس عقب مانده بود، ولی از آنجا که بحق فتوح آبادی، زیبنده اش بود بر تمامی سختیها به آسانی غلبه نمود، براحتی درسهای معوقه را جبران کرد و آن سال را با نمراتی عالی سپری کرد. تابستان سال بعد نیز پس از مدتی کار کردن، عازم جبهه شد و دوباره برگشت و درس خواندن را آغاز کرد با شروع عملیات والفجر 8 تصمیم گرفت به جبهه برگردد، در حالی که هنوز تا امتحاناتش چند ماهی باقی مانده بود. آری شهید در سومین مرحله حضورش در عملیات والفجر 8 شرکت کرد  و بالاخره در تاریخ1/14 /1365در جبهه فاو- ام القصر به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

    شهید نه تنها در مسائل دینی گوی سبقت را ربوده بود، بلکه سیمای نورانی و ملکوتی اش که حاکی از نمازهای شب و مناجات خالصانه اش بود و لبخند و بشاشیتی که هیچگاه از چهره اش محو نمی شد او را فراتر از همگان قرار می داد. دوستانش حضور دائمی او را در نماز جماعت  مسجد الرضا و دعای کمیل شبهای جمعه  مسجد فتح به یاد دارند، حلاوت مجالس آموزش قرآنش در کردستان هنوز در خاطره های همرزمانش باقی است.

     

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

    نثار وجود مقدس و مطهر شهدا صلوات و فاتحه

    با تشکر از سایت وزین شهدای خرامه

    بازگشت به صفحه اصلی سایت امام زادگان عشق

    رجوع به سایت فضائل الشهدا

    رجوع به صفحه شهید گرجی فتوح آبادی

    ارسال پیام برای مدیر سایت

    ۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۶
    هیئت خادم الشهدا
    ۱ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۶
    هیئت خادم الشهدا

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    بسم رب الشهداء والصدیقین

    زندگینامه شهید بزرگوار لطف الله زارع

    شهید لطف اله زارع فرزند امراله در سال ۱۳۳۸ در روستای ملک آباد کربال در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و زندگی را در آغوش گرم خانواده ای پر مهر و محبت آغاز کرد، او که فرزند اول از بین ۳ برادر و دو خواهر بود از همان کودکی در تمام امور کشاورزی و دامداری به پدر و مادر خود کمک می کرد و طعم کار و تلاش و درآمد حلال را از کودکی چشید و سختی های زندگی را تجربه کرد.  ایشان تحصیلات دوره ابتدائی را در روستای ملک آباد گذراند و به علت مشکلات مالی مجبور به ترک تحصیل و انجام کار کشاورزی شد. شهید در دوران انقلاب اسلامی ۲۰ ساله بود و فراتر از توان خود در برنامه های انقلابی و مناسبتهای مذهبی بویژه در مسجد امام محمد باقر (ع) مرودشت و پایگاه مقاومت سلمان شرکت داشت.  شهید لطف اله زارع خدمت نظام وظیفه خود را به همراه تیپ ۵۵ هوابرد شیراز در غرب کشور بویژه در کردستان گذراند و با تمام وجود جنایات گروهکهائی که برای دشمنان نوکری می کردند را مشاهده کرد و عزمش برای مبارزه با دشمنان محکم تر شد. او‌در این دوره تجاربی در نظامیگری کسب کرد که در دوره بعد برای او همرزمانش در بسیج بسیار مفید بود.  پس از اتمام خدمت نظام وظیفه خود در سخت ترین شرایط نظامی و آب و هوائی به زادگاهش بازگشت و تشکیل خانواده داد. شهید ابتدا به شغل کشاورزی اشتغال داشت ولی پس از مدتی به عنوان کارگر صنعتی وارد کارخانه صنایع شیمیائی فارس (که در زرقان واقع است) است شد و یکی از کارگران متدین و درستکار و دلسوز کارخانه به حساب می آمد.  

    پس از شروع جنگ تحمیلی و لشکرکشی جهانخواران به ایران اسلامی که از طریق صدام اجرا شد و دشمنان داخلی و خارجی در صدد براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی و تجزیه ایران بودند شهید لطف الله زارع با توجه به غیرت و تعصبی که روی انقلاب و دفاع از ناموس و وطن داشت داوطلب حضور درجبهه های نبرد حق علیه باطل شد و از طریق سپاه زرقان و مرودشت به رزمندگان اسلام پیوست و به عضویت لشکر ۱۹ فجر استان فارس درآمد.  

    این شهید بزرگوار پس از حضور در مناطق مختلف جنگی و دفاع از آرمانهای امام و شهدا و سرکوب متجاوزین بعثی سرانجام در عملیات رمضان شرکت کرد و در تاریخ ۲۱ رمضان ۱۳۶۱ در کربلای شلمچه با اصابت ترکش به پهلویش به درجه رفیع شهادت رسید.  

    لازم به ذکر است که پدر بزرگوار این شهید گرانقدر در سال ۱۳۹۰ دیده از جهان فرو بست و در آرامستان شهر مرودشت در جوار مزار مطهر شهدا به خاک سپرده شد.  

    روحشان شاد و یادشان گرامی

    بسم الرحمن الرحیم

     وصیت نامه شهید لطف اله زارع 

    انالله وانا الیه راجعون بنام خداوندمتعال ودرهم کوبیده.  ظالمان وستمکاران باردیگرخداوندیکتااین محبت رابمن عطا فرمود که به جبهه حق علیه باطل اعزام شوم وبه رزمندگان کفرستیزاسلام ملحق شوم وعلیه دشمن بزرگ اسلام یعنی آمریکاونوکرانش بجنگم وازخداوند پیروزی اسلام ومسلمین جهان را آرزومندم وازکلیه برادران وخواهران حزب الهی. .  میخواهم که ادامه راه شهدا و راه امام واین اسطوره مقاومت درجهان و باشند وهر چه می توانند این ضد انقلاب هارا سرکوب ونابود سازندو مشت محکمی به دهان ایادی آمریکاه که منافقین می باشند بزنند و برای ادامه راه شهدا و پیروزی رزمندگان اسلام تا آخرین قطره خون خود برای آبیاری کردن انقلاب اسلامی وصدور آن به کل جهان کوشا باشیم. واز خانواده خود می خواهم که اگر من به آرزوی خودکه شهادت در راه خدا می باشد، رسیدم به سر وصورت خود نزنند ودنباله رو خط ولایت فقیه باشند تا انقلاب مهدی موعود. والسلام لطف الله زارع

    نثار وجود مقدس و مطهر شهدا و والدین مرحومشان صلوات و فاتحه

    بازگشت به صفحه اصلی سایت امام زادگان عشق

    رجوع به سایت فضائل الشهدا

    ارسال پیام برای مدیر سایت

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند. والسلام

    ۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۶
    هیئت خادم الشهدا

    هوالجمیل

    شهید  غلامحسین سبحانی

    فرزند : منصور

    تولد : 1341/6/2 کناره

    شهادت : 1362/12/25 عین خوش

    آرامگاه : گلزار شهدای کناره

    **************

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    زندگینامه شهید بزرگوار غلامحسین سبحانی

    شهید غلامحسین سبحانی فرزند منصور در سال 1341 در یک خانواده مذهبی در روستای کناره مرودشت پا به عرصه وجود گذاشت. او از بین هفت خواهر و برادر فرزند دوم بود. پدرش اهل زرقان بود و در کارخانه آزمایش مرودشت کار می کرد و در روستای کناره سکونت داشت. شهید بخاطر مشکلات مادی و اقتصادی نتوانست تا بیشتر از کلاس پنجم ابتدائی بخواند و لذا بعد از تحصیل مشغول به کار آزاد شد. شهید سبحانی شانزده ساله بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید و شهید در حد خود در مجالس و تظاهراتهای انقلابی در مرودشت و زرقان شرکت می کرد. شهید سبحانی فردی معتقد و درستکار و پاک بود و یکی از پیروان راستین مکتب عاشورا محسوب می شد و همه دوستان و آشنایان، او را با صفات و اخلاق خوب می شناختند.  مرکز فعالیت او در دوران قبل و بعد از انقلاب در مسجد ولیعصر (عج) روستای کناره بود و پس از پیروزی انقلاب تا شروع جنگ تحمیلی دشمنان علیه ایران اسلامی و تا شهادت در پایگاه مقاومت علی ابن ابیطالب (علیهم السلام) بود. مهرماه سال 59 همزمان با تهاجم گسترده ارتش بعث عراق به مرزهای کشور عزیزمان ایران سرفراز، گروههای جانفدا و ایثارگر و شهادت طلب به مبارزه با متجاوزین بعثی رفتند در این جنگ نابرابر که اکثر کشورهای غربی و عربی به کمک صدام رفته بودند جوانمردانی مثل شهید سبحانی ها امام و انقلاب و کشور خود را تنها نگذاشتند و پوزۀ جهانخواران و نوکران داخلی و خارجی آنها را به خاک مذلت مالیدند.  

    شهید بزرگوار غلامحسین سبحانی از اولین گروههائی بود که به صف رزمندگان اسلام پیوست و در لشکر خط شکن و همیشه پیروز المهدی (عج) به خدمت و مبارزه علیه صدامیان مشغول شد و در تاریخ 5/12/1361 در منطقه طلائیه به شهادت رسید و باقیماندۀ پیکر مطهر و پاره پاره شده اش در گلزار شهدای روستای ولایتمدار و شهید پرور کناره که به نسبت جمعیتش یکی از پر شهیدترین مناطق کشور است دفن شد.

    برادر بزگترش، حاج حسن در رابطه با خدمت و شهادت شهید غلامحسین می گوید: غلامحسین سرباز سپاه و آر پی جی زن در لشکر المهدی بود و من به عنوان بسیجی در لشکر 19 فجر خدمت می کردم، آخرین با ر که او را دیدم در جزیره مجنون بود، پس از آن از هم جدا شدیم و او به منطقه طلائیه رفت، وقتی به مرخصی برگشتم فهمیدم که او شهید شده و در زادگاهمان کناره دفن شده است. دوستان می گفتند که نصف بالای بدنش شاید بخاطر برخود مستقیم گلوله توپ یا تانک از بین رفته بود و فقط نصف پیکرش باقی مانده بود که خاطره شهادتش و توصیف دلخراش پیکر بی سرش همیشه شدیداً باعث حزن واندوه خانواده و دوستان و مردم روستا شده و می شود، او عاشق شهادت و امام حسین بود و به آرزویش رسید، اگرچه  شهیدان واقعاً از بهترین انسانهای جامعه بودند و جامعه به آنها نیاز داشت ولی بالاخره مرگ از ره می رسد و بهترین مرگ شهادت است، این عاشقان پاک سیدالشهدا و ایثارگران وطن به بهترین مقام رسیدند، بهترین مزدی که خدا می توانست به آنها بدهد شهادت در راه خودش و دفاع از دین و ناموس مردم بود، الان هم آنطرف نشسته اند و به ما اسیران خاک می خندند و ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. اگرچه بعد از شهیدان، بعضی از مدیران نالایق و دنیاپرست بر مردم حاکم شدند و هر روز ناراضی تراشی کردند و می کنند ولی حساب شهدا از نا اهلان و غارتگران بیت المال جداست و اگر خدا به شهیدان می گفت اگر بخواهید تمام دنیا را به شما می دهم و اگر بخواهید شهادت را، بدون شک شهیدان شهادت و قرب خداوند را انتخاب می کردند. خوش به سعادتشان و وای به حال کسانی که به خون شهدا خیانت کرده و میکنند، یقیناً خائنین به عذاب دنیا و آخرت دچار خواهند شد. لازم به ذکر است که پدر بزرگوار شهید، مرحوم منصور سبحانی، بازنشستۀ کارخانه آزمایش در سال 1392 به فرزند شهیدش پیوست و در آرامستان بَردِبَسّۀ زرقان به خاک سپرده شد.

    روحشان شاد و یادشان گرامی

    شهید غلامحسین سبحانی فرزند منصور ، شماره شناسنامه58 ، تاریخ تولد2/6/1341 ، محل تولد مرودشت، میزان تحصیلات ششم قدیم ، شغل : آزاد ، مسئولیت در جبهه آرپی جی زن، محل شهادت طلائیه، کیفیت شهادت سر از بدن جدا شده بود- ترکش تاریخ شهادت25/12/1362 یگان اعزامی سپاه ، محل دفن کناره آرامستان  جنة الرضا

    از این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری در دسترس نداریم. از اقوام و آشنایان خواهشمندیم اطلاعات و عکسها و مطالب مربوط به این شهید بزرگوار را از طریق تلفن 09176112253 در اختیارمان بگذارند تا در سایت قرار دهیم. والسلام

    ۱ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۶
    هیئت خادم الشهدا

    بسم رب الشهداء والصدیقین

     

    زندگینامه شهید بزرگوار سید محمد مهدی ابراهیمی

    پاسدار پر افتخار اسلام شهید سید محمد مهدی ابراهیمی فرزند سید عبدالرسول در تاریخ 15/10/1342 در خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر شیراز پا به عرصۀ وجود گذاشت و زندگی را در دامان پر مهر و عطوفت خانواده آغاز کرد.  

    شهید بزرگوار دوران تحصیلات دبستان تا دیپلم را با موفقیت و پشتکار عالی پشت سر گذاشت و همزمان با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به سال آخر تحصیل متوسطه رسید، سالی که برای او سرشار از منابع عشق و اراده و ایثار بود، شهید در این دوران همدوش با امت در مراسم و مناسبتهای مذهبی و انقلابی حضور همه جانبه داشت و خودش را وقف انقلاب و آرمانهای امام راحل کرده بود. شهید پس از اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان حاج قوام با توجه به تعطیل شدن دانشگاهها ادامه تحصیلات عالیه را به آینده موکول کرد و برای دفاع از کشور عزیزمان که مورد هجوم وحشیانه رژیم بعث عراق قرار گرفته بود به بسیح و سپس به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست که مهمترین و بزرگترین ضرورت زندگی رزمندگان و مردم شریف ایران به حساب می آمد. در آن دوران پر از دود و خون و خاکستر که جهانخواران با تمام توان به همراه برخی از کشورهای غربی و عربی به قصد فتح هفت روزۀ تهران و براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی و تجزیه کردن ایران بزرگ صدام را تحریک و تسلیح کرده و جنگی نابرابر را بر ملت ما تحمیل کرده بودند حماسه سازان دریادلی مثل شهید سید مهدی ابراهیمی خالصانه و عاشقانه و آگاهانه با تمام وجود به دفاع از دین و ناموس وطن برخاستند و رؤیای فتح یک هفته ای ایران را برای استکبار و نوکران داخلی اش تبدیل به یک کابوس سیاه و خونین هشت ساله کردند.  

    لازم به ذکر است که شهید ابراهیمی خدمت سربازی را در هوانیروز اصفهان گذرانده بود و بیشتر دوران خدمتش را در منطقه پیرانشهر کردستان انجام داد. پس از پایان دوران خدمت سربازی که تمامی در جبهه های غرب سپری شد به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در تیپ خط شکن و همیشه پیروز المهدی به عنوان مسئول لجستیک انجام وظیفه کرد و در عملیاتهای مختلف حماسه ها آفرید

    این شهید بزرگوار نهایتاً در فروردین ماه 1367 کمی قبل از پایان جنگ در منطقه عمومی فاو به افتخار شهادت که آرزوی آن را داشت نائل شد و به لقاالله پیوست. این شهید عزیز به مدت 12.  5 سال مفقودالاثر بود تا در تابستان سال 1379 با سایر شهدای مفقود الاثر تشییع و در گلزار شهدای دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شد.

    پرتوی از سیره زندگی شهید

    پاسدار پر افتخار اسلام شهید سید محمد مهدی ابراهیمی به عکاسی و نقاشی علاقه زیادی داشت، در کارهای فنی اتومبیل، مکانیکی و تعمیرات خودرو بسیار ماهر بود، در امور برق ساختمان و تاسیسات تبحر فراوان داشت.

    نسبت به مستمندان و کسانی که نیاز به کمک و یاری داشتند به شدت متعهد بود و عمده درآمد خود را صرف آشنایان و افراد نیازمند میکرد حتی بسیاری موارد وام میگرفت تا نیاز نیازمندی را برآورده کند.

    به نماز اول وقت بسیار اهمیت میداد و فوق العاده در برابر نام حسین رقیق القلب بود. در ایام عزاداری سالار شهیدان سر از پا نمی شناخت و بی ریا و تمام وقت در خدمت عزادران حسینی بود و به حق خادم الحسین و غلام بارگاه اهل بیت بود. عقیده داشت تنها در عزای حسین باید گریست.  

    یادم است یک شب زمستان بعد از پایان خدمت سربازی در اوئل زمستان سال 66 یک شب بارانی با بدنی خیس و سرما زده بدون کاپشن و تنها با یک پیراهن مندرس به خانه آمد و مادر و پدرم به او اعتراض کردند که چه شده و چرا با این شکل آمدی، آن شب چیزی نگفت بعدها برای من که برادر بزرگش بودم گفت که آن شب بارانی با جوانی مواجه شدم که تنها یک پیراهن پاره به تن داشت و از سرما کنار دیواری به خود میلرزید لذا سیدمهدی تمام لباس خود را به تن آن جوان کرده بود و پیراهن او را پوشیده بود و همه پول مانده ته جیبش که چند تومانی بیشتر نبود را به وی داده بود. میگفت میخواستم حس کنم که نداری و برهنگی چگونه است.

    ایشان بسیار بذله گو و خندان بود و همیشه باعث شادی دیگران بود. میگفت شادی بهترین نعمت خداست که ارزان میتوان آنرا بخشید.

     

     

     

    وصیت نامه شهید سید محمد مهدی ابراهیمی

    شکر و سپاس خداوند منان که به من توفیق مسلمانی و مذهب تشیع علی را عطا کرد. خداوندا سپاس بیکران تو را که توانستم در زیر لوای پر برکت جمهوری اسلامی لباس سراسر افتخار پاسداری از کیان ملت و دینم را به تن کنم و برای من افتخاری والاتر از این نیست که به مردم ایران و برای اعتلای اسلام و تشیع همواره بکوشم و پاسدار حریم با برکت جمهوری اسلامی باشم. امروز دشمن با تمام قدرت و ثروت و ایادی تا دندان مسلح خود برای نابودی نه تنها ایران که اسلام به میدان آمده، لذا همه وظیفه داریم با جان و مال و ابروی خود به میدان رفته و به ندای حل من ناصر خمینی که فریاد دادخواهی برای آزادی همه مسلمانان در بند و تحت ظلم در دنیا هستند لبیک بگوییم.  

    مادر خوب و پدر بزرگوارم میدانم که برای شما بسی سخت و طاقت فرساست که فرزندان خود را به مسلخ جنگ ناجوانمردانه بعثیهای خونخوار بفرستید اما دل خوش دارید که معامله خوبی با خدا کرده اید. من حقیر سراپا تقصیر برای شما پدر و مادر مهربان و دوست داشتنی و خواهر و برادران ارجمند و گرامیم از خداوند سلامتی و خوشبختی و آبرومندی خواستارم.  

    برای همه آنان که مرا میشناسند و از نیت خیرمن آگاه هستند از خداوند عافیت و عاقبت بخیری میخواهم و با زبانی الکن و دلی آکنده از ایمان به خداوند و مهر اهل بیت میگویم که به ریسمان خداوند چنگ بزنید و از انقلاب و رهبر کبیر آن فاصله نگیرید که نصرت و پیروزی در اتحاد و یکپارچگی و اطاعت از رهبری است.  

    از برادرانم که همه در صفوف فشرده انقلاب دست در دست رزمندگان و مدافعان کشور یاری گر دین خدا هستند سپاسگذارم و التماس دعا و توفیق دارم. عزیزان من شاید دستان ناتوان من توانایی بالا نگه داشتن پرچم حسین را تا آخر نداشته باشد استدعا دارم برادرانم اگر من به زمین خوردم این پرچم را برافراشته و دوباره به احتزاز در آورند.  لبیک یا حسین لبیک یا خمینی. . .  خداوندا شاهد باش که ما به حسین زمانت لبیک گفتیم پس ما را یاری کن. مادر مهربانم حلالم کن و نگران نباش و مرا به خدا بسپار که او بهترین امانت دار است.  

    پدر خوبم مرا ببخش و به خداوند بسپار و نگران نباش، چرا که بسیار راه خوبی در پیش من و هم رزمانم گذاشته شد.  برادران و خواهران خوب و بزرگوارم شما را به خداوند میسپارم که همچنان با ایمان و عزت در راه اعتلای ایران و اسلام بکوشید.  و الله خیرُ ناصراً و معین 25 / 8 / 1366

    =======================================

    حوزه مفاومت بسیج کارمندی - شرکت گاز استان فارس - گزارش تصویری
    دیدار اعضای پایگاه مقاومت بسیج منطقه چهار گازرسانی شیراز از‌ خانواده معظم شهید سید محمد مهدی ابراهیمی صورت گرفت .
    به گزارش تنویر سازمان بسیج کارمندان : دیدار اعضای پایگاه مقاومت بسیج منطقه چهار گازرسانی شیراز از‌ خانواده معظم شهید سید محمد مهدی ابراهیمی صورت گرفت .
     
    دیدار با خانواده معظم شهید سید محمد مهدی ابراهیمیدیدار با خانواده معظم شهید سید محمد مهدی ابراهیمیدیدار با خانواده معظم شهید سید محمد مهدی ابراهیمیدیدار با خانواده معظم شهید سید محمد مهدی ابراهیمیدیدار با خانواده معظم شهید سید محمد مهدی ابراهیمی
     
    ۱ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۵۶
    هیئت خادم الشهدا